بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


«جلال مقامی» در سن 81 سالگی درگذشت

خاموشی ابدی صدای «دیدنی»

همدلی|   روز پنج‌شنبه پنجم آبان‌ماه ستاره ای دیگر از آسمان تابناک دوبله ایران برای همیشه خاموش شد. مرگ جلال مقامی به منزله پایان صدای باصلابتی دیگر از نسل طلایی دوبله است که اگرچه از مدت‌ها قبل به دلیل شرایط جسمی‌اش به ضعف گراییده بود، اما تاریخچه هنر او آن چنان محکم بوده که وقتی خبر آمد «جلال مقامی درگذشت»، همگان دانستند هنر ایران زمین چه دُر گران‌بهایی را از دست داده است.
جلال مقامی همان طور که از نامش برمی آید، شأن و مقام دوبله بود. مرگ او در پی درگذشت منوچهر اسماعیلی از بزرگان دوبله و همین طور سیامک اطلسی و چنگیز جلیلوند از سرآمدان عرصه صدا که به دلیل ابتلا به کرونا، آنها هم مدتی قبل پرواز کردند، بار دیگر غمی بزرگ را بر شانه اهالی دوبله نشاند.
مقامی کمتر از یک سال قبل در غم از دست دادن همسرش رفعت هاشم‌پور که او هم از هنرمندان مطرح دوبله بود، به سوگ نشست و حالا با رفتن همیشگی‌اش، جمع کثیری از علاقه‌مندان صدایش را به ماتم نشاند.
جلال مقامی دوم مردادماه سال ۱۳۲۰ در تهران و در خانواده‌ای اهل کاشان متولد شد و فعالیت هنری را از سنین نوجوانی با بازی در تئاتر شروع کرد، سپس به تشویق حیدر صارمی از سال ۱۳۳۷ وارد عرصه دوبلاژ شد.
سال ۹۴، این هنرمند دچار سکته‌ای شد که مجبورش کرد دوبله را برای همیشه کنار بگذارد. چند ماه بعد در گفت‌وگویی از گذشته و آینده گفت. آن زمان امیدوار بود که با بهبود حالش دوباره به شرایط قبل کاری بازگردد، اما این امید هیچ‌گاه برایش رنگ واقعیت به خود نگرفت. البته پس از این اتفاق، مقامی جسته و گریخته در رادیو گویندگی می‌کرد اما دیگر آن جلال مقامی «دیدنی ها» و فیلم‌‌های «لورنس عربستان» و «محمد رسول‌الله» نشد.
وقتی ۷۴ سال داشت. معتقد بود هنوز پیر نشده و تنها آرزویش را چنین بیان کرد: «دلم می‌خواهد آنقدر زنده بمانم تا موفقیت نوه‌هایم را ببینم». به بازیگری علاقمند بود. مشتاقانه دوست داشت یک‌بار نقش پیرمردی را بازی کند که دچار بیماری آلزایمر شده است.
گله‌مندی از کیفیت فیلم‌‌ها، دغدغه دیگر جلال مقامی در آن زمان بود؛ «همه فیلم‌‌ها اکشن شده‌اند و همه آنها با داد و فریاد و بگیر و ببند قاتل همراه است؛ به همین خاطر دیگر خیلی راغب نیستم کار کنم؛ مگر اینکه فیلم‌ی باشد که ارزشمند است».
می گفت: «آن زمان که آثاری چون «شکوه علفزار» را با حضور بازیگران معروف دوبله می‌کردیم، سعی می‌کردیم حس را از خود بازیگر بگیریم و به خودش تحویل بدهیم... به یاد دارم برای فیلم‌ «شکوه علفزار» که اکران شد، وقتی رفتیم فیلم‌ را ببینیم یکی از دوستان من در سینما از دختران و پسران حاضر در سالن پرسید «وارن بیتی» را دوست دارید؟ آن زمان یادش به‌خیر؛ من هم یک جوان ۲۴ ، ۲۵ ساله بودم، همه جوانان شلوغ‌بازی می‌کردند و وقتی متوجه شدند که گوینده‌اش من هستم، باور کنید چنان به سمت من هجوم آوردند که خودم تعجب کردم. از طرفی وقتی می‌دیدم که مردم برای کارمان، سینما و دوبله ارزش قائل هستند خیلی خوشحال می‌شدم».
