مجازستان
بابای من مخ اقتصادیه، یه فرش دستباف خیلی کهنه و سنگین داشتیم، مامانم میگفت مرد اینو رد کن بره. بار اول مشتری واسش اومد پنج میلیون. بابام گفت طرف کلاشه، میخواد ارزون بخره. نفر دوم سال بعد اومد دو میلیون خواستش بازم نفروختش. امروز سیصد هزار تومن فروختش که فقط از شرش راحت شیم. (پشه خسته)
=============
جدی چجوری درس میخوندیم قدیما؟ من الان باید یه امتحان که مربوط به کارمه رو بدم. پنج دقیقه میخونم، نیم ساعت میرم تو هپروت. تمرکز دُر گرانیست حقیقتاً. (بنفشه)
===============
واحد روبه روییمون امشب با زنش دعواش شد اونقدر داد و بیداد کرد آخرش زنه با دسته جارو برقی از خونه بیرونش کرد. الانم پشت در داره التماس میکنه ولی راش نمیده. (فایتِر)
==============
هر وقت تونستن برای ترمیم و تعمیر دندون یک بار بیهوشت کنن و طی یک جلسه همه دندونات رو درست کنن، قشنگ و سفید و ردیف و دندون کابینتی به هوش بیارنت منم میرم دنبال درست کردن دندونام. (موقعیت مقداد)