دربارهی «مردم»
آرش رازانی ( روزنامهنگار)مفهوم «مردم» از جمله مفاهیمی است که گر چه ساده و قابل فهم به نظر میرسد، اما در عمل چنان چند وجهی و حتی متناقض از این مفهوم استفاده میشود که گویی «مردم» به چند موضوع مختلف نسبت داده شده است.
در گفتمان سیاسی موسوم به راست، مردم اعضای فعال و پایبند به قانونی هستند که علاوه بر حفظ نقش فعال اقتصادی خود با مشارکت موثر در انواع انتخابات به تمامی تصمیمات سیاسی احزاب و حاکمیت مشروعیت میدهند و همچنین مالیات دهندگان خوش حسابی هستند و ترجیحاً، دارای مشی سکولار در زندگی شخصی و خانوادگی. در گفتمان سیاسی موسوم به چپ، مردم تودههای رنجبری هستند که همواره در حال فداکاری برای نجات خود و دنیا از چنگال سرمایهداری در کلیه شکلهای پیدا و پنهان بوده و شبهههای ایدیولوژیک را از خود و اطرافیان رفع میکنند. در گفتمان خودکامگی، عمدهی مردم اعضای سرکش و آب زیر کاه جامعه هستند که به صورت بالقوه در کار سرپیچی از فرامین و اوامر هستند و عدهای دیگر از مردم که هشیار و مطیعند میبایست مراقب و بالاسر آنها باشند. میتوان چندین نمونه دیگر نیز به این موارد اضافه کرد.
اما «مردم» در هیچیک از این قالبها و تعریفهای صلب نمیگنجند. مایی که مردم هستیم، آدمهایی هستیم با محدودیتهای فراوان، امکانات کم و آرزوهای نه چندان دراز. ما همانهایی هستیم که آرامش و امنیت و رفاه در حدی نیاز داریم که بتوانیم بیدغدغهی در خطر بودن امنیت و حریممان، پدر یا مادر یا فرزند یا خواهر و برادر خوبی باشیم. در هر جای دنیا، مردم همانهایی هستند که عامل اصلی ایجادکنندهی ثروت و قدرت ملی هستند. خشتهای خاموش بنای رفیعی که ملت نام دارد.
«مردم» مفهوم مقدسی نیست. اما مفهومی به شدت ملموس است و میبایست برای هر صاحب منصبی که به نحوی اختیار قدرت یا ثروت یا افکار عمومی را دارد، محترم باشد. مردم هر که و هر چه هستند، به عنوان صاحبان هر چند خُرد اما اصلی کشور، واجد حقوقی هستند که میبایست پایمال نشود. دارای وظایف و مسئولیتهایی هستند که باید شرایط انجام آنها فراهم گردد. اگر کسی «مردم» را اینگونه دید، میتوان گفت میداند در بارهی چه مفهومی داد سخن میدهد. برای احترام به مفهوم «مردم» لزومی نیست آن را مقدس شمرد.