زنان به مثابه اموال مردان
ستاره لطفی ( روزنامه نگار)رومینا ۱۳ ساله به خاطر حفظ آبروی خانواده توسط پدرش با داس به شکلی دلخراش و فجیع به قتل رسید. در همین حال یک دختر گیلانی دیگر نیز به خاطر آنچه که حفظ غیرت و شرف خانواده میخوانند، بیرحمانه به دست برادرش به آتش کشیده شد. قربانیان صیانت از آبرو و حیثبت خانواده در ایران کم نیستند، هر ساله در کشور زنان و دختران زیادی به بهانه حفظ آبرو به دست مردان خانواده کشته میشوند. چون بنیادهای عرفی و فرهنگی، زنان را «ناموس» مردان میدانند. بنابراین اگر خدشهای بر ناموس وارد شود، به هر طریقی باید جلوی آن را گرفت حتی اگر لازم باشد قتلی صورت بگیرد و خونی ریخته شود. در گفتمان جوامع مردسالار زنان را نه هویتی مستقل بلکه دارایی مردان و خانواده فرض میکنند، که در صورت بروز رفتاری خارج از هنجارهای پذیرفته شده از سوی آنان، گویی این دارایی ربوده شده است و ننگ این بیآبرویی دامن مردان را خواهد گرفت. در این جوامع تعدی به ناموس خانواده آنقدر سرافکندگی به همراه دارد که بسیاری مرگ زنان خانواده را به عرفشکنی داراییشان (ناموسشان) ترجیح میدهند. دارایی فرض کردن زنان در کشورهایی که مبتنی بر ارزشهای نظام مردسالاری است، در ادبیات مردم نیز نمود پیدا کرده است.
اغلب در گفتارهای عمومی جامعه شنیدهایم که به ناموس مردم نگاه «بد» نکنید، تا به ناموستان «بد» نگاه نشود. صرف نظر از این که «بد» به چه نوع رفتارهایی اطلاق میشود، اما در بطن این توصیه به ظاهر اخلاقی باز هم نگاه داراییپنداری زن وجود دارد. در این توصیه گفته نمیشود که با نگاهتان یا رفتارتان برای زنان مزاحمت ابجاد نکنید، چون این موضوع تجاوز به حریم شخصی آنان محسوب میشود و زنان از این گونه رفتارها به عنوان «انسان» آزار میبینند؛ بلکه این رفتار از آن بابت نکوهش میشود که آن را دست درازی به دارایی مردان فرض میکنند، نه آزار روحی-روانی زنان! در واقع این توصیه میگوید: به دارایی مردم (ناموس) طمع نکنید که به دارایی شما (ناموستان) طمع نکنند.در این جوامع احساس مالکیت مردانه بر زنان (نوامیس) آن قدر زیاد است که حتی عرفشکنی و رفتارهای خارج از چارچوبهای اخلاقی پذیرفته شده از سوی زنان، برای مردهای خانواده که در واقعه پیش آمده هیچ گناهی نیز مرتکب نشدند، شرمساری به همراه میآورد. معمولا در مصاحبه با مردانی که به بهانههای ناموسی رفتار خشونتآمیز با زنان را داشتهاند میشنویم به خاطر حفظ آبروی خانواده و برای این که بتوانند در میان مردم سرشان را بالا بگیرند، مرتکب این خشونت شدهاند. این در حالی است که خودشان هیچ اعمال خلافی را انجام ندادهاند، ولی چون داراییشان عرفشکنی کرده است، آنان آبروی خود را در خطر میبینند. در اصطلاح دعواهای ناموسی و فحشهای ناموسی و مفاهیم اینچنینی که حول محور ناموس میچرخد، نگاه داراییپنداری زن به چشم میخورد. دارایی فرض کردن زنان از سوی مردان جوامع مردسالار یک پیام بیشتر ندارد و آن این است که برای زنان در این جوامع هویت مستقلی فرض نمیشود که در صورت هنجار و عرفشکنی، عواقب آن فقط خودشان را متاثر کند. بدون تردید اگر زن هویتی مستقل مانند مردان در جامعه داشت، خود او باید پاسخگوی هر عمل اخلاقی یا غیراخلاقی خود بود، نه پدر، برادر، همسر و....
اغلب در گفتارهای عمومی جامعه شنیدهایم که به ناموس مردم نگاه «بد» نکنید، تا به ناموستان «بد» نگاه نشود. صرف نظر از این که «بد» به چه نوع رفتارهایی اطلاق میشود، اما در بطن این توصیه به ظاهر اخلاقی باز هم نگاه داراییپنداری زن وجود دارد. در این توصیه گفته نمیشود که با نگاهتان یا رفتارتان برای زنان مزاحمت ابجاد نکنید، چون این موضوع تجاوز به حریم شخصی آنان محسوب میشود و زنان از این گونه رفتارها به عنوان «انسان» آزار میبینند؛ بلکه این رفتار از آن بابت نکوهش میشود که آن را دست درازی به دارایی مردان فرض میکنند، نه آزار روحی-روانی زنان! در واقع این توصیه میگوید: به دارایی مردم (ناموس) طمع نکنید که به دارایی شما (ناموستان) طمع نکنند.در این جوامع احساس مالکیت مردانه بر زنان (نوامیس) آن قدر زیاد است که حتی عرفشکنی و رفتارهای خارج از چارچوبهای اخلاقی پذیرفته شده از سوی زنان، برای مردهای خانواده که در واقعه پیش آمده هیچ گناهی نیز مرتکب نشدند، شرمساری به همراه میآورد. معمولا در مصاحبه با مردانی که به بهانههای ناموسی رفتار خشونتآمیز با زنان را داشتهاند میشنویم به خاطر حفظ آبروی خانواده و برای این که بتوانند در میان مردم سرشان را بالا بگیرند، مرتکب این خشونت شدهاند. این در حالی است که خودشان هیچ اعمال خلافی را انجام ندادهاند، ولی چون داراییشان عرفشکنی کرده است، آنان آبروی خود را در خطر میبینند. در اصطلاح دعواهای ناموسی و فحشهای ناموسی و مفاهیم اینچنینی که حول محور ناموس میچرخد، نگاه داراییپنداری زن به چشم میخورد. دارایی فرض کردن زنان از سوی مردان جوامع مردسالار یک پیام بیشتر ندارد و آن این است که برای زنان در این جوامع هویت مستقلی فرض نمیشود که در صورت هنجار و عرفشکنی، عواقب آن فقط خودشان را متاثر کند. بدون تردید اگر زن هویتی مستقل مانند مردان در جامعه داشت، خود او باید پاسخگوی هر عمل اخلاقی یا غیراخلاقی خود بود، نه پدر، برادر، همسر و....