بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


طرف حق در جنجال آفرینی «ساسی» و منتقدانی که به او هجوم بردند

کودکان خوب و بد را می‌فهمند اگر...

همدلی| علی نامجو- سارا حیدرنژاد| از آغاز حضور بشر روی کره زمین دیده شدن و در رقابت‌های گوناگون به پیروزی رسیدن برای موردتوجه قرار گرفتن، یکی از رؤیاهای پرطرف‌دار بوده است. بسیاری از کودکان از همان بدو تولد همین رؤیا را در سر پرورانده‌اند و حتی گاهی تا آخرین لحظات زندگی در کالبد انسانی هم همچنان در خلوت خود، به اشکال مختلف ایستادن روی صحنه اجرا و مورد تشویق گرفتن از سوی طرف‌داران را دستکم در ذهن خود تجسم می‌کنند.
این مقدمه برای اشاره به یک موضوع ساده پیش کشیده شد؛ اینکه اساساً هر کس امروزه در فضای آنلاین اقدام به ارائه محتوایی می‌کند، یک هدف نهایی دارد؛ دیده شدن!
البته طبیعی است که این دیده شدن می‌تواند نتایج مهم دیگری از جمله موفقیت مالی بیشتر و کسب بیش‌ازپیش امکانات گوناگون را به دنبال داشته باشد.
در این میان اما بررسی رفتار رسانه‌های ایران در مواجهه با پدیده‌هایی که ظاهراً با آن مخالف‌اند، همیشه با یک سبک و سیاق تکراری خودنمایی کرده است؛ به پا کردن جنجال و کمک به چهره‌ای که در صدد تمسخر یا تحقیر او هستند برای بیشتر در مرکز توجه قرار گرفتن و در نهایت مشهورتر شدن، مخاطب پیدا کردن و البته پول‌دارتر شدن.
اگر به ‌خاطر داشته باشید همین چهار سال قبل بود که یکی از به‌اصطلاح خبرنگاران تخصصی حوزه موسیقی خبر از برگزاری کنسرت یکی از خوانندگان در «دالبی تیه‌تر» لس‌آنجلس را داد که در فاصله 15 روز مانده تا روی صحنه رفتنش تنها 20 بلیت فروخته بود.
هرچند آن خبرنگار با گلزار ارتباط مالی داشت و اساساً این در اصطلاح خبر را منتشر کرده بود برای قرار دادن او در مرکز توجهات و البته دست‌به‌دست شدن آن برای اطلاع ایرانیان ساکن امریکا و تا حد امکان بالا بردن شانس خرید بلیت اجرای او از سوی آنان، اما از همان ابتدا بسیاری از رسانه‌های رسمی در کشورمان بازی آن خبرنگار موزی را خوردند و به بنگاه تبلیغاتی رایگان خواننده و شرکا بدل شدند. در نهایت هم در عین ناباوری در فاصله کمتر از 48 ساعت تمامی بلیت‌های کنسرت او در «دالبی تیه‌تر» با ظرفیتی حدود 3 هزار و پانصد نفر و البته با بلیت‌های چند صد دلاری به فروش رسید.
این روایت را ارائه دادیم تا روشن شود در بسیاری از موارد رفتار رسانه‌ها در کشور ما اتفاقاً در مواجهه با موضوعات و رخدادهایی که با آن مخالفت دارند، کاملاً عکس هدف خودشان عمل می‌کنند و به رسیدن دشمن اصلی خود به هدفش یاری تمام قدی می‌رسانند.
در فقره ساسی مانکن هم داستان دقیقاً همان داستان است و او بدون پرداخت حتی یک پنی برای تبلیغ شدن در رسانه‌های ایران، معمولاً تا هفته‌ها بعد از انتشار آثار ضعیف موسیقایی خود، رسانه‌های ایران را در اختیار می‌گیرد و بسیاری از آهنگ‌سازان، خوانندگان، مریان، روزنامه‌نگاران و سردبیران به علت تنفری که از او و رفتار ناپسندش دارند، خود را دربست در اختیار او قرار می‌دهند.
چند روزی است سروکله این نابلد عالم موسیقی دوباره با یک قطعه احمقانه از راه رسیده و همه چهره‌های نامدار در لباس منتقد در حال تاختن به او هستند، اما شاید لازم باشد چند پرسش مهم را با این منتقدان در میان بگذاریم:
1- شما فکر می‌کنید او نمی‌داند دارد چه می‌کند؟
2- اگر می‌داند، به نظر خودتان اشاره به آنچه خودش به آن عالم است تغییری در رفتار او ایجاد خواهد کرد؟
3- نتیجه تذکرها و اشاره های پی دی پی شما از دیدگاه خودتان به دیده شدن بیش از پیش او و رسیدنش به هدفی که دارد (و از نگاه شما همان تخریب ذهن و روان فرزندان این مرز و بوم است،) کمک نخواهد کرد؟
با این توضیح اگر قصد شما یادآوری آسیب‌های احتمالی در مواجهه با خزعبلات اوست که شیوه بیانتان را باید تغییر دهید و اگر هدفتان مواجهه با اوست که در زمین او بازی کرده‌اید.
