شبی با سقراط
مسعود نادری( فعال فرهنگی) سافو خطاب به سقراط: استبداد فقط تو رو از حرف زدن منع کرد، در حالی که دمکراسی تو رو کُشت!! سالها پیش با همگی اعضاء خانوادهام به دیدن تئاتر “سقراط “ در تالار وحدت رفته بودیم. شب ماندگاری برایمان شد؛ بطوریکه هنوز فراموشش نکردهایم. «حمید رضا نعیمی» نویسنده و کارگردان آن و بازیگر توانا، فرهاد آیش نقش سقراط را بازی میکرد. جمله آغازین این نوشتار، جمله پایانی نمایشنامه سقراط بود . سقراط فردی مهربان، فقیر، متواضع، با خانواده، بذلهگو و شوخ طبع و فوق العاده با هوش است. او به شدت وطنش آتن را دوست دارد؛ حتی بیش از خود و فرزندش. به قوانین حتی غلط آتن، که به ضرر او هم هستند، احترام میگذارد. رسالتش را بیداری انسانها میداند. به قول خودش خرمگسی است که خواب را در چشم آدمها میشکنه. سقراط به شدت مخالف سفسطه است اما پرسشگری توانا است که هر سوالی را با پرسشی پاسخ میدهد. جملات شنیدنی زیبا و پر محتوایی بین بازیگران رد و بدل میشود که ضمن لذت بردن، تماشاگران را با پرسشهای بنیادی روبرو میکند . پرسشهای که آدمی را به تفکر جدی وامیدارد. در ادامه این نوشتار بعضی از آنها را برای شما بازگو میکنم تا آن لذتی که ما بردیم ، شما هم ببرید و شاید آن سوالاتی که برای ما ایجاد شد، برای شما هم ایجاد گردد که بزرگان گفتهاند؛ طرح سوال از پاسخ مهمتر است.
_ سقراط در جواب کریتون که از او میخواهد از زندان فرار کند میگوید: کریتون، من نمیتوانم فرار کنم. نمیتوانم روی قوانین پا بذارم. یادت باشه قوانین برتر از آدمها هستند. چه طور ممکنه کشوری پابرجا بمونه، وقتی احکام دادگاهش ارج و قرب نداره و هر کس به راحتی میتونه اونها را نادیده بگیره؟ .
_ سقراط: آتنیها ، من شما رو دوست دارم و محترم میدونم اما فرمان خدا رو محترمتر از فرمان شما میدونم.
_سقراط خطاب به آنیتوس: خودت را بشناس... خودت را مثل انسان بشناس. آنیتوس .. منظورم اینه که از راه درد و رنج بشناس...حد مرزت رو بشناس و گناهت رو به گردن بگیر... بعد سعی کن گناهت رو جبران کنی!
_سقراط خطاب به افلاطون: به نظر من باید به جای محکوم کردن مردم یا این و اون، باید با آگاهی بخشی به همه، به سمت یک شکوفایی پیش بریم. احمق فرض کردن مردم نه یک خطا که جنایته
_ سقراط خطاب به آنیتوس اون حکومتی که تعیین کنه آدمها چی باید بگن یا چگونه فکر کنند، در واقع شکلی از برده داری مدرن رو اعمال میکنه!
در پایان دو سوال را هم خودم اضافه میکنم: ۱-با توجه به سخن سافو خطاب به سقراط که در ابتدای این نوشتار آمده ، آیا دمکراسی هم قابلیت کشتن سقراط را دارد؟
۲- آیا جامعه ما با فقر سقراطی گری روبرو نیست؟