بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


تحلیلی بر موقعیت «دوم خرداد» در 115سال انتخابات در ایران

روز جمهور

فضل‌الله یاری - انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی داستان جالبی دارد. به جز انتخابات اول - که در سال 58 و در حالی که هنوز نظام سیاسی جدید ثبات پیدا نکرده و خطوط سیاسی مشخص نشده بود، برگزار شد – بقیه انتخابات‌ها تا سال 76 از رقابتی که ذاتی هر انتخاباتی است خالی بود. برای درک موقعیت انتخابات دوم خرداد 76 در میان انتخابات‌های پیشین، کافی است نگاهی به خاطرات‌ هاشمی رفسنجانی بیندازیم؛ کسی که خودش در دو انتخابات بدون رقابت به ریاست جمهوری رسید. او در انتخابات اول (سال 68) ودو ماه پس از ارتحال امام(ره) تنها با حضور یک رقیب نه چندان جدی یعنی عباس شیبانی که شورای نگهبان برای رقابت با‌ هاشمی مقتدر آن روز تایید صلاحیت کرده بود،به ریاست جمهوری رسید. به همین خاطر و با اعتماد به محبوبیت در بین مردم و موقعیتش در نظام سیاسی بعد از امام برای انتخاب در دور دوم به فکر افتاد که باید آتش رقابت کمی تندتر شود و ریاست جمهوری‌اش در دور دوم حاصل یک پیروزی جدی‌تر باشد. از همین رو به فکر افتاد که در همکاری با دیگر مراجع سیاسی نظام و مسئولان دیگر مقدمات یک رقابت را فراهم کند.
نگاهی به خاطرات او از آن روزها زوایای ماجرا را روشن می‌کند.‌ هاشمی در خاطرات «یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۷۲» نوشت:«آقای محمد غرضی، وزیر پست و تلگراف و تلفن آمد و برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری مشورت کرد. گفتم ما دنبال این هستیم که کسی به عنوان رقیب انتخابات در صحنه باشد؛ اگر بتواند این نقش را داشته باشد، خوب است. جهات منفی هم تذکر دادم.»
دو روز بعد نیزدر خاطرات «سه‌شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۷۲» نوشت:«عصر شورای انقلاب فرهنگی جلسه داشت... با دکتر عبدالله جاسبی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی صحبت شد که در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شود تا صحنه بی‌رقیب نباشد. دیروقت به خانه رسیدم...آقای عبدالله نوری وزیر کشور هم تلفنی از خالی بودن صحنه از رقابت در انتخابات اظهار نگرانی کرد که گفتم، قرار شده فردا دکتر جاسبی اسم بنویسد.»
چهار روز بعد نیز در خاطرات «شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۲» از ورود احمد توکلی به رقابت‌های انتخاباتی به عنوان یک رقیب جدی نیز ابراز خرسندی کرده و نوشته است:«به دفترم مراجعه کردم. ظهر به دفتر رسیدم. آقای احمد توکلی آمد. در مورد علت نامزد شدنش توضیح داد و درباره شیوه تبلیغ مشورت کرد. به خاطر کمک به جدی‌تر شدن انتخابات و امکان رقابت انتخاب تشویقش کردم.»
انتخابات‌های پیش از این نیز به همین شکل از رقابت جدی واقعی خالی بود.در انتخابات سال 1364 که آیت‌الله خامنه ای برگزیده شد، نیز تنها دو رقیب یکی از حزب مؤتلفه اسلامی (عسگراولادی)، و دیگری یک نامزد مستقل به نام سید محمود کاشانی (فرزند آیت‌الله کاشانی) مورد تایید قرار گرفتند تا این انتخابات نیز بدون رقیب جدی برای نامزدی که پیروزی‌اش قابل پیش‌بینی بود، برگزار شود. چهار سال قبل نیز در رقابت با آیت‌الله خامنه‌ای، سه نفر دیگر یعنی سیدعلی‌اکبر پرورش، حسن غفوری‌فرد و سیدرضا زواره‌ای به صحنه انتخابات آمدند تا پیروز میدان با توجه به سابقه‌ای که در نزد رهبران انقلاب و محبوبیتی که بین مردم داشت،از قبل مشخص باشد.
دومین انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب نیز جامعه از قبل پیش‌بینی می‌کرد که چه کسی پیروز رقابت خواهد بود. مخالفت‌های ابوالحسن بنی صدر با محمدعلی رجایی ساده زیست و مکتبی، از او چهره‌ای ساخت که هم برای مردم و هم برای مسئولان ودر راس آن‌ها امام خمینی شایستگی جانشینی رئیس جمهور بی‌کفایت را دارد. از همین رو در دومین انتخابات ریاست جمهوری پس از استقرار برخی چهره‌های سیاسی دیگر در کنار محمدعلی رجایی قرار گرفتند و تا انتخابات ریاست جمهوری نظام نوپای اسلامی به خصوص پس از برکناری اولین ‌رئیس جمهور در منظر مردم و ناظران بین‌المللی به عنوان یک نماد بزرگ از دمکراسی تثبیت شود. از همین رو سیداکبر پرورش نامزد مستقل، عباس شیبانی از سوی نهضت آزادی، حبیب‌الله عسگراولادی مسلمان از سوی مؤتلفه  در کنار محمدعلی رجایی به رقابت پرداختند. چهره‌هایی که در سال‌های بعد نیز به عنوان نامزدهایی نه چندان جدی برای گرم کردن تنور انتخابات از آن‌ها استفاده شد.
اما انتخابات دوم خرداد همه این ترتیبات را به هم زد.در حالی که علی‌اکبر ناطق نوری در همه سال‌های پیش از دوم خرداد، سایه به سایه ‌هاشمی از وزارت کشور به مجلس آمد و پس از او نیز هشت سال ‌رئیس مجلس بود، برخی را به این صرافت انداخت که در این مرحله نیز برجای او خواهد نشست. تحلیلی که ظاهرا هم بخشی از مردم و هم مسئولان را با خود همراه کرده بود. از همین‌رو برخی از مسئولان رده‌های میانی شروع به چیدن مهره‌های سیاسی واجرایی دولت ناطق نوری کردند.حتی برخی به کشورهای خارجی نیز این تحلیل را به عنوان واقعیتی مسلم مخابره کردند. محمد جواد لاریجانی ‌رئیس مرکزپژوهش‌های مجلس واز نزدیکان ناطق نوری در گفت‌وگویی با نیک براون از مدیران وزارت خارجه بریتانیا به آنان اطمینان داد که ناطق نوری رئیس جمهوری بعدی است.اما سال 76 آبستن حادثه‌ای بود با عنوان «دوم خرداد». انتخابات در میان هواداری‌های صداوسیما وکیهان و برخی نهادهای دولتی وحکومتی و برخی روحانیون سرشناس از ناطق نوری و البته تخریب شدید سیدمحمد خاتمی برگزار شد. محمد خاتمی از کنج انزوای کتابخانه ملی بیرون آمده بود تا پس از چند سال دوری از فضای سیاسی، محور کلید زدن سیاست‌ورزی دوباره جناح چپ با محوریت مجمع روحانیون مبارز شود، تشکلی که پس از ارتحال امام به حاشیه رانده شده وعملا دستش از قدرت کوتاه بود.

