نگاهی به کارنامه فرهنگ و هنر در موضوع قتلهای ناموسی
هیس، درباره خانه پدری حرف نزنید!
همدلی| علی نامجو: آیا سربریدن دختر 14 ساله توسط پدرش به خاطر فرار او به همراه پسری که دوستش داشته میتواند به جامعه ایران درسی بدهد؟ چقدر بد است اگر ماجرای قتل رومینا درس عبرت دیگران شود. اما تجربه نشان داده این اتفاق هم نخواهد افتاد. رومینا، دانشآموز ۱۴ساله تالشی بود که به جرم فرار با پسری که دوستش داشت، دستگیر شد و علیرغم اینکه اصرار کرده بود او را به پدرش تحویل ندهند، قاضی او را به خانوادهاش تحویل داد تا در سفید سنگان لمیر از بخش حویق بهدست پدرش در خواب سربریده شود. عبدالصمد خرمشاهی وکیل شناختهشده پروندههای کیفری نگاهی متفاوت و البته قابلتأمل به این ماجرای دلخراش دارد. او در این باره به همدلی توضیح داد:«باورهای غلط و تعصبات ناشی از جهل نتایجی سوء و مخربی دارد که دامنه اثرگذاریاش وسیع است و فاجعهبار. پیشازاین هم بارها و بارها چنین نمونههایی را در کشور خودمان شاهد بودهایم و امروز هم همچون ایام گذشته انگشت تأسف و حیرت به دهان گرفتهایم. این وضع نشان از وجود خلاء بزرگی در جامعه ایران دارد.»
راه حل چیست؟
در این نقطه بعضی از آدمها معتقدند مثلاً آن پدر باید به اشد مجازات برسد. فارغ از اینکه در فقره سربریدن دختر از سوی پدر برخورد قانون کشور ما همچون برخوردی نیست که با قاتل وکیل مهابادی خواهد شد، اما برفرض که اشد مجازاتی هم در کار باشد، آیا در طول سالهای گذشته این رویه توانسته بازدارندگی ایجاد کند. بعضی دیگر معتقدند جامعهشناسان و روانشناسان باید وارد معرکه شوند و برای تفسیر اوضاع کنونی و حل مشکلات اجتماعی و روانی آدمهای این جامعه کاری کنند. از این دسته هم میشود پرسید که برفرض ورود جامعهشناسان و روانشناسان چطور میشود محتوای بررسی آنان را به عموم جامعه ایران نشان داد و از طرف دیگر مشکلات و معضلات را برای عدهای که آن را جدی نمیگیرند، بازنمایی کرد تا بشود در آینده در انتظار اصلاح چنین معضلاتی نشست. آقای خرمشاهی که خود در طول سالهای فعالیت بهعنوان یکی از وکلای بنام کشورمان بهخصوص درزمینه کیفری شناخته میشود، معتقد است:«باید دست به دامان فرهنگ شویم؛ همان فرهنگی که میتواند به ما درباره مشکلات و معضلات و حقوق و تکالیفمان آگاهی بدهد. البته معتقدم تولید و بسط فرهنگ یک شبه اتفاق نخواهد افتاد و نیازمند تلاش و آموزش همگانی است و البته فراهم کردن ابزار و لوازمی برای آن.»
بازنمایی ماجرای خانه پدری
شاید مخاطبان هنر در ایران بعد از شنیدن ماجرای قتل وحشتناک رومینا به یاد «خانه پدری» کیانوش عیاری افتاده باشند. فیلمی که موضوعش درست شبیه تراژدی غمباری است که این روزها در این ملک رخ داده است. خانه پدری عیاری اما در دوران اکران حوادث مختلفی را تجربه کرد و چند بار به چرخه توقیف و رفع توقیف گرفتار شد. این فیلم داستان یک قتل ناموسی را روایت میکند (البته عدهای ممکن است بگویند زن و دختر ناموس هیچکسی نیست و منظور ما از بهکارگیری این عبارت رد یا تأیید آن نیست). ملوک دختر جوانی است که پدرش با بازی مهران رجبی بنا به دلایل ناموسی تصمیم میگیرد که او را به قتل برساند. او به پسر کوچکش محتشم میگوید قبری را در زیرزمین بکند تا بعد از کشتن ملوک او را در آن دفن کنند. عدهای گفتند خشونت فیلم زیاد است و گروهی دیگر کارگردان را به سیاهنمایی متهم کردند. اکران خانه پدری دیماه سال ۱۳۹۳ آغاز شد، اما همان روز اول به این دلیل که گفته شد صحنهای خشن را در خود جای داده، از پرده پایین آمد. پنج سال زمان برد تا خانه پدری با اصلاحاتی جزئی و البته با اعمال ردهبندی سنی بالای ۱۵ سال اول آبان ماه سال ۱۳۹۸ اکران خودش را در سینماهای ایران مجدداً از سر بگیرد، اما پنج روز بعد، یعنی ۶ آبان ماه سال ۱۳۹۸ این بار با دستور مستقیم دادستانی توقیف شد. دو هفته بعد مجدداً این فیلم رفع توقیف شد و نمایشش را در سینماها از سر گرفت. وقتی خانه پدری برای بار دوم رفع توقیف شد، بازهم عدهای انتقاداتی را در واکنش به نمایش داده شدنش در سینماها از سر گرفتند. عدهای گفتند این فیلم دارد ما را آدمهایی وحشی نشان میدهد که دخترانمان را اینطور میکشیم. یکی از نامهای شناختهشده عرصه نقد در ایران ازجمله کسانی بود که آن روزها بهشدت به خانه پدری تاخت و گفت: «این فیلم ضد ملی و ضد ایرانی است، یعنی یکی این را ببیند، میگوید ما با این وحوش طرفیم؟ کاملاً معلوم است که این فیلم وطنفروشی است و تعارف هم نداریم.» کاش امروز هم آقای فراستی از پرده برون بیاید و توضیح بدهد که ماجرای رومینا را چطور ارزیابی میکند؟ خانواده او هم وطنفروشاند یا وحشی؟ شاید هم کسانی که خبر به قتل رسیدن او با داس پدر را مخابره کردهاند، وطنفروش باشند. اما شاید دانستن این موضوع که در طول دو ماه ابتدایی سال جدید نام سارینا، هوژان، فرشته، زعفران، نازنین، زبیده، سارا و هاجره هم در سیاهه قتلهای ناموسی قرار گرفته، بتواند به همه ما تلنگری بزند تا دست برداریم از بهکارگیری واژههای عجیبوغریبی علیه یکدیگر. کسانی همچون آقای فراستی میگویند خانه پدری ایرانیان را وحشی نشان میدهد، جناب آقای منتقد عزیز همه نامهایی که در این نوشته آمده مقتولان خانه پدریاند. نکته جالب بعد از حادثه تلخ به قتل رسیدن رومینا واکنش کیانوش عیاری بود. او به ایسنا گفت: «من این شایعات را باور نمیکنم. این اتفاقات در ایران نمیافتد.» به نظر میرسد میشود این جمله را با مفهوم کنایهای تفسیر کرد و به این نتیجه رسید عیاری دارد از برخی آدمها انتقاد میکند.
