قتل آقای کارگردان و مرگ اخلاق رسانه
علی نامجو (روزنامهنگار)چند روز قبل، انتشار خبر قتل کارگردان جوان سینمای مستند ایران، جامعه ایرانی را شوکه کرد. چند ساعت بعد از انتشار این خبر، اعلام شد پدر آقای کارگردان به کشتن فرزندش اعتراف کرده است. در ادامه، شیوه کشته شدن بابک خرمدین (با نامی که یادآور شخصیتی آشنا در تاریخ ایران است)، سبب شد بعضی از مخاطبان فضای مجازی محتواهای گوناگونی دراینباره تولید کنند و البته پیش روی دیگران قرار بدهند. لحظهبهلحظه اما ماجرا پیچیدهتر میشد و در ادامه اکبر خرمدین؛ پدر هشتادساله کارگردان مقتول، خبر از قتل دختر و دامادش در سالهای قبل داد و بعد هم جلوی دوربین خبرنگاران ایستاد تا با آرامش اعلام کند از انجام این قتلها هیچ ناراحتی در دل ندارد و چون کار اشتباهی انجام نداده، هیچگاه در طول این ایام عذاب وجدانی را هم احساس نکرده است. تا اینجای کار البته با یک اتفاق تکاندهنده مواجهیم و اخباری که لحظهبهلحظه برای دیده و شنیده شدن دارند تولید میشوند. شاید عموم مردم را هم نتوان به خاطر شوخی با ماجرا و عادیسازی آن شماتت کرد، چون این شیوه مرسوم سالهاست از سوی بسیاری از آدمهای این کشور دارد دنبال میشود. دو نکته قابلتأمل اما در این میان وجود دارد؛ اول اینکه مگر پرونده قتل آقای کارگردان، هنوز در مرحله تحقیقات مقدماتی قرار ندارد؟ با این توضیح، مقام قضایی بر چه اساسی اطلاعات این مرحله را که طبق قانون باید محرمانه حفظ شود، دارد منتشر میکند؟ دوم هم اینکه رسانهها چرا دارند لحظهبهلحظه بر آتش این ماجرا میدمند؟ بر چه مبنایی بعضی از همکاران ما انتشار خبر قتل فرزند از سوی پدر و البته با مشارکت مادر را همعرض با قتل جایگاه پدری و مادری دانستهاند؟ مگر میشود یک استثناء را به قاعده بدل کرد؟ اگر پدری در نقطهای از جهان به کودک خردسالش تجاوز کرد، یا مادری سر کودکش را گوش تا گوش برید، این یعنی همه پدر و مادرها، متجاوز، قاتل و بیاخلاقاند؟ یعنی «گنه کرد در بلخ آهنگری؟ به شوشتر زدند گردن مسگری؟» نه؛ اینجا باید رسانههای منتشرکننده مطالبی با چنین محتوایی را مورد پرسش قرار داد و البته آنان را بیاخلاق خطاب کرد. دوستان رسانهای من، حتماً ماجرای بابک خرمدین، قصهای ناگوار و تکاندهنده است اما پدر و مادر او بر اساس اصول حقوقی هنوز متهم هستند، نه مجرم و درنهایت اگر جرم آنها در دادگاه صالح هم به اثبات برسد، این دو مرتکب جرم شدهاند نه بقیه پدران و مادرانی که دارند خوندل میخوردند تا در این اوضاعواحوال غمبار شکم فرزندانشان را سیر کنند و شب و روز میکوشند تا آنان را به نقطه امنی در زندگی برسانند.