دایره تنگ امکانات مادی و معنوی برای جوانان
محمدحسن علایی(جامعهشناس)در ابتدای این جستار ضمن ارجاع به یک آمار تلخ و گزنده در خصوص جوانان، توجه اهل نظر، فرهنگیان و متولیان امر را به این جستار جلب میکنم باشد که در سایه احساس مسئولیت در قبال آینده این آینده سازان دین خویش را نسبت به ایشان ادا کنیم.
با مراجعه به اظهارات یک اقتصاددان در یادداشتی درباره دلایل گسترش فقر در جامعه ایران، با چنین عبارت هایی مواجه میشویم:
«قالب فقرای ما فقرای شاغل یا فقرای تحصیلکرده هستند؛ فقرایی هستند که از نظر سلامت سالم و جوان هستند، در آخرین بررسیای که داشتیم حدود ۶۰درصد فقرای ما اینگونه هستند و این خیلی سخت است که ایندرصد از فقرای کشور همه قابلیتها را داشته باشند اما فقیر زندگی کنند.»
عمری در تلاش مداوم برای احراز شایستگی های فرهنگی یک معلم به همه سختی های مسیر و فرازوفرودهای آن آری گفتم؛ و امروز از این که پیوند خویش را از واقعیت زندگی دانش آموزان و دانشجویانم نگسسته ام نوعی از رضایت شخصی را در محکمه وجدان خویش احساس میکنم.هیچ وقت نخواستم و حتی نتوانستم از واقعیت فرار کنم و با پناه جستن در پشت ایدئولوژی های گوناگون چشمان خویش را به حقیقت امور و پدیدارها ببندم.
امروز آنچه پیش چشم خویش میبینم اگر چه با تلخی حقیقت آغشته است اما از شیرینی فریب برای ذائقه یک معلم دردمند دل بخواه تر و تحمل پذیر تر است. و اما آن حقیقت تلخ چیست؟! دایره تنگ امکانات مادی و معنوی برای نسلهای جوان حقیقتی انکارناپذیر است؛و آنچه بر تلخی ماجرا میافزاید تنگنای توأمان امکانات مادی و معنوی برای این نسل است. نسل ما زمانی که در مادیات کم میآوردیم میتوانستیم به بیتی از حافظ یا آیهای از قرآن یا حدیثی از ائمه پناه ببریم اما با وجود انقطاع و گسست با سنت که در میان نسلهای جوان پیش آمده است حتی همین امکان هم از ایشان سلب شده است.
نسل ما زمانی با زبان غیبی حافظ زمانی با سرّ نی مولانا و...در زمانی دیگر با شریعتی و مطهری و... و بعدها با نیچه و هایدگر، مارکس و فروید... توانستیم در خصوص بحرانهای خویش بیاندیشیم، تاب آوری خویش را ارتقا دهیم و با پرابلماتیک هویت خویش مواجه شویم و یک صورتبندی تلویحی از اوضاع خویش ارائه دهیم که برای اهل تخصصی چون نگارنده نام آن شد: خودآگاهی تاریخی-وجودی به شرایط توسعه نیافتگی تاریخی!
امروز نه تنها دانش آموزان و دانشجویان که اولیای ایشان و برخی معلمان و استادان جوان در نیل به این خودآگاهی توفیق چندانی ندارند؛وقتی افق روشنی در مقابل نمیبینند به سرگشتگی این نسل ناخواسته دامن میزنند؛من آنچه شرط بلاغت بود را بیان کردم باقی همنوایی و همصدایی دوستان دردمند است که در گام دوم و با عنایت حق حیات را به کام این جوانان و دختران و پسران جوان قدری شیرین و زندگی را ممکن کنیم.