یادمانی برای آندره آرزومانیان آهنگساز و نوازنده شهیر پیانو
عاشقانهنوازی که زود رفت
همدلی|علی نامجو: نیمه ۱۵ آبان سال 1333 به دنیا آمد؛ در تهران. سن و سال چندانی نداشت که به عنوان نوازنده پیانو گام زدن در عالم هنر را آغاز کرد. اما بعد از انقلاب و از سال 1364 نامش به عنوان یک نوازنده مطرح برای ساز پیانو شنیده شد. در طول بیش از دو دهه فعالیت حرفهای در زمینه موسیقی، آهنگسازی بیشتر از سی فیلم را انجام داد که خیلی از آن آثار با ملودیهایش در حافظه ما ذخیره شده است. «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف»، «آژانس شیشهای»، «آخرین پرواز»، «من، ترانه ۱۵ سال دارم»، «زن امروز»، «سام و نرگس»، «دستهای آلوده» و «مرسدس» هم از جمله فیلمهایی بود که آندره آرزومانیان پیانسیتشان بود. «پاییز طلایی» با آهنگسازی فریبرز لاچینی از جلمه ماندگارترین آثاری بود که این نوازنده فقید در آن حضور داشت. او البته در «چیدن سکوت» بابک بیات پیانو نواخت.
شراره دولتآبادی بازیگر سینما و تلویزیون که اتفاقا صدای زیبایی هم دارد، همسر آندره آرزومانیان بود. او هنوز که هنوز است بعد از گذشت یک دهه از پرواز همسرش با بغض از او یاد میکند. در آبان ماه گذشته به یاد او و برایش نوشت: «آبان یکی از خاطرهانگیزترین ماههای سال و پاییز یکی از زیباترین فصلها برای منه. آبانیها، انسانهایی محکم و با اراده و قلبی سرشار از مهربانی و عاطفه هستن. باید اونها رو عمیقاً شناخت. تکلیف تو همیشه با آنها روشنه.
امروز روز تولد توئه آندره جانم؛ تویی که همیشه خودت بودی و انتظار داشتی دیگران هم مثل خودت صادق باشن ولی ...؟! همیشه دوگانگی آدمها تو رو اذیت میکرد. مطمئنم امسال هم مثل سالهای پیش فرشتهها برات جشنی باشکوهتر از جشنهای زمینی ما برگزار میکنن. میدونم بهترین هدیهام مثل هرسال، عشقم نسبت به توست. به امید روزی هستم که در کنارت باشم.» آرزومانیان از مدتها قبل از رفتنش به سرطان مغز استخوان مبتلا شده بود. چهار هفته در بیمارستان میلاد بستریاش کردند و در این مدت سه مرتبه روی او عمل جراحی انجام شد. در این مدت چشمها و ریههایش آسیب دید و توانایی حرکت را هم از دست داد.
عباس لطيفی آهنگساز و تنظیم کننده موسیقی پاپ بعد از درگذشت آرزومانيان گفته بود: «او يکی از بهترين نوازندگان پيانو در ایران به حساب میآمد که قدرش را ندانستند. او در آثاری از جمله «خواب گريهها»ی قاسم افشار، به عنوان تنظیم کننده حضور داشت، چند اثر را هم آهنگسازی کرده بود، اما بیشتر او را به عنوان نوازنده توانمند پیانو میشناختند.»
لطیفی این راه هم گفته بود که از درون دل آرزومانیان خبرنداشته، اما جایی یکی از فعالان توانمند عرصه موسیقی درباره آندره آرزومانيان این عبارت را به کار برده بود:«او يکی بود و متاسفانه کشور ما نتوانست برايش کاری کند. اگر همين آدم در کشوری پيشرفته زندگی میکرد، همه با انگشت نشانس میدادند، شناخته میشد و وضعیت مالی خوبی داشت، اما این اتفاقات برایش نیفتاد. آندره آرزومانیان همیشه عادت داشت نسکافه بخورد. در استودیو هم که مینشست برای شنیدن نت شاهد یا صحبت درباره چگونگی اجرای کار، نسکافه کنار دستش بود. جرعه جرعه آن را مینوشید و به کار فکر میکرد. گاهی آهنگسازان از رفتارش شگفتزده میشدند. آخر او با خیلیها فرق داشت. افتاده بود و مهربان. حتی در مقابل آهنگسازان جوان. وقتی توانایی مهمی در وجود آنان میدید تشویقشان میکرد و گاهی به قدری به آنها احترام میگذاشت که خودشان تعجب میکردند. اگر بخواهیم یک کلمه را برای توصیف او انتخاب کنیم، شاید متواضع بهترین انتخاب باشد.» هشت روز بعد از درگذشتش یعنی نوزدهم خردادماه سال 1389 در خانه سینما یادمانی برای او برگزار کردند. محمد سریر آنجا گفت که آندره آرزومانیان هميشه پشت آثارش بود و بخش بزرگي از موسيقي که آن را میشنویم، حاصل ريزهكاريهاي اوست. کارش شبیه یک شعبدهباز بود و تا وقتی رضايت را در نگاهمان نميديد دست برنمیداشت.
