بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


ماکیاولیسم و اخلاق از چین تا سنگاپور

رسول اسدزاده (فعال اجتماعی)

پانصد سال از تئوری نیکلا ماکیاولی فیلسوف ایتالیایی درباره حکومت سپری می‌شود. پایه و اساس ماکیاولیسم که بعدها در رساله نویسنده آلمانی لودویگ فون روشاو تحت عنوان Realpolitik به جهان سیاست عرضه شد، به نوعی بازتابش غرایز سیری‌ناپذیر انسانی است. غرایزی مانند حفظ بقا و قدرت‌طلبیِ بی‌پایان به خوبی در این تئوری مستتر است. طبق تئوری ماکیاولی هر سیستم سیاسی در وهله اول باید به دنبال بقای خودش باشد و برای نیل به این هدف مجاز به استفاده از هر وسیله‌ای ولو غیراخلاقی است. پنج قرن از این تئوری می‌گذرد و می‌شود این طور ادعا کرد که شالوده سیستم سیاسی تمام کشورهای جهان هنوز بر اساس ماکیاولیسم اداره می‌شود. در واقع تمام کشورهای جهان برای حفظ منافع خود به راه‌های مختلف پا روی وجدان و اخلاق می‌گذارند و قهر و اجبار را جایگزین اختیار می‌کنند. چیزی که در طول پانصد سال تغییر کرده نزدیک شدنِ هرچه بیشتر منافع و سرنوشت ملت‌ها و حکومت‌ها به یکدیگر است؛ به نحوی که دولت و ملت دیگر مفهومی جدا از هم نیستند. سیاست در دنیای امروز به جز منافع حکومت، باید تامین کننده منافع مردم هم باشد. این درهم تنیدگی منافع و سرنوشت در اندازه بزرگ‌تر تبدیل به جهان‌وطنی می‌شود. همین موضوع باعث شده تامین آبرومندانه‌ نیازهای زیستی مردم، اهمیتی بیش از پیش پیدا کند. در حالی که ماکیاولیسم سیاسی در ذات خود اخلاق انسانی را رد می‌کند و حکومت‌ها را برای حفظ بقا مجاز به استفاده از هر ابزار رذیلانه‌ای می‌داند. این‌جاست که پای اخلاق به میان کشیده می‌شود. هرچه در طول محور زمان وضعیت نوع بشر به سمت آینده پیش می‌رود، معنای جغرافیا و مرز کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شود. سرنوشت مشترک آدمیان بزرگ‌ترین خدشه و آنتی‌تز برای ماکیاولیسم است. برای مثال کشور چین با این‌که یک قدرت اقتصادی پیشرو در جهان است، ولی به دلایلی نزد بیشتر مردم جهان منفور است‌. بهره‌کشی غیرانسانی این کشور از مردم خودش و تحمیل قراردادهای ظالمانه به کشورهای ضعیف، رعایت نکردن اخلاق و استانداردهای سیاسی جهان‌رَوا، این کشور را سردمدار ماکیاولیسم سیاسی و Realpolitik در قرن بیست و یکم کرده است. برای بسط بیشتر موضوع کشور سنگاپور را با چین مقایسه کنید، هر دو کشور ثروتمند هستند ولی صحبت بر سر ارزش‌های غیر قابل خریداری است؛ ارزش‌هایی که به یک‌ کشور فرای رتبه اقتصادی اعتبار و احترام می‌افزایند. صحبت بر سر کرامت انسانی است. مثلا کشور سنگاپور صاحب یکی از بهترین سیستم‌های آموزش عالی در آسیاست. دانشگاه‌های این کشور در بین برترین دانشگاه‌های جهان کنار غول‌هایی مانند ‌هاروارد، کمبریج، ام‌ای‌تی و سایر نام‌های آشنای آمریکایی و اروپایی قرار می‌گیرند. سیستم قضایی سنگاپور به‌گونه‌ای است که