بورس و راههای نرفته
سیدرسول حسینی (جامعهشناس سیاسی)دولت روحانی در اواخر مسئولیت خود، متأثر از فشارهای تحریم و تنگناهای اقتصادی، به بورس به عنوان آخرین دریچه نجات اقتصاد از گزند تحریم و رونق تولید ملی روی آورده است. جدای از اظهار نظرهای متفاوتی که در زمینه تمایل و تعهد دولت به بورس بین صاحبنظران وجود داشته، موضوع مهم این است که آیا بورس میتواند راههای نرفته و حتی تابوها و گرههای سیاستگذاریهای کلان اقتصادی را بگشاید؟ آیا میتواند اقتصاد کشور را در شرایط طاقتفرسای امروز از رکود برهاند و بارقههای امید را به چرخهای تولید کشور بدمد؟ به نظر میرسد اجبار دولت به فروش داراییها و شرکتهای خود در بورس، در ابتدا برای جبران کسری بودجه، در درجه دوم تأمین بودجه برای طرحهای عمرانی نیمهکاره و در نهایت تقویت مشارکت مردمی به منظور بازتوزیع مواهب بین اقشار مختلف مردم است. اما نکته مهم تابلوهای شفاف و شیشهای شرکتها به عنوان نبض اقتصاد کشور این است که آیا متقابلا بورس میتواند دولت را وادار به طراحی و اجرای استلزاماتی کند که به راحتی دست در گریبان اقتصاد نکند و با اتخاذ سیاستهای متعادلتر و ثباتبخش، همواره و در هر شرایطی، از محیط مناسب برای رشد و تولید و رونق کسب و کار حمایت کند؟ و همچنین سیاستهای اقتصاد-محوری اتخاذ کند که رابطه دوسویه میان دولت و بازار را به گونهای تنظیم نماید که منطق سیاست همیشه مفاهیم علم اقتصاد را به انزوا سوق ندهد؟ اگر بورس بتواند چنین مسئولیتی را بر عهده بگیرد و دولتمردان را ملزم به اتخاذ سیاستهایی کند که همواره نگاهشان به اقتصاد و معیشت مردم در اولویت باشد و عملکرد دولتمردان با رنگ تابلوهای شفاف بورس سنجیده شود، بهطوریکه بورس، آیینه تمامعیار اقتصاد کشور تلقی شود، میتوان به بذرهایی که دولت روحانی کاشته امید داشت و به آینده سیاستهای کلان اقتصادی کشور خوشبین بود. به هر حال، دولت در ایران تاکنون متکی به درآمدهای نفتی بود و خود را متعهد به تقویت بخش خصوصی نمیدانست، اما تحت شرایط پیشآمده، به ناچار از علائق خود دست کشیده و حوزه اقتصاد را به مکانیسم بازار سپرده است و ظاهرا میخواهد نقش اصلی خود را ایفا کند. اما این سیاست در آستانه آزمون بزرگی است: نخست، رونق تولید و کسب و کار، دوم، تعهد واقعی به عدالت اجتماعی در واگذاری سهامهای دولتی، سوم، کاهش فساد و رانت در سایه شفافیت و ایجاد رقابت در اقتصاد، چهارم، عدم دخالتهای عجولانه و غیرکارشناسی در بازار سرمایه و در نهایت، عدم نگاه منفعتطلبانه و طلبکارانه به بازار سرمایه و پذیرش منطق بازار. اگر چنین شد، تقویت بورس میتواند به عنوان بزرگترین دستاورد دولت روحانی تلقی شود، زیرا میراثی گرانبهاست که نمیتواند توسط دولتهای بعد از خود هم نادیده گرفته شود. به هر روی، اشتراک منافع افراد زیادی از مردم در بورس، آن را تبدیل به بازیگری میسازد که قابل چشمپوشی نیست. در چنین شرایطی، بورس بهترین حلقه میان حاکمیت و مردم خواهد شد که منافع هر دو را در ثبات اقتصادی-سیاسی به هم گره خواهد زد. این امر متکی به داشتن حساسیت و دقت بسیار زیاد دولت در راستای التزام شرکتها به شفافیتهای مالی، نظارت دقیق بر عملکرد آنها و راستیآزمایی ادعا با عملکرد آنهاست. رونق بورس به دلیل درگیر کردن زندگی روزمره میلیونها ایرانی، میتواند منجر به تحولی مثبت در سیاست و اقتصاد شود که شاید سالها دغدغه روشنفکران و صاحبنظران بوده است. باید اذعان کرد که یأس و نگرانی از آینده، دو آفت بزرگ جامعه ایرانی است که همیشه توسعه در ایران را به تعویق انداخته است. اما درگیر کردن منافع کسر زیادی از جمعیت مردم در بورس و کاهش نقش دولت در چرخههای تولید و بنگاهداری، میتواند مسیر دشوار توسعه را تا حدودی هموار کند و دولتمردان را ملزم به رعایت قواعد آن کند. اگر چنین مواردی اجرا شود، انتظار میرود بورس بتواند راههای دشوار پیش روی حاکمیت که یا علاقه یا ارادهای به حل آنها نداشته را هموار کند.