گزارش همدلی از نشست کارشناسان مسائل اجتماعی در کلابهاوس
رمزگشایی از ماجرای تلخ خانواده خرمدین
همدلی| قتل بابک خرمدین توسط والدینش سببساز شد یکبار دیگر مسئلهای بهنام خشونت در جامعه ایران و عوامل ظهور و بروز آن مورد توجه کارشناسان قرار بگیرد؛ قتلی که با خود موجی از واکنشها به نهاد خانواده را همراه داشته است. اما حالا جدا از شکل فاجعهبار قتل، آنچه مورد توجه قرار گرفته زمینههای بروز این سطح از خشونت عریان است. زمینههایی که بسیاری تلاش کردند آن را در قالب تجزیه و تحلیل خرد یا همان سطح روانشناسی بررسی کنند. با این وجود گروهی دیگر معتقدند وقتی نشانههای یک خشونت در جامعه انواع متنوع و ملموس پیدا میکند، دیگر تحلیلهای روانشناسی نمیتواند پاسخهای دقیقی از چرایی وقوع حوادث در اختیار ما بگذارد. از همین منظر نشستی در بستر فضای مجازی با عنوان «قتل بابک خرمدین؛ جلوه خشونت اجتماعی ساختاری» و با حضور سعید معدنی، حسین قاضیان و احمد بخارایی برگزار شد و در آن هر سه جامعهشناس تحلیلهای خود را درباره خشونت ارائه کردند.
بخارایی: خشونت ریشه در ساختار جامعه دارد
احمد بخارایی بهعنوان مهمان نخست با اشاره به عنوان انتخاب شده برای اتاق در کلابهاوس بیان کرد: «معتقدم این حادثه جلوهای از خشونت است. اینگونه نیست که جلوه دربردارنده همه مفهوم باشد و ما بگوییم مثلاً قتل بابک خردمدین تماماً خشونت اجتماعی یا ساختاری است یا نیست، بنابراین جلوه یک مصداق و شاخص از میان شاخصهای متعددی است که ما را بهسمت مفاهیم بزرگتر سوق میدهد.»
وی ادامه داد: «از دید جامعهشناسی که بهمسائل نگاه میکنیم احساسمان این است که ساختارها نقش پررنگی در این رخدادها دارند. منظور از ساختارها هم همان خرده نظامهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. عمده رویکردها به خشونت یا به رفتارگرایی معطوف میشود که در آن به سطح روانشناسی نزدیک میشویم، مثلاً میگوییم کودکانی که شاهد خشونت والدین بودند بیشتر ممکن است در بزرگسالی خشن شوند یا روانکاوانه به مسئله نگاه میکنیم؛ اما حتی در این رویکردها هم ناکامی را نمیشود در سطح فرد خلاصه کرد، قاعدتاً پای جامعه بهشدت در صحنه قابل مشاهده است و حضور عوامل ساختاری را میتوان دید.»