مقامی درباره برنامه «دیدنی‌ها» که در دهه ۶۰ باعث شهرتش شد، حرف‌های جذابی زد؛ «آن زمان وقتی به من پیشنهاد شد که مجری «دیدنی‌ها» شوم فقط دو شبکه داشتیم. خیلی سال قبل، شبکه دو این برنامه را پخش می‌کرد که به یاد دارم ساختمان شبکه دو در خیابان الوند و میدان آرژانتین بود. آن زمان آنجا تپه و خیابان‌های خاکی بود و من در آنجا سریال «شب‌های آنجلس» را بازی می‌کردم. «شب‌های آنجلس» پنج‌شنبه شب‌ها پخش می‌شد و به طور زنده هم به پخش می‌رسید، بنابراین تجربه اجرای برنامه زنده را داشتم و خیلی از دوربین نگران نبودم».
«تلاشم برای اولین بار که مقابل دوربین رفتم این بود که به خدا می‌گفتم طوری نشود که از فردای روزی که مشهور شدم بخواهم بادی به غبغب بیندازم. من در «دیدنی‌ها» با چشمانم با مردم حرف می‌زدم. به یاد دارم آن زمان که برنامه دیدنی‌ها به روی آنتن می‌رفت یک بانوی بزرگی که اهل ادب هم بود و اکنون اجازه ندارم اسمی از او ببرم، همیشه به من می‌گفت مقامی تو آنقدر در چشمانت صداقت و صمیمیت داری که آدم حس می‌کند در خانه‌ها محرم هستی. آن زمان که برنامه «دیدنی‌ها» پخش می‌شد به دلیل اینکه در شرایط جنگی به روی آنتن می‌رفت و بخش عمده‌ای از برنامه‌های تلویزیون در زمینه جبهه بود، لازم بود این یک ساعت پخش شود تا روحیه مردم عوض شود. «دیدنی‌ها» واقعا آن زمان جایگاه دیگری داشت و مردم با دیدن آن نفس می‌کشیدند تا فقط مسئله جنگ در تلویزیون مطرح نباشد و مردم بتوانند یک ساعتی هم استراحت کنند».
او چنین تعریف کرد که مدیر وقت شبکه دو، یک روز صدایش زده و گفته است: آقای مقامی می‌گویند شما مرتب لباس‌هایتان را تغییر می‌دهید! که در پاسخ به آن مدیر گفته، «می‌گویند یا شما خودتان دیده‌اید؟» مقامی در ادامه این خاطره را این‌گونه روایت کرد: «من آن زمان در پاسخ به آن مدیر شبکه گفتم یک مدیر نباید بگوید می‌گویند، بلکه باید خودش تلویزیون را ببیند، خودش نظر بدهد و سپس قضاوت کند».
مرداد ماه امسال هم دوباره گفت: «دوست دارم صدایم شنیده شود اما تعارف که نداریم، صدای مقامی الان، دیگر صدای مقامی چند سال پیش نیست».
دلش برای دوبله تنگ شده بود. دوست داشت صدایش شنیده شود: «من سال‌هاست حتی یک جمله هم نگفته‌ام. به خاطر شرایطم دیگر قادر به رفتن سر کار نیستم و اگر هم بخواهند در خانه خودم از صدایم استفاده کنند در دوبله که غیرممکن است چون باید تصویر مقابلم باشد اما در رادیو شاید بشود متنی بخوانم و همکاری کنم».
هنوز صدایش باصلابت بود. چنانکه ایسنا نوشته با طنز مخصوص خودش می‌گفت:«اگر بخواهند از صدایم استفاده کنند دیگر مجانی نیست‌! گذشت آن زمان که مجانی کار می‌کردیم؛ البته خیلی هم در بند کار نیستم. دوست دارم صدایم شنیده شود به خصوص برای مردم کشورم که خیلی دوست‌شان دارم اما تعارف که نداریم خودم می‌دانم بعد از سکته‌ای که داشتم صدایم هم تغییر کرده و دیگر آن صدای نرم قبلی را ندارم. کاملاً احساس می‌کنم دیگر حنجره قبلی‌ام را ندارم و صدایم را از دست داده‌ام».
آخرین آرزوی جلال مقامی اما برای مردم کشورش بود که چنین بیان شد: «برای همه مردم کشورم آرزوی سلامتی دارم. امیدوارم همه شاد باشند و خداوند به من هم صبر و تحمل بیشتری بدهد که بتوانم غم از دست دادن همسرم را تحمل کنم. فقط این روزها از خداوند صبر و سلامتی می‌خواهم».