کسی در این کشور هرگز شاهد اعدام و تبعید و احکام ظالمانه نخواهد بود. در این کشور بیشتر شهروندان با یک برنامه میان‌مدت و منظم دولتی، صاحب‌خانه شده‌اند و تامین مسکن و خودرو و نیازهای اولیه زندگی، تمام عمر و انرژی قشر کارگر را نمی‌گیرد. در سال‌هایی که در بیشتر کشورهای آسیایی از میانمار و هنگ‌کنگ گرفته تا خاورمیانه تظاهرات‌های خیابانی علیه سیستم‌های فاسد و دیکتاتوری بر پا بود، هیچ کس از سنگاپور اخباری در خصوص درگیری پلیس ضد شورش با مردم یا قتل خیابانی شهروندان معترض نشنید. سنگاپور مانند نروژ، فنلاند، ایسلند، کانادا، ژاپن، سوئیس و چند کشور انگشت‌شمار دیگر، کشوری بی‌حاشیه و بدون اخبار جنجالی است. کشوری که سیستم حاکمیتی آن اعتلا و افزایش کیفیت زندگی مردمش را اولین هدف خود می‌داند و این را می‌شود از عملکرد آن‌ها فهمید. تمام این نشانه‌ها باعث افزایش اعتبار یک کشور است. حال کمی به کشور خودمان بنگریم. ما یکی از کم‌ارزش‌ترین پاسپورت‌های جهان را داریم، دلیلش کاملا واضح است، همه دنیا فهمیده‌اند اگر پای یک ایرانی به خارج از مرز برسد، احتمال پناهندگی و مهاجرت وجود دارد، مگر این که خلافش ثابت شود. 
ما به جای سرمایه‌گذاری در صنعت برق، ساخت نیروگاه‌های مدرن گازی (ثروتی که کشور روی آن خوابیده)، توسعه‌ نیروگاه‌های بادی و آفتابی، هنوز برای تامین برق مازوت می‌سوزانیم، کشور ما دوازدهمین کشور کره زمین در تولید گازهای گلخانه‌ای است، در حالی که بیشتر کشورهایی که از ما بالاتر ایستاده‌اند کشورهای صنعتی هستند.
ما دچار یکی از بدترین کارنامه‌ها در فرار مغزها و نیروهای متخصص به خارج از کشور هستیم. در سال ۲۰۲۱ نام کشور ما با مسائلی گره خورده که حتی در غزّه هم وجود ندارد، مسائلی مانند حق ورود زنان به استادیوم، حق دوچرخه‌سواری با امنیت در سطح شهر... در کشور ما هنوز ارثیه و دیه زن حتی اگر نماینده مجلس و استاد دانشگاه باشد از ارثیه و دیه یک مرد بیکار و معتاد کمتر است. ما با این‌که کشوری خشک و نیمه‌خشک هستیم هنوز کشاورزی سنتی داریم و قدم جدّی و بزرگی برای عبور از آن برنداشته‌ایم. ما هنوز سدّ می‌سازیم و نیروگاه برق‌آبی داریم. تمام این موضوعات را می‌شود شکلی از Realpolitik دانست. تمام کشورهای جهان طبق منافع حکومت اداره می‌شوند، اما کشورهایی در جهان پر رقابت کنونی به سرمنزل مقصود خواهند رسید که منافع حکومت با منافع مردم همسو و یکسان باشد. با یکی شدنِ مفهوم حکومت و مردم و یکسان‌سازی منافع این دو، ماکیاولیسم و Realpolitik تعریف جدیدتری پیدا می‌کند که نمونه آن را در کشوری مانند سنگاپور مشاهده می‌کنیم.در نتیجه این‌که شاید Realpolitik تضمین بقای یک سیستم حکومتی و حتی پیشرفت اقتصادی آن باشد (چیزی که در چین شاهدش هستیم) ولی اگر در تضاد با منافع مردم و ارزش‌های انسانی و اخلاقی جهان‌شمول باشد، هزینه انسانی و زیست‌محیطی غیر قابل جبرانی به کشورها تحمیل خواهد کرد.