بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


از فرزندکشی تا برق‌پریدگی

علی داریا (شاعر و عکاس)

- گفت وگو مقدمه آشتی است؛ اصلا مگر جنگی اتفاق افتاده است؟ راستش من قایل به وجود جنگی تمام عیار میان پدران و فرزندان نیستم اما همین که در ته ذهن جوانی برای لحظه‌‌ای هم (در ایام کره نا) گذشته باشد که پیرمردان و پیرزنان جامعه به چه دردی می‌خورند و بهتر است بگذاریم بمیرند!!جنگی بی‌پایان در ژرفای ذهن جامعه آغاز شده است. شکافی است که متفکران جامعه اعم از متخصصان یا عالمان دینی باید درباره اش چاره اندیشی نمایند.
- استراگون استراگون! بازم که با خودت در نجوا و گفت وگویی؟
- بله؟ من هم دلم به درد آمده و هم احساس مسئولیت می‌کنم؛ دارم خودم رو آماده می‌کنم برای یک سخنرانی مهم! 
- چه عالی، سخنرانی مهم،حالا مخاطب این سخنرانی چه کسی هست؟ 
- مهم نیست! هرکس گوشی برای شنیدن داشته باشد مخاطب من است. 
- اعتماد به نفست خوب است،خوشحال می‌شوم با صدای بلند فکر کنی،راستش برخی حوادث تلخ ذهن مرا هم به خود مشغول کرده. 
- شیوه مواجهه افراد یک جامعه با رویدادها واجد اهمیت هست 
- بله و به همین خاطر من همه چشم و گوش شده ام.
- البته رویداد تلخی که مشابه آن در جوامع دیگر و اشکال دیگر هم ممکن است پیش بیاید ذهن آگاه را متوجه نگاه آسیب شناسانه ‌مسئله معطوف می‌کند. 
- موافقم، صورت بندی ‌مسئله و توجه جدی به آن به جای میدان دادن به فراموشی ‌مسئله زیر انبوه روز مرگی‌ها بسیار مهم هست. 
- و همینطور توجه به ریشه‌های فرهنگی و ارزش‌های حاکم بر یک جامعه. 
- دقیقا ‌این‌که آینه‌‌ای را که مقابل جامعه قرار می‌دهیم، در کجا قرار دهیم تا چه اندازه تمام نما، صادق و بی‌غبار باشد مهم هست. 
- تلخ بود اما تلنگری بود که هیچ چیز بی‌نیاز از بازاندیشی، پوست اندازی و ریکاوری نیست. 
- اما چگونه این هم پرسش مهمی است و پرسش دیگر شاید این باشد که معلم،مربی، عالمان دینی، روزنامه نگار، نویسنده، بازیگر،روان‌شناس، جامعه‌شناس، مشاور تمرکزشان کجاست؟
- آیا غول اقتصاد، معیشت و نیازمندی‌های روزمره ذهنیت ما را، روح ما را و ارزش‌های مار را به نفع خودش مصادره نکرده.
 - گرسنه‌م شدم ناگهان! 
- عجیبه! چه وقت گرسنگیه استراگون؟ 
- ناگهان احساس ضعف کردم، مثل وقتی که قند یک آدم می‌افته.
- یک آدم؟ ولی استراگون،تو فقط یک ذهنیت هستی، تو وجود فیزیکی نداری. 
- نمی‌دونم یک کشش نوستالژیک هست در من، همین الان دوباره هوس خوردن موز کردم. مثل ‌این‌که قند خونم پایین آمده باشه!
- گرسنگی، قند خون ...این‌ها چه ربطی به موضوع گفت وگوی ما داره؟ 
- داره ولادیمیر،تو که فرهنگ آدم‌ها رو بیشتر از من می‌شناسی؛ انسان‌های قدیم میگن: شکم گرسنه دین و ایمان حالیش نیست. 
- می‌خوای بگی فقر اقتصادی می‌تونه در کم توجهی نسبت به ارزش‌های معنوی جامعه تاثیر داشته باشه.
- بله، تاثیر داره اونم چجور. 
- باز داری برمی گردی به هرم مازلو.
- بدون هرم مازلو، هم به سبد زندگی نگاهی بینداز چه می‌بینی؟!
- خوب، راستش کتاب که حتما نیست؛ فکر کردن و سکوت و رفتن به دامن دشت و کوه و دمن حتما نیست. 
- مرغ و گوشت و موزو کیوی هم حتما نیست.
- بله و مهم‌تر از همه ‌این‌که الزام و اجبار زندگی فکر و ذکر همه افراد جامعه از هر قشری را به سمت اقتصاد و البته معیشت معطوف کرده و از سایر امور رویگردان شدیم. 
- حالا واقعا چه باید کرد؟
- برای پاسخ سوالت من نیاز دارم به لانه درختی خودم پناه ببرم و یه کم به سیر تا پیاز موضوع فکر کنم، به ویژه ‌این‌که امروز تا این لحظه تا حالا دوبار با قطعی برق مواجه شدم و یه بارهم با شنیدن باخت تیم شطرنج بازان ایرانی در اثر قطعی برق، برق از سرم هم پریده.
- باشه، فقط مراقب باش موقعی داری به بالای درخت میری با کابل برق و برق گرفتگی روبه‌رو نشی دوست من.
- اگر دردم یکی بیدی چه بیدی،‌این بار باید قدری بیشتر تامل کنم، از کره نا تا موز، از پسرکشی تا برق پریدگی نیازمند بازاندیشی است.
- در این فاصله من هم به یک پنل خورشیدی فکر می‌کنم، شاید هم سری به انباری زیر زمین زدم تا فانوسی بیابم فراراه تاریکی.