این استاد دانشگاه عنوان کرد: «نگاه دیگر اینکه بگوییم خانواده دارای نظام اقتدار است و براساس این نظام اقتدار حادثهای اتفاق میافتد، اینجا هم وقتی صحبت از اقتدار میشود مجدد یک پای آن در فرهنگ، خردهنظام فرهنگی و ساختارها است. اگر بخواهیم با نگاه کارکردگرایانه به بحث خشونت خانوادگی نگاه کنیم مثلاً عنوان میشود این خشونت بهاعتبار سن والدین است که رنگ و بوی سنتی دارد یعنی اینکه هرکسی سن بیشتری دارد مجاز است خشونت بهخرج دهد، یا صحبت از جنس است که مردان به خودشان اجازه میدهند نسبت به زنان اعمال خشونت کنند، یا چارچوب معرفتی و ایدئولوژیکی مطرح است که ذهن را درگیر کرده و منجر به رفتار خشونتآمیز میشود که این رویکردها هم نوعی نگاه فرهنگی و ساختاری دارند. مثلاً پدر بابک اشارهای داشت که پسرم کار غیراخلاقی انجام میداد، این تعریف اخلاق در حوزه انواع ایدئولوژی مذهبی، قومی، ملی و غیره است که در جامعه ما ایدئولوژی مذهبی پررنگ شده و جالب اینکه از حمایت قانونی هم برخوردار است و اگر مثلاً پدری فرزندکشی کند مجازات مناسب در پی ندارد.» این جامعهشناس در پایان سخنان خودش افزود:«معتقدم یکی از بزرگترین علتهای خشونتورزی بحث عدم گفتوگو و خود انتقادی است. اینکه گاهی ما علاقه داریم دیگران را فقط کنترل کنیم و نواقص خودمان را پنهان کنیم، این هم ریشه فرهنگی دارد و ناشی از ایدئولوژی است، یعنی اینکه همیشه آمدهاند ما را کنترل کنند و ما هم یاد گرفتیم دیگری را کنترل کنیم. بنابراین اگر خشونت در سطح خرد اتفاق میافتد ریشه در خشونت در سطح میانه دارد، خشونت در سطح میانه هم ریشه در سطح کلان دارد. بنابراین همانطورکه اگر فردی احساس حقارت کند دست به خشونتورزی میزند تا بههدف خود برسد، جامعهای هم اگر حقیر شود نتیجه آن خشونتورزی جامعه است. همه این انواع خشونت بدون تردید ریشه در ساختار جامعه دارد.»
قاضیان: حال خانواده در ایران خوب نیست
در ادامه نوبت به حسین قاضیان جامعهشناس ایرانی مقیم آمریکا رسید. وی درخصوص موضوع نشست بیان کرد: «من شخصاً در این مورد خاص یعنی قتل بابک خرمدین صحبت نمیکنم، چراکه جنبههای دیگر ماجرا همچنان مشخص نیست. اما وقتی چنین مواردی رخ میدهد میشود از آن استفاده کرد برای اینکه یک الگو یا مسئلهای را در پسِ آن تحلیل کنیم. بنابراین ما اگر از جنبه فاجعهبار بودن این قتل عبور کنیم، باید درنظر داشته باشیم که این اتفاق پدیده چندان نادری در جامعه ما نیست. ما دستم کم در سال حدود 1600قتل داریم که 30درصد آنها در خانواده اتفاق میافتد و 15درصد از قتلهای خانوادگی فرزندکشی است. بنابراین ما با پدیده نادر مواجه نیستیم.»
وی ادامه داد: «پیشنهادم این است که این حادثه را بهعنوان یک مورد الگویی مطرح کنیم و ببینیم آیا مواردی از این قائله قابل استخراج است و در پرتو چه مسئله بزرگتری قابل توضیح است. من این موضوع را هم میتوانم در داخل قتل فرزندکشی قرار بدهم و هم میتوانم در داخل الگوی قتل خانوادگی قرار دهم. با این وجود فکر میکنم بهتر است این مسئله را در یک الگوی خیلی کلیتر یعنی مسئله خشونت و بهویژه خشونت خانگی قرار دهم و بررسی کنم.»
این جامعهشناس عنوان کرد: «این نگاه از این جهت اهمیت دارد که جامعه ما در بستر خشونتهای بیشتر قرار گرفته است. اینجا موضوع خانواده دارای اهمیت است، این واقعیتهای عینی در خانواده یعنی تعداد زیاد طلاقها، نابهسامان بودن وضعیت خانوادههایی که با یکدیگر بهشکل خوابگاهی زندگی میکنند و بسیاری از موارد دیگر نشان میدهد که حال خانواده در ایران خوب نیست و این حال خانواده خوب نبودن را باید جدی بگیریم که بخشی از آن میتواند در قالب همین خشونتهای خانگی نشان داده شود.»