جايگاه «آندره» بعدها بيشتر شناخته میشود.
فرشته طائرپور تهيهكننده سينما هم درباره درگذشت آندره آرزومانیان گفته بود:«او سپيد زندگي كرد، سپيد كار كرد و سپيد به سوی خدا رفت.» «ماهي» فیلمی بود با تهیه کنندگی فرشته طائرپور با آهنگسازی آندره آرزومانیان. طائرپور درباره آن همکاری هم گفته بود:«اولين فيلمي كه در سينماي ايران توليد كردم، سال 66 بود و همه ما بيتجربه بوديم. مشکل است هنرمندي بيحاشيه زندگي کند، كار كند، بی میل به شهوت و شهرت پیش برود و حتي بگذارد حاصل تلاش و کوشش به نام شخص دیگری تمام شود. او به دنبال بلوا نبود و خدا او را آفریده بود تا خاطراتی برای چند نسل از هنرش بسازد.» معمولا اهالی رسانه از کنار آدمهای ساکت در عرصه سینما به آسانی عبور میکنند در حالی که اما بايد به دنبال افرادي مثل آندره آرزومانيان رفت و آنها را به عموم شناساند.
علی دهکردی هم درباره آغاز دوران بیماره آندره آرزومانیان گفت و توضیح داد که روزي در كنار ناصر چشمآذر بودم و ديدم پشت پيانو نشسته و براي آندره شعر ميخواند و اشک میریزد. من از اینکه آقای چشم آذر تا این حد به زنده یاد آرزومانیان علاقه دارد و برایش اشک میریزد، تعجب کردم و بعد متوجه شدم آن زمان، دوره مشخص شدن بیماری زنده یاد آرزومانیان است. پیش از ملاقات با آندره آنقدر مرا از نام پدرخوانده ترسانده بودند، که در اولین دیدار ما كوچكترين حركت او برای اینکه مرا متنفر كند، کفایت میکرد. همانجا با ترس از او پرسيدم كه بايد شما را چطور صدا بزنم؟
آندره گفت:«اگر دوست داري، دوستت باشم به من بگو «آندره» و اگر فكر ميكني لياقت دارم پدرت باشم پدر صدایم کن. حالا فكر ميكنم آندره لايقترين پدر دنيا بود.» «زندگي را دوست دارم چون خدا را دارم و هر لحظه هديه گرانبهايي از سوي خداوند است كه بايد قدرش را بدانيم و خدا را كه بزرگ، بينهايت و بيكران است، شكر ميكنم.»
سومین سالنوای موسیقی ایران، به بزرگداشت ۴ هنرمند درگذشته اختصاص داشت که نام «آندره آرزومانیان» هم در میان آنان بود. یازدهم خردادماه سال ۱۳۸۹ همان روزی است که این آهنگساز و نوازنده ارمنیتبار در این جهان به سرایی دیگر رخت بر بست.
۵۶ سال بیشتر نداشت که وقت رفتنش رسید. از مقابل تالار وحدت پیکرش را تشیع کردند و او را در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپردند.
شراره دولتآبادی بازیگر سینما و تلویزیون که اتفاقا صدای زیبایی هم دارد، همسر آندره آرزومانیان بود. او هنوز که هنوز است بعد از گذشت یک دهه از پرواز همسرش با بغض از او یاد میکند. در آبان ماه گذشته به یاد او و برایش نوشت: «آبان یکی از خاطرهانگیزترین ماههای سال و پاییز یکی از زیباترین فصلها برای منه. آبانیها، انسانهایی محکم و با اراده و قلبی سرشار از مهربانی و عاطفه هستن. باید اونها رو عمیقاً شناخت. تکلیف تو همیشه با آنها روشنه.
امروز روز تولد توئه آندره جانم؛ تویی که همیشه خودت بودی و انتظار داشتی دیگران هم مثل خودت صادق باشن ولی ...؟! همیشه دوگانگی آدمها تو رو اذیت میکرد. مطمئنم امسال هم مثل سالهای پیش فرشتهها برات جشنی باشکوهتر از جشنهای زمینی ما برگزار میکنن. میدونم بهترین هدیهام مثل هرسال، عشقم نسبت به توست. به امید روزی هستم که در کنارت باشم.» آرزومانیان از مدتها قبل از رفتنش به سرطان مغز استخوان مبتلا شده بود. چهار هفته در بیمارستان میلاد بستریاش کردند و در این مدت سه مرتبه روی او عمل جراحی انجام شد. در این مدت چشمها و ریههایش آسیب دید و توانایی حرکت را هم از دست داد.
عباس لطيفی آهنگساز و تنظیم کننده موسیقی پاپ بعد از درگذشت آرزومانيان گفته بود: «او يکی از بهترين نوازندگان پيانو در ایران به حساب میآمد که قدرش را ندانستند. او در آثاری از جمله «خواب گريهها»ی قاسم افشار، به عنوان تنظیم کننده حضور داشت، چند اثر را هم آهنگسازی کرده بود، اما بیشتر او را به عنوان نوازنده توانمند پیانو میشناختند.»
