پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


گردش محدود نخبگان یا قحط الرجال؟

محسن خرامین (روزنامه‌نگار)
آیا «شکست» در یک رقابت سیاسی و در معرض رای مردم می‌تواند پایان یک سیاست‌مدار در مسیر قدرت باشد؟ یا آیا «تکرار» و «بازگشت» بعد از چند شکست را می‌توان به عنوان نشانه‌ای از پشتکار و اراده قوی تعبیر کرد؟ یا آن که باید بازگشت را نشانه‌ای از قحط‌الرجال و تنگی حلقه قدرت در ساختار سیاسی کشور تعبیر کرد؟ نگاهی به ظهور و بروز محمدباقر قالیباف در دو دهه اخیر در عرصه سیاسی کشور حاوی نکات تامل برانگیزی حول جایگاه رای مردم و باید و نباید‌های آن است. محمدباقر قالیباف پیش از پیروزی در انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی، در سه انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده بود که دو شکست و یک کناره‌گیری دستاورد انتخاباتی وی بود. با این وجود او نه تنها عرصه را رها نکرد که در نهایت به ریاست یکی از قوا رسید و تحلیل برخی کارشناسان نیز این است که وی در کمین ریاست جمهوری در ۱۴۰۰ نشسته است. اصرار و مداومت برای پیروزی از کانال رای مردم، تنها مختص قالیباف نیست. چه در انتخابات ریاست جمهوری و چه نمایندگی مجلس شاهد حضور کسانی بوده‌ایم که بارها از مردم‌جواب «نه» دریافت کرده‌اند.
برخی تکرار و بازگشت را مثبت و نشانه‌ای از پشتکار و اراده قوی تعبیر می‌کنند. این افراد به هر قیمتی و هر دوره با ترفندی در انتخابات حضور پیدا می‌کنند و آنقدر می‌آیند تا با استفاده از فرصت‌هایی مانند مشارکت حداقلی مردم به خواسته‌شان برسند و خود را منتخب و نماینده مردم‌ معرفی می‌کنند.
در واقعیت، این موضوع اما از دو حالت خارج نیست؛ یا نفوذ و قدرت فرد در بیرون از چهارچوب‌های دمکراتیک آنقدر قوی است که «نه» مردم را جدی نمی‌گیرد و صرفا از این کانال در پی مشروعیت‌بخشی به خود است. یا آن‌که محدوده تنگ‌ سیاست و بحران قحط‌الرجال در کشور سبب می‌شود چند چهره محدود - به ظن خودشان- از شکست پل پیروزی بسازند‌.
در طول دو دهه اخیر در کشور و با وجود تاکیدات فراوان بر جوان‌گرایی به‌ندرت شاهد ظهور چهره‌های جدید در عرصه سیاسی کشور بوده‌ایم.
نمونه محمدباقر قالیباف قطعا بیش از هر چیز در درون خود، این نکات تامل‌‎برانگیز را دارد که آیا ما وارد یک دوره قحط‌الرجال سیاسی در کشور شده‌ایم یا محدودیت گردش نخبگان در حلقه قدرت چنین وضعی را سبب شده است؟ یک سوال دیگر نیز خود را نشان می‌دهد که در چنین ساختاری جایگاه رای مردم‌ در کجا قرار دارد؟ اتفاقاتی همچون‌ به قدرت رسیدن قالیباف بعد از دوبار شکست و کسب یک‌ رای بسیار حداقلی نشان می‌دهد شکست خوردن و رای پایین، کارکرد قوی و موثری در ایران دارد.
در عرصه سیاست و رقابت در ایران تمایز میان شکست و پیروزی دشوار است؛ اگر اقبال عمومی حاصل شود، قدرت به خانه و پایگاه ابدی فرد تبدیل می‌شود و اگر اقبالی پیش نیاید کسب آن به عنوان یک تکلیف تا حصول نتیجه نهایی بر دوش سنگینی خواهد کرد.