رابطه امنیت و آزادی
دکتر محمد علی اخوت (وکیل پایه یک دادگستری) ايران پس از مشروطه، هميشه دو موضوع دغدغه مردم وحاكمان بوده است و آن “آزادي” و”امنيت” است. از اين دو مقوله دو گزاره نشأت ميگيرد يا دو پرسش اساسي آزادي براي امنيت يا امنيت براي آزادي؟
يكم: امنيت براي آزادي -به اين بيان كه حاكميت، وظيفه دارد امنيت آزاديهاي مشروع، مانند آزادي عقيده، بيان، مطبوعات مذهب وحقوق مردم را تامين كند تا در يك جامعه آزاد وبدون تبعيض، استعدادها شكوفا شوند وجامعه مسير رشد وتعالي را بپيمايد. در چنين جامعهاي شفافيت حرف اول را ميزند. بخاطر آزاديهاي اجتماعي وحمايت دولت از اين آزاديها ، بساط تملق و چاپلوسي، جمع ميشود مطبوعات آزاد بهعنوان چشم وگوش جامعه، فسادهاي احتمالي رابر ملا ميسازند. مردم از حاكمان ترسي ندارند وتنها از ترس از بيقانوني است كه راهنماي رفتار آنهاست.
بديهي است در چنين جامعهاي افراد از هر حيث احساس آرامش ميكنند. به مسئولان خود حداكثر اعتماد را دارند و هر گاه مشكل اجتماعي يا مملكتي پيش آيد براي بر طرف كردن آن با آنها همكاري ميكنند. دولت حداقل دخالت در امور مردم را دارد و سعي نميكند در زندگي خصوصي آنها سرك بكشد.
دوم: آزادي براي امنيت. در اين گزينه آزاديها، تا آنجا مشروعيت مييابند كه امنيت حاكمان وحاميان آنها بهخطر نيفتد. در واقع آزاديها در سيطره حكومت و پشتيبانان آن است وخط قرمز آزاديهاي مردم، آزادي حاكمان وخوديهاست. در چنين نظامي فساد لانه ميكند. گروهي ازمردم، براي تامين منافع خويش ، بيتفاوت باقي ميمانند وگروهي، به رياكاري روي مي آورند ومجيز گوي حاكمان ميشوند. ضرب المثل عامیانه “هر كه خر شد تو پالانش شو” ازاينجا نشأت ميگيرد. اما بخشي از جامعه چنين نيستند ودر مقابل تبعيض وستم بر مي آشوبند.
روش حاكمان در راه “ آزادي براي امنيت” هماره اين بوده كه گروه اخير را شناسايي وبه هر نحو توان آنهارا بگيرند كه در اين صدساله چنين بوده است. بعد از حكومت امنيتمدار رضاخان ديديم كه احزاب وگروهها، روزنامهها با آزادي ايجاد شده، سر بر آوردند و آغاز به كار در محيط اجتماعي كردند. پس از خلع مرحوم مصدق، فضاي امنيتي، به مدت بيست وپنج سال ايجاد شد حتی «محمد رضا شاه» چند حزب هماهنگ را منحل، حزب رستاخيز را ايجاد كرد و به روشني اعلام داشت؛ هركه باما نيست ميتواند از اين مملكت برود. پس از انقلاب اسلامي باز با نوعي آزادي روبرو شديم كه موجب پديد آمدن احزاب چپ و راست ومذهبي و دين جدا شد. با شروع جنگ، احزاب وگروهها با ايجاد فضاي امنيتمدار به محاق رفتند. حتی حزب جمهوري اسلامي هم منحل شد. فضاي باز سياسي محدود زمان خاتمي نيز به همين سر نوشت دچار شد. اكنون نيز وضع به همين منوال است.
بنابر اين بهنظر مي رسد مقوله “آزادي براي امنيت “ وجه غالب است. اين يك طيف است كه حداقل جامعه ايراني قريب به صد سال است با وجه غالب امنيتي آن، دست و پنجه نرم ميكند.هرگاه گزينه اول ، وجه غالب باشد؛ شفافيت وتوسعه بيشتر بچشم ميخورد؛ اقتصاد شكوفا ميشود. هرچه بهطرف امنيتي شدن برويم، جامعه بيشتر در خود فرو ميرود؛ اقتصاد رو به اضمحلال ميرود. در چنين وضعي خواه ناخواه ، پلشتيهابجاي نبكيها مينشينند.