پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


حمید مصدق؛ شاعر وکیل؛

از کوره آجرپزی تا اعتراض‌های دانشجویی

شاعر وکیلی که می‌گویند شباهتی به جماعت وکلا نداشت. اولین مجموعه شعرش حاصل کار در کوره آجرپزی بود و شعرش در اواسط دهه‌ ۵۰ همپای اعتراض‌های دانشجویان گل کرد: «من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمی‌خیزند.» ۲۵سال از کوچ ابدی حمید مصدق (هفتم آذرماه ۱۳۷۷) می‌گذرد؛ او متولد نهم بهمن‌ماه ۱۳۱۸ در شهرضای اصفهان بود. چند سال بعد به ‌همراه خانواده‌اش به ‌اصفهان رفت و تحصیلات خود را در آن‌جا ادامه داد. در دوران دبیرستان با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی هم‌مدرسه بود و با آن‌ها دوستی و آشنایی داشت. مصدق در سال ‌۱۳۳۹ به تهران آمد، در مؤسسه علوم اداری و بازرگانی دانشگاه تهران و در رشته بازرگانی تحصیل کرد. پس از فارغ‌التحصیلی در مؤسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران به کار پژوهشی مشغول شد. از سال ‌۱۳۴۲ مجددا به ادامه تحصیل پرداخت و از دانشگاه تهران لیسانس حقوق و سپس فوق لیسانس اقتصاد گرفت. در سال ۱۳۴۵ برای ادامه تحصیل به ‌انگلیس رفت و در زمینه روش تحقیق به ‌تحصیل و تحقیق پرداخت. مصدق در سال ‌۱۳۴۸ به‌عنوان استادیار در مدرسه‌های عالی کرمان و اصفهان و دانشگاه آزاد ایران به کار مشغول شد. پس از دریافت فوق لیسانس حقوق اداری از دانشگاه ملی، به ‌عضویت هیأت علمی دانشگاه درآمد و در کنار آن از سال ‌۱۳۵۷ به‌ کار وکالت روی آورد. او عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجله کانون وکلا را به ‌عهده داشت. نخستین منظومه حمید مصدق با عنوان «درفش کاویانی» در سال ۱۳۴۰ منتشر و در همان سال توقیف شد؛ چاپ دوم آن در سال ۱۳۵۷ منتشر و بعد از انقلاب نیز به دفعات تجدید چاپ شد. چند مجموعه شعر دیگر هم از او منتشر شد که همه با استقبال خوبی از طرف جامعه ادبی مواجه شده است.
فرخ تمیمی ـ شاعر، در مورد مصدق می‌گوید: حمید مصدق، وکیل دعاوی بود؛ ولی با آن‌ها شباهتی نداشت؛ او مشکل‌گشا بود. خوش داشت خدمت کند. در این سال‌های وکالت، دفاع از چند نویسنده را بی‌ چشم‌داشت تقبل کرده بود و چنانکه معروف است، «حقوقدان بی‌حقوق» بود. شعر مصدق در اواسط دهه‌ ۵۰ همپای اعتراض‌های دانشجویان گل کرد: «من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمی‌خیزند». می‌شود گفت که شعر او جبهه اعتراض را آهنگین و موزون کرد. شعر او ساختار و نحو روانی دارد و از تعقیه‌های کلامی می‌پرهیزد، همین صفت به صف دوستدارانش می‌افزاید. نام خانوادگی او نیز گویی تعهدی بر دوشش می‌انداخت.»