نفسِ راحتِ اصلاحطلبان
عادل جهانآرای (روزنامهنگار)اعلام اسامی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری با این ترکیب از سوی شورای نگهبان شاید برای بسیاری از پیگیران فضای اجتماعی یا حتی تحلیلگران مسائل سیاسی ایران باور نکردنی بود. اما با توجه به سوابق گذشته و رد صلاحیت چهرههایی چون هاشمیرفسنجانی و رئیس دولتهای نهم و دهم، این نوع مواجهه با نامزدها و رد صلاحیت چهرههایی چون جهانگیری، لاریجانی، پزشکیان یا هاشمی دور از انتظار هم نبود. اما آنچه که در این بین میتواند وزن و فضای سیاسی آینده کشور را کمی جابهجا کند، تأیید نشدن نامزدهای احزاب و جریان اصلاحطلب بود. اگرچه نام مهرعلیزاده در بین 6 نامزد دیگر شاید این حس را ایجاد کند که ایشان میتواند نماینده این جریان باشد، اما مهرعلیزاده که پیش از این در سال 84 نامزد ریاست جمهوری شده بود، بعد از دو اصلاحطلب آن روز، یعنی کروبی و معین، کمترین رأی اصلاحطلبان را که حدود یک میلیون و 280هزار نفر بود، به خود اختصاص داد.حال که چهرههای اصلی اصلاحطلب در میدان نیستند و احتمال رأیآوری مهرعلیزاده هم کم است، در نتیجه اصلاحطلبان عملا چهار سال آینده از صحنه سیاسی ایران دور خواهند بود و قوای آنها که خصوصا در سه سال اخیر دولت روحانی به شدت تحلیل رفته است، به سختی میتواند خود را ترمیم کند یا بتواند بار دیگر مثل گذشته اعتماد قاطبه مردم و خصوصا بخش خاکستری جامعه را به دست آورد.اصلاحطلبان که در طول 8 سال صدارت «معجزه هزاره سوم» و خصوصا در چهار سال دوم دولت دهم، با انواع و اقسام هجمهها از سوی اصولگرایان مواجه بودند و عملا جایگاه چندانی در مناصب و موقعیتهای سیاسی نداشتند، حداقل این شانس را داشتند که نارساییها و مشکلات کشور در این 8سال به نام آنها نوشته نشد، چیزی که در طول 8سال اداره قوه مجریه از سوی دولت روحانی اتفاق نیفتاد و به دلیل حمایت از روحانی، همه سوءمدیریتها، رانتخواریها، گرانیها، تورم و مشکلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را به جای آنکه به نام رئیس جمهور و دولتمردانش نوشته شود، به نام اصلاحطلبان نوشته شد، در حالی که شاید تنها نقش جدی اصلاحطلبان در دولتهای یازدهم و دوازدهم ریختن آرای آنها به صندوق روحانی و همچنین حمایت مجلس یازدهم از دولت او بود، وگرنه اصلاحطلبان چه در چینش نیروها و چه در برنامهریزیها کمترین نقش را نداشتند و حسن روحانی بیشتر نگاهش به اصولگرایان بود تا به تفکر و آرای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی اصلاحطلبان. روحانی در دولت دوم خود ضمن فاصله گرفتن از شعارهای فریبای انتخاباتیاش، انگار تعمد داشت که هر روز فاصله خود را با اصلاحطلبان بیشتر کند، خصوصا در مسائل هستهای و برجام کارهایی را انجام میداد که خوشایند اصولگراها بود به صورتی که هر روز با تعریف و تمجید رسانههای اصولگرا مواجه بود.
اکنون که چهرههای اصلی اصلاحطلبان از سوی شورای نگهبان تأیید نشدند، به نظر باید آن را یک نوع خوششانسی برای چهرههای سیاسی این جریان پنداشت، زیرا اگر دولت آینده نتواند مشکلات انباشته شده از تحریم و شکست برجام را که باعث ایجاد چالشهای عدیدهای در زندگی مردم شده است، حل کند، حداقل اصلاحطلبان برای چهار سال دیگر، چوب نارساییها را بر تن خود احساس نخواهند کرد. شاید برخی اصلاحطلبان انتظار داشتند چهرههایی چون هاشمی، جهانگیری یا پزشکیان وارد رقابتهای انتخاباتی میشدند تا آنها بتوانند توجیهی منطقی برای حضور حداکثری خود در انتخابات داشته باشند، در عین حال که شاید امید چندانی به پربار بودن صندوقهای آرا نداشتند، اما حال که خبری از چهرههای اصلی نیست، اگر تنها نامزدی که به نوعی در جریان اصلاحطلبی محسوب میشود، در حدود همان آرای سال 84 را کسب کند، توجیهات فراوانی برای این موضوع خواهند داشت. شورای نگهبان به نوعی خیال اصلاحطلبان را راحت کرد تا آنها بتوانند خط و خطوط خود را به صورتی دیگر ترسیم و پیگیری کنند. اگر شورای نگهبان نامزدهای مورد وثوق این جریان را تأیید میکرد و حتی اگر لاریجانی هم تأیید میشد، باز اصلاحطلبان روزهای سختی در پیش داشتند، اما حالا روز سختشان تمام شد و خیالشان در این انتخابات راحت.در سوی دیگر ماجرا، اصولگراها روزهای به مراتب سختتری خواهند داشت، علاوه بر آنکه باید صندوق آرای خود را پر بارتر از دور قبل کنند، بعد از موفقیت در انتخابات و گرفتن صندلی پاستور باید به صورتی در چهار سال آینده عمل کنند که همه مشکلات اخیر را کاهش دهند و مهمترین بخش آن را که معیشت مردم است، به شکلی مدیریت کنند تا مشکلات اقتصادی جامعه حل شود؛ زیرا دیگر نمیتوانند بهانهای برای همسو نبودن روسای قوای دیگر داشته باشند، چون اگر قوه مجریه در دست اصولگراها باشد، دو قوه دیگر هم کاملا در سایه اصولگراها قرار دارند، به نوعی همه قوا یکدست هستند و بهانهای برای وجود کاستی یا عدم حل آنها شاید از سوی مردم پذیرفتنی نباشد.