لطیفی این راه هم گفته بود که از درون دل آرزومانیان خبرنداشته، اما جایی یکی از فعالان توانمند عرصه موسیقی درباره آندره آرزومانيان این عبارت را به کار برده بود:«او يکی بود و متاسفانه کشور ما نتوانست برايش کاری کند. اگر همين آدم در کشوری پيشرفته زندگی میکرد، همه با انگشت نشانس میدادند، شناخته میشد و وضعیت مالی خوبی داشت، اما این اتفاقات برایش نیفتاد. آندره آرزومانیان همیشه عادت داشت نسکافه بخورد. در استودیو هم که مینشست برای شنیدن نت شاهد یا صحبت درباره چگونگی اجرای کار، نسکافه کنار دستش بود. جرعه جرعه آن را مینوشید و به کار فکر میکرد. گاهی آهنگسازان از رفتارش شگفتزده میشدند. آخر او با خیلیها فرق داشت. افتاده بود و مهربان. حتی در مقابل آهنگسازان جوان. وقتی توانایی مهمی در وجود آنان میدید تشویقشان میکرد و گاهی به قدری به آنها احترام میگذاشت که خودشان تعجب میکردند. اگر بخواهیم یک کلمه را برای توصیف او انتخاب کنیم، شاید متواضع بهترین انتخاب باشد.» هشت روز بعد از درگذشتش یعنی نوزدهم خردادماه سال 1389 در خانه سینما یادمانی برای او برگزار کردند. محمد سریر آنجا گفت که آندره آرزومانیان هميشه پشت آثارش بود و بخش بزرگي از موسيقي که آن را میشنویم، حاصل ريزهكاريهاي اوست. کارش شبیه یک شعبدهباز بود و تا وقتی رضايت را در نگاهمان نميديد دست برنمیداشت.
جايگاه «آندره» بعدها بيشتر شناخته میشود.
فرشته طائرپور تهيهكننده سينما هم درباره درگذشت آندره آرزومانیان گفته بود:«او سپيد زندگي كرد، سپيد كار كرد و سپيد به سوی خدا رفت.» «ماهي» فیلمی بود با تهیه کنندگی فرشته طائرپور با آهنگسازی آندره آرزومانیان. طائرپور درباره آن همکاری هم گفته بود:«اولين فيلمي كه در سينماي ايران توليد كردم، سال 66 بود و همه ما بيتجربه بوديم. مشکل است هنرمندي بيحاشيه زندگي کند، كار كند، بی میل به شهوت و شهرت پیش برود و حتي بگذارد حاصل تلاش و کوشش به نام شخص دیگری تمام شود. او به دنبال بلوا نبود و خدا او را آفریده بود تا خاطراتی برای چند نسل از هنرش بسازد.» معمولا اهالی رسانه از کنار آدمهای ساکت در عرصه سینما به آسانی عبور میکنند در حالی که اما بايد به دنبال افرادي مثل آندره آرزومانيان رفت و آنها را به عموم شناساند.
علی دهکردی هم درباره آغاز دوران بیماره آندره آرزومانیان گفت و توضیح داد که روزي در كنار ناصر چشمآذر بودم و ديدم پشت پيانو نشسته و براي آندره شعر ميخواند و اشک میریزد. من از اینکه آقای چشم آذر تا این حد به زنده یاد آرزومانیان علاقه دارد و برایش اشک میریزد، تعجب کردم و بعد متوجه شدم آن زمان، دوره مشخص شدن بیماری زنده یاد آرزومانیان است. پیش از ملاقات با آندره آنقدر مرا از نام پدرخوانده ترسانده بودند، که در اولین دیدار ما كوچكترين حركت او برای اینکه مرا متنفر كند، کفایت میکرد. همانجا با ترس از او پرسيدم كه بايد شما را چطور صدا بزنم؟
آندره گفت:«اگر دوست داري، دوستت باشم به من بگو «آندره» و اگر فكر ميكني لياقت دارم پدرت باشم پدر صدایم کن. حالا فكر ميكنم آندره لايقترين پدر دنيا بود.» «زندگي را دوست دارم چون خدا را دارم و هر لحظه هديه گرانبهايي از سوي خداوند است كه بايد قدرش را بدانيم و خدا را كه بزرگ، بينهايت و بيكران است، شكر ميكنم.»
سومین سالنوای موسیقی ایران، به بزرگداشت ۴ هنرمند درگذشته اختصاص داشت که نام «آندره آرزومانیان» هم در میان آنان بود. یازدهم خردادماه سال ۱۳۸۹ همان روزی است که این آهنگساز و نوازنده ارمنیتبار در این جهان به سرایی دیگر رخت بر بست.
۵۶ سال بیشتر نداشت که وقت رفتنش رسید. از مقابل تالار وحدت پیکرش را تشیع کردند و او را در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپردند.