مجازستان
شیش سالم بود برادر کوچیکم به دنیا اومد، مامانم به خاطر اینکه مثلا من چون یه بچه دیگه اومده حسودی نکنم بسته ماژیک خرید گذاشت دست نی نی، فکر کنین من یه نی نی دیدم که تو دستش بسته ماژیکه برام از بهشت ماژیک اورده، به دوستم گفتم رفت گریه کرد پیش مامانش منم داداش میخوام.(dreamer soul)
===========
یه چیزی بگم؟ بین «گفتن کلمات عاشقانه» و «نگفتن کلمات توهین آمیز و شوخی های خنک» دومی به بقای زندگی بیشتر کمک میکنه هیچ وقت به همسرتون حتی واسه شوخی، حتی فقط یه بار هم نگید یه زن دیگه میگیرم، مهریه تو میدم، به سلامت، تو رو به من انداختن و بقیه شوخیهای ننر آقایون ایرانی. (زینب خانوم)
==========
داشتم راجع به اسب آبی تو کلاس صحبت میکردم که یکی از شاگردام گفت خانم معلم انسانها از اسب آبی وحشیترن چون همه رو اذیت میکنن، از شدت حق گویی این بچه لال شدم. (موهیتوی سابق)
=========
هر وقت با پرایدم میرفتم دنبال نامزدم، بهم میگفت: خجالت نمیکشی با پراید میای دنبال من؟ منم بهش میگفتم: ناشکری نکن، خیلیها همینم ندارن. البته ناشکریهاش جواب داد، با من بهم زد، با یکی دیگه ازدواج کرد، مهاجرت کرد آمریکا و الان تو اینستا دیدم با بنزش عکس گذاشته)). (پشه خسته)
==========
خسته و غمیگینم، مانند کسی که بر خلاف میل باطنی رفته بربری بگیره ولی تموم شده، سنگکی هم شلوغ بوده، نان لواش گرفته، و مجبوره عسل وحشی و مربای به و مغز گردو و کره رو با نون لواش بخوره. (naseh mohخست