مدنی: روند خشونت در جامعه رو به افزایش است
مهمان آخری که به اتاق گفتوگو برای بیان تحلیل خود پیوست، سعید معدنی بود. وی با اشاره به قتل بابک خرمدین گفت: «خود این حادثه را نمیشود بهعنوان معیار برای تحلیل وضعیت خانواده در ایران مبنا قرار داد. اما طبیعی است که وقتی چنین حادثهای در این ابعاد خشونتبار رخ میدهد همه ما متوجه پدیده خشونت در ایران میشویم و راجع به آن بحث میکنیم.»
وی ادامه داد: «قبل از این حوادث هشدارهای متعددی درخصوص روند فزاینده خشونت در ایران داده شده است. بررسی پروندههایی که در پزشکی قانونی است تایید میکند خشونت در جامعه ایران روبه افزایش است. همچنین بررسی گزارشهای سالانه نیروی انتظامی افزایش خشونت را تایید میکند. گزارشهای بینالمللی هم نتایج مشابهی دارند. برای مثال در گزارشی که سازمان ملل در سطح جهانی در سال 2011 انجام داد، نشان داد که شاخص قتل در ایران حدود 2.8 بوده که البته نزدیک به میانگین جهانی است، اما این درحالی است که تقریباً در سال 2002 نرخ قتل در ایران 0.2 بود، یعنی خیلی پایینتر از سطح جهانی، این نشان میدهد در فاصله این چند سال (2011 تا 2001) روند قتل بهشدت افزایش پیدا کرده است، همچنین توجه داشته باشید که نرخ رشد جمعیت در آن سالها نرخ پایینی بوده است، بنابراین میشود نتیجهگیری کرد نرخ رشد قتل بیشتر از نرخ رشد جمعیت بوده و این نشان دهنده یک وضعیت نابهسامان است طوری که تعداد خالص قتل از 1577نفر در سال 89 به 2754مورد در سال 94 رسید. بعد هم با کمی افت و خیز ادامه داشته است، درخصوص سایر موارد مانند تهدید، نزاع و درگیری هم تقریباً آمارها افزایشی است.»
این جامعهشناس با برشمردن چهار نوع خشونت افزود: «وقتی درباره خشونت صحبت میکنیم اشاره ما به چهار نوع آن است. یک خشونتهای فردی است مانند خودکشی که آمارها وضعیت خوبی ندارد، تقریباً بعد از انقلاب شیب خودکشی بیشتر از نرخ رشد جمعیت روبه افزایش بوده و از اوایل دهه 90 این شیب بیشتر شتاب گرفته است. دوم خشونت خانوادگی است، خاطرم هست سال 81 یا 82 در وزارت کشور یک مطالعهای ملی راجع به خشونت علیه زنان انجام شد و آنجا 65درصد زنان گفته بودند که بهنحوی در معرض خشونت هستند.
سوم خشونت اجتماعی و درگیریها در سطح جامعه هم آمارهای نیروی انتظامی نشان میدهد روند رو به افزایش است و نوع چهارم خشونت، خشونت ساختاری است که به خشونتهای سازمان یافته و اغلب دولتی مربوط است. ساختارهای نابرابر خشونت پیچیدهای را از طریق برنامههای خود اعمال میکنند. بنابراین وقتی راجع به خشونت ساختاری صحبت میکنیم داریم درباره نقش نظامهای سیاسی در اعمال خشونت علیه شهروندان صحبت میکنیم.»
وی درپایان بیان کرد: «بنابراین وقتی راجع به علل و عوامل خشونت صحبت میکنیم طبیعی است که آنچه نقش تعیین کننده و موثر دارد و میتواند روند فزاینده خشونت در یک جامعه را توضیح دهد، ساختارها هستند. بهطور مشخص منظورم از ساختارها قوانین و مقررات و رویههایی است که درون ساختار وجود دارد و زمینهساز اعمال خشونت میشود.»