او در زمینه محتوا و حتی بازه زمانی انتشار این مزخرفات هم مطالعه کرده است و می‌داند دارد چه می‌کند؛ برای نمونه بهتر است تاریخ انتشار آثار به درد نخورش در چند سال گذشته را با هم نگاه کنیم؛  او آهنگ «جنتلمن» را ۱۵ اسفند ۹۷ منتشر کرد، «دکتر» را ۱۳ اسفند ۹۸ و «تهران، توکیو» را در ۱۳ اسفند ۹۹. از اسفند ۹۹ تا به امروز، چند تک‌تراک بیرون داده که از قضا با وجود تنه زدن به دیگر آثارش در بی‌محتوایی به تعبیر امروزی هیچ‌یک از آن‌ها نگرفته است.
ساسان حیدری‌یافته با نام غیرهنری «ساسی» با انتشار آهنگ «جنتلمن» سال ۹۸ رویه‌ای متفاوت در فضای موسیقی خود ایجاد و بی‌محابا واژه‌های اروتیک را وارد فضای آثار خود کرد. او سال ۹۹ نیز موزیک‌ویدئوی جدید خود را با همکاری یک پورن‌استار منتشر کرد و با موج وسیعی از انتقادات مواجه شد.
گروهی ترانه‌های او را غیراخلاقی برای مخاطبان کم سن و سال و سقوط در هنر و فرهنگ نامیدند که نتیجه جلوگیری از شادی واقعی در جامعه و عدم آموزش موسیقی ایرانی در مدارس است و گروهی دیگر هم مقصر را فعالیت ضعیف صدا و سیما در زمینه موسیقی و نگاه بسته این سازمان دانستند.
حالا چند روزی می‌شود که «ساسی» قطعه جدید خود را منتشر کرده است. او که همیشه صراحتاً کودکان را جامعه هدف خود قرار می‌داد، این بار قبل از انتشار آهنگ جدیدش اعلام کرد که این قطعه برای مخاطب بالای ۱۸ سال ساخته شده  و پدر و مادرها باید مراقب فرزندشان باشند و جلوی آنها را برای دیدن این مزخرف جدید بگیرند.
اما این قطعه نیز همچون چند قطعه قبلی او با اعتراض‌های وسیع همراه بود؛ یکی از نامدارترین چهره‌هایی که به انتقاد جدی از او پرداخت، داریوش فرضیایی با نام هنری عمو پورنگ بود. او خطاب به ساسی نوشت: «من به اندازه کافی این روزا داغون و پریشون هستم؛ ولی با دیدن این کلیپ بیشتر دلم گرفت. نمی‌دونم چی تو سرتون می‌گذره ولی لااقل به بچه‌های بی‌گناه و معصوم رحم کنید. به بهانه شادی چنین آثار بی‌محتوایی رو به خورد این فرشته‌های معصوم ندید. من خودم عاشق شادی و ترانه‌های شاد کودکانه هستم؛ ولی نه به این قیمت.»
او همچنین نوشته است: «کمی وجدان داشته باشید. ناسلامتی شما خودتون تازگی‌ها پدر شدید. بیچاره بچه‌های ما که این وسط گیر افتادند و بیچاره کسانی که دغدغه کار کودک دارند اما… بنده هیچ ادعایی ندارم؛ ولی وجدانم اجازه نمی‌ده بچه‌های مردم رو به گمراهی بکشونن، خدا رو خوش نمیاد.»
ساسی نیز در پاسخ به واکنش عمو پورنگ برای او نوشته است: «دقیقاً اینجا مشکل از خودِ توعه داداش از وقتی من بچه بودم صدا سیما دستته، نتونستی جوری تربیتشون کنی با برنامه‌هات که از این آهنگ‌ها گوش ندن؟ پس سودِ تو چیه؟ پس چیکار می‌کنی؟ بابا بس کنید، اول که من گفتم کار مثبت ۱۸ هستش، دوم، باز من اومدم؟ چقدر نامردین شما. ۲ساله من آهنگ نخوندم، یک‌بار فکر نکردین مشکل از خودتونه؟ آقا من دیگه چجوری بگم؟ آهنگ مال بچه نیست! بچه‌ی شما گوش می‌ده؟ مشکل تربیت تو نه من… عمو جون.»