هیس، اصلا حرف نزنید!
آقای فراستی البته درباره فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» کمی فتیله بهکارگیری عبارتهای معروفش را پایین کشیده بود و گفته بود: «از نظر من، این فیلم، فیلم خوبی نیست، اما سعی میکند چیزی بگوید. در فیلم جامعه تا حدی ساخته میشود. با توجه به سوژههای نخنمایی که دیگران میدهند، این فیلم نمونه است، اما نحوه پرداخت به آن مهم است.» «هیس دخترها فریاد نمیزنند» پوران درخشنده فیلمی بود با داستانی جالب و البته برآمده از واقعیت که در ایام اکران انتظار میرفت به هزارتوی سانسور گرفتار شود، اما ظاهراً این اتفاق برای فیلم خانم کارگردان نیفتاد. آن فیلم داستان دختری به نام شیرین را روایت میکرد که در کودکی مورد آزاد جنسی قرار گرفته بود و حالا در بزرگسالی و بعد از دو نامزدی ناموفق، در شب عروسیاش آزار جنسی دختربچهای را توسط سرایدار محل برگزاری مراسم میبیند و بعد از فراری دادن دختر، سرایدار را به قتل میرساند. او در طول فیلم در حال بازپرسی شدن است و درنهایت هم بنا به دلایلی که چندان بنیان حقوقی ندارد، قصاص میشود. یکی دیگر از فیلمهایی که درزمینه آسیبهای اجتماعی در کشور ما سروصدای زیادی به پا کرد، «بمانی» داریوش مهرجویی بود. ظاهراً کارگردان فیلم بعد از خواندن مقالهای درباره خودسوزی زنان ایلامی به فکر نوشتن فیلمنامهای در این باره و ساختن فیلمی با این موضوع میافتد. این فیلم روایتگر سرنوشت سه دختر ایلامی است به نامهای مدینه (که قالیباف است و به جرم اینکه با سربازی که سفارشدهنده فرش به او بوده، در شهر دیده شده است بهدست برادر و دوست برادرش کشته میشود)، نسیم (که در رشته پزشکی قبول شده، اما پدرش با درس خواندن او مخالف است. با این حال نسیم سر کلاسهای دانشگاه میرود و وقتی پدر این ماجرا را میفهمد، به دانشگاه میرود، او را بهشدت کتک میزند و به خانه میبرد. نسیم هم خودسوزی میکند و هرچند درصد سوختگیاش بالا بوده، زنده میماند) و بمانی (که پدرش کارگر شهرداری است و با همسر و چند فرزندش در خانهای اجارهای زندگی میکند. چند ماه از اجاره خانه آنها عقب افتاده و صاحبخانه با ۶۵سال سن پیشنهاد میدهد اگر با بمانی ازدواج کند، از دریافت کرایههای عقبافتاده چشمپوشی خواهد کرد. بمانی که در خانه شوهر فقط خدمتکاری میکند بعد از مدتی به خانه پدر برمیگردد و آنجا خودسوزی میکند، اما زنده میماند. شوهر که دیگر او را نمیخواهد دختر را طلاق میدهد.)
و اما...
با کنار هم قرار دادن نام فیلمهایی که به موضوع زنان و معضلات آنان در سینمای ایران پرداختهاند، میشود دریافت که تعداد آثاری با این موضوع در کشور ما بیشتر از انگشتان یک دست نیست و اغلب هم دولت و بهطورکلی حاکمیت، روی خوشی به آثاری با این مضمون نشان نداده است. در این بخش شاید خوب باشد که نظرگاه عبدالصمد خرمشاهی برای کاهش معضلاتی نظیر قتل رومینا را در ذهن مرور کنیم. این اتفاق با فعالیت در عرصه فرهنگ خواهد افتاد، سینما یکی از محملهایی است که در این مسیر میتواند در انتقال پیام، موفق عمل کند. شاید ناگزیر به تکرار این گزاره هستیم که آقایان اگر از آثار فرهنگی با محتوای معضلاتی نظیر آنچه دو سه روز قبل اتفاق افتاده، حمایت نمیکنید، لااقل چوب لای چرخشان نیندازید.