چه کسی تشویش اذهان عمومی میکند؟
مهدی روزبهانی (روزنامهنگار)از آبان ماه 98 تا خردادماه 99 روزها را بشمارید. برای این که یک آمار و جزئیات یک حادثه اعلام شود چند روز زمان لازم است؟ برای این که تصمیم گرفته شود عددی اعلام شود چقدر باید فکر کرد؟ یک بار، بیشتر از هفت ماه گذشته را مرور کنیم و ببینیم چقدر روح و ذهن مردم ایران به خاطر این آمار پریشان و مشوش شد؟ نگفتن این آمار به این پریشان حالی کمک کرد، یا آن را دامن زد؟ همان آبان ماه سال گذشته که بوی باروت از کوچه و خیابان برخاست؛ ذهن مردم بههم ریخت. همه منتظر بودند تا دولت و مسئولانش بیایند و توضیح بدهند که واقعا چه خبر است. اما هرچه گذشت به جای این که شفافسازی شود سکوت عمیق و عمیقتر شد. در این مدت فقط آنجا لب به سخن گشودند که افکار عمومی حرفی به میان آورد و مدعی عددی شد. در واکنش به عددهای مختلف فقط آمدند و گفتند که دروغ است و دیگر هیچ. یا این که آمدند گفتند دشمن سازمان یافته وارد عمل شد و کشت. چه کسی را کشت و چند نفر را کشت، هنوز هم جای سوال دارد. سال گذشته وقتی برخی رسانههای خارجی عددی را برای کشتههای آبان ماه اعلام کردند، رئیس جمهوری شخصا پشت تریبون آمد و گفت نه این عدد خیلی بزرگ است اصلا چنین چیزی نبوده است. همانجا بود که دور باطل ادعا و تکذیب شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. این عدد که معادلش خون بر زمینه ریخته شده، گویا به یک سرگرمی تبدیل شده تا هر چند وقت یک بار گمانه-زنی درباره آن مطرح شود و بعد بیایند و بگویند که دروغ است، ما میدانیم ولی نمیگوییم. این نگفتن آیا بدتر از آن عدد مثلا ساختگی نیست؟ این که مردم بیشتر از هفت ماه منتظرند تا آنان که میدانند بیایند و بگویند یک عذاب روحی برایشان محسوب نمیشود؟ دولت در این چند سال مدعی بوده است که در مسیر شفافیت گام برداشته است اما در نقطهای که بزنگاه اصلی شفافیت بود یا سکوت اختیار کرد یا گفت که دیگران بگویند. شاید در همه این مدت تصمیمگیرندگان برای اعلام یک آمار تصور کردهاند که اگر بگویند چند ایرانی، چند جوان، چند زن، چند مرد یا شاید چند کودک کشته شده، ممکن است آرامش جامعه بههم بریزد و دوباره آتشی شعلهور شود، اما واقعیت این است که آدم داغدیده با بازی دادن و امروز و فردا کردن آرام نمیشود. وقتی میخواهند کسی را آرام کنند، واقعیت را از او مخفی نمیکنند. مخفی کردن واقعیت از مردم فقط این را ثابت میکند که شما ملت محرم نیستید و ندانید بهتر است. این همه روز، این همه ماه نگفتن و سکوت کردن فقط فرصتی بود تا بازار شایعهها داغتر شود. سکوت کردن در این هفت ماه فقط زمینهای برای افزایش عدد کشته شدهها در ذهن مردم فراهم کرد. حالا هم بعد از هفت ماه وزیر کشور، که به گفته علی مطهری نماینده سابق مردم تهران نقش اصلی در حوادث آبان ماه را داشته، به جای اعلام صریح عدد فقط یک نشانی از کشتههای آبان ماه به مردم داده است. از همان شنبه شب که وزیر کشور عدد 20درصد کشتههای آبان را گفته افکار عمومی خیلی سریع شروع کرده به محاسبه تا به تعدادکل کشتهها برسد. بعد از این همه مدت وزیر حاضر نشده خیلی صریح عدد نهایی را اعلام کند و دوباره برای مردم یک معادله طرح کرده است. معادلههای قبلی به این شکل بود که رسانههای خارجی یا بازار شایعه داخلی یک عددی را مطرح میکرد و هر بار تکذیب میشد، حالا به این مرحله رسیده که وزیر کشور به عنوان مسئول امنیت داخلی یک درصدی از کشتهها را اعلام میکند تا مردم خودشان باقی ماجرا را محاسبه کنند. حالا تکلیف چیست؟ فقط میتوان محاسبه کرد یا نه، میتوان این محاسبات را هم منتشر کرد و مثلا گفت پس با توجه به سرنخی که وزیر کشور داده احتمالا عدد نهایی کشتهها فلان تعداد است؟ آن وقت اگر آن عددی که رسانهها حساب کردند و اشتباه بود، باید به پای چه کسی بنویسند؟ اینجا سکوت و طرح معادله از سوی مسئولان عامل تشویش اذهان عمومی بوده است یا رسانهها؟ واقعیت را باید پذیرفت، تشویش اذهان عمومی فقط گفتن عدد اشتباه به مردم نیست، گیج کردن مردم و طرح معادلات مجهول و چند لایه هم میتواند ذهن مردم را مشوش کند.