البته کسی همچون ساسی که حتی پای تعهد خود هم نایستاد، چهره مناسبی برای بحث دنباله‌دار درباره هنر و ارزش‌گذاری هنری نیست؛ زیرا او به ابتدائیات اخلاقی هم هیچ‌گونه پایبندی احساس نمی‌کند.
او با وجود ازدواج با یک دکتر دندانپزشک و به وجود آمدن فرزندی که حاصل آن ازدواج بود، بعد از پیش رفتن برنامه‌هایش برای خروج از ایران و سوءاستفاده از امکانات آن دندانپزشک زن، همسر و فرزند خود را رها کرد و حتی بعد از رفتن فرزندش به در اصطلاح کنسرت پدرش او را انکار کرد و به مأموران امنیتی اجرا دستور داد تا مادر و فرزند را به هیچ عنوان به بک استیج راه ندهند.  اینکه او پیش از انتشار جدیدترین مزخرف خود هم به والدین هشدار داده که این قطعه مناسب کودکان زیر 18 سال نیست و نباید از سوی آنان دیده و شنیده شود هم نوعی بازارگرمی و تلاش برای بیشتر دیده شدن این اثر بی ارزش است؛ زیرا او در محتوای این مزخرف ریتمیک به سراغ میزانسنی رفته که نه تنها برای کودکان و نوجوانان که برای کسانی که در روزهای کودکی خود عمو قناد و برنامه او را دنبال میکرده اند هم یادآور ایام کودکی است.
انتخاب حرکات مشهور عمو قناد و بالا و پایین پریدن‌هایش در آن دوران هم از سوی او به شکل تصادفی رخ نداده است؛ او می‌داند که کودکان ریتم را دوست دارند، عاشق بالا و پایین پریدن هستند و البته از جمع شدن دور هم و شلوغی هم لذت می‌برند و همه این فاکتورها را در تازه‌ترین مزخرفش جای داده و می‌داند که قطعاً خواهد توانست اغلب کودکان را به این شیوه به قلاب خود گرفتار کند.
البته صرف‌نظر از علاقه کلی کودکان به شادی و نشاط و رقص و آواز نباید از یاد برد که آنان ناخواسته پیرو سلیقه پدر و مادر خود هستند؛ درست مثل پیروی نادانسته‌شان در دوست داشتن یک غذای خاص یا یک رنگ به‌خصوص.
از همین منظر هم می‌توان فهمید که اساساً کودکان متأثر از نوع محتوایی هستند که از سوی پدر و مادرشان در خانه جاری می‌شود.
به احتمال فراوان آنان در آینده هم همان موسیقی‌هایی را گوش خواهند داد که از کودکی با آن بار آمده‌اند و مثلاً اگر پدر و مادری داشته‌اند که همیشه خدا کتاب در دست داشته‌اند آنها هم با مطالعه خو می‌گیرند و در آینده پدر و مادرانی خواهند شد که مدام کتاب در دست خواهند داشت.
در نهایت باید گفت به احتمال فراوان پدر و مادری که خود شنونده موسیقیِ واجد ارزش‌های هنری باشند، فرزندانی خواهند داشت که آنان هم  به این نوع موسیقی متمایل خواهند شد و اساساً گوششان طوری تربیت می‌شود که بدون اراده موسیقی نامطلوب را پس می‌زنند و در اصطلاح گوششان را آزار می‌دهد.
اینکه ساسی مانکن خواننده بی‌مقداری است، تهیه‌کنندگان آن طرف آبی حاضر نیستند سرمایه خودشان را روی او ریسک کنند و به هیچ عنوان توانایی پر کردن یک سالن 200 نفره را هم به‌تنهایی ندارد، مواردی است که از منظر فنی قابل بررسی است و اساساً به ما و البته فرزندانمان هم کوچک‌ترین ارتباطی پیدا نمی‌کند؛ اما صرف‌نظر از بی کمالی او و البته تلاشش برای بهره‌مندی حداکثری از چیزی که خداوند کوچک‌ترین استعدادی در آن به او نداده است، باید بدانیم که تا ابد در کنار فرزندان خود نخواهیم بود.
به همین دلیل هم اصلاً این امکان برای ما و آنان وجود ندارد که در مواجهه‌شان با پدیده‌های مختلف این ما باشیم که به جایشان انتخاب کنیم؛ بنابراین به نظر می‌رسد نسخه امن و به راه درست نزدیک‌تر در این وضع، پرورش آنان و نه اجبار کردنشان باشد تا در طی مسیر تربیت آرام‌آرام به چنان شناختی دست پیدا کنند که حتی امروز هم که کنارشان هستیم بدون دخالت ما بتوانند محتوای خوب و بد را از هم تشخیص بدهند و کاملاً خودمختار برگزینند آنچه را می‌خواهند زمان باارزش خود را به آن اختصاص بدهند.