یادی از ناصر ملکمطیعی؛
بازیگری با کلاه مخملی
ملکمطیعی پس از انقلاب، ادامه کار هنریاش، همچون فردین و وثوقی، ممکن نشد و تنها در دو فیلم بازی کرد. او پس از انقلاب و تا زمان مرگش در مشاغلی همچون شیرینیفروشی و مشاور املاک فعالیت داشت. غیر از فیلمهای عامهپسند «فیلمفارسی» در بعضی فیلمهای فیلمسازان متفاوتتری چون علی حاتمی، زکریاهاشمی، مسعود کیمیایی، رضا میرلوحی و هوشنگ کاووسی نیز بازی کرد. او پیش از آنکه بهسینما راه یابد، معلم ورزش بود و پس از ورود بهسینما بهفعالیت در تئاتر و دوبله فیلم نیز پرداخت. فعالیت وی در سینما با بازی در صحنه کوتاهی از فیلم «واریته بهاری» (پرویز خطیبی ۱۳۲۸) آغاز شد و بازی در فیلم «ولگرد» (مهدی رئیس فیروز ۱۳۳۱) او را به اوج محبوبیت رساند و سپس در فیلمهای «گرداب» (حسن خردمند ۱۳۳۲) «غفلت» (علی کسمایی ۱۳۳۲) «چهارراه حوادث» (ساموئل خاچیکیان ۱۳۳۳) «اتهام» (شاپور یاسمی ۱۳۳۵) «بازگشت بهزندگی» (عطااله زاهد ۱۳۳۶) و ... بازی کرد.
ملکمطیعی از سال ۱۳۴۱ با پوشیدن لباس جاهلها و کلاه مخملیها، در نقشهایی ظاهر شد. فیلمهای: «کلاه مخملی» (اسماعیل کوشان ۱۳۴۱) «با معرفتها» (حسین مدنی ۱۳۴۲) «مردها و جادهها» (ملکمطیعی ۱۳۴۲) «ابرام در پاریس» (اسماعیل کوشان ۱۳۴۳) «سالار مردان» (نظام فاطمی ۱۳۴۷) و «مردان روزگار» (مازیار پرتو ۱۳۴۸) عامه بینندگان را مجذوب خود کرد. تا پیش از قیصر (مسعود کیمیایی ۱۳۴۸) و ایفای نقش «داش فرمون» با کلاه مخملی، در نقشهای دیگری همچون مرد روستایی (عروس دهکده) افسر نیروی دریایی (پاسداران دریا) شاهعباس کبیر (حسین کرد) رئیس دزدها (هاشم خان) پزشک (فرار از حقیقت) و مانند اینها نیز ظاهر میشد؛ اما پس از موفقیت فیلم «قیصر» یکسر به ایفای نقشهای کلاه مخملی دعوت شد. همچنین در فیلم «بت» (بهکارگردانی ایرج قادری ۱۳۵۵) در نقش یک استوار ژاندارمری ظاهر شد. وی روزگار پس از انقلاب را دوران سختی توصیف میکرد، زیرا دچار انزوا و تنهایی و از طرفی، عشق و علاقه مفرطی که بهفیلم و سینما داشت، قابل تحقق نبود و امکان کار هنری برای وی مهیا نشد و پس از ۳۵ سال دوری از سینما، تنها در فیلم نقش نگار ساخته علی عطشانی بازی کرد. ناصر ملکمطیعی در ۸۸ سالگی درگذشت و در قطعه هنرمندانِ بهخاک سپرده شد..