 سیاسیون جناح چپ نیز انتخابات را فرصتی برای ارائه دوباره خود به جامعه می‌دیدند و نه پیروزی و کسب مقام ریاست جمهوری. آنها نیز به مانند همتایان‌شان در جناح راست جمهوری اسلامی در تحلیل‌های خود جایی برای «مردم» نگذاشته بودند. ظاهرا از نظر هر دو گروه مردم همان توده‌ای بودند که به اشاره مراجع سیاسی و تریبون‌های رسمی پای صندوق‌های رای حاضر می‌شوند و همان نامی را بر تعرفه رای خود می‌نویسند که نهادهای رسمی می‌گویند و می‌خواهند. چند روز مانده به برگزاری انتخابات اما مردم تصمیم گرفته بودند که همه تحلیل‌ها را تغییر دهند و نتایج نظرسنجی‌های دستوری را به تمسخر بگیرند. صبح روز سوم خرداد در میان مارش‌هایی که برای بزرگداشت روز آزادی خرمشهر از رسانه ملی پخش می‌شد، اعداد و ارقامی منتشر می‌شد که بعدها آمارکمی و کیفی یک «حماسه» شدند. اختلاف آمار رای‌های نفر اول ودوم که به 7 میلیون رسید،علی اکبر ناطق نوری ترجیح داد که وعده‌های نزدیکانش مبنی بر کسب آرای باقی مانده را نشنود و پیام تبریک را به سیدمحمد خاتمی منتخب 20 میلیونی مردم ایران منتشر کند. افکار عمومی داخلی وخارجی از نتیجه این انتخابات شوکه شده بودند. نظرسنجی‌ها و تحلیل‌گران کس دیگری را پیروز احتمالی میدان اعلام می‌کردند، جناح پیروز انگاشته شده، خودش را آماده تقسیم غنایم دولت بعدی کرده بود و جناح مغلوب شمرده شده، نیز در فکر عرض اندامی برای دوره‌های بعد بود، اما مردم یکی یکی، بیشتر از 20 میلیون باز بلند شدند و راه صندوق‌های رای را در پیش گرفتند ون ام خاتمی را نوشتند و در صندوق رای انداختند.

دوم خرداد شاید از این منظر روز پایه‌گذاری و تثبیت «رقابت» انتخاباتی در یک قرن پیش از خود بود.از مشروطه تا آن زمان به گواهی آمارها هیچ‌گاه ‌رئیس اجرایی کشور در رقابتی که از پیش نتیجه‌اش معلوم نباشد، انتخاب نشده بود. دوم خرداد انتخابات در ایران را چند سطح بالاتر برده بود  تا با موازینی که از دموکراسی سراغ داریم خود را نزدیک‌تر کند. از آن زمان تا کنون هیچ انتخاباتی در میان خاطرجمعی یک جناح برگزار نشد، حتی جناحی که دولت را در اختیار دارد و می‌خواهد برای بار دوم هم انتخاب شود. هم حوادث سال 88 و هم گرمای انتخابات سال 96 که به ترتیب احمدی‌نژاد و روحانی به عنوان روسای جمهوری خود نیز رقیب دیگران بودند، با آرامش خیال از انتخابات دوم پیروز بیرون نیامدند. در سال 76 دو موضوع مهم خود را به انتخابات ایران تحمیل کردند؛ یکی رقابت ودیگری قدرت مردم. همان که هنوز ادامه دارد. چه مردم در انتخاباتی حاضر شوند و چه غایب؛ قدرت‌شان در لایه‌لایه آن انتخابات دیده می‌شود. چنان که مهم‌ترین ویژگی انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، در دوم اسفند 98 «غیبت» 57 درصدی «مردم» است. همان که سبب شده تا بسیاری از تحلیل‌گران فضای سیاسی ایران ضعف‌های مجلس برآمده از آن انتخابات را، نتیجه همین غیبت بیشتر از حضور بدانند.اگر از انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی در سال 1285 تاکنون ایران 115 سال است که دارای انتخابات هستند، بدون تردید روز دوم خرداد76 جایگاه ویژه‌ای در این تاریخ دارد، فارغ از مقدمات و پیامدهای آن.