پیامدهای تحرکات پوپولیستی برای جامعه مدنی
محمدرضا چمننژادیان (فعال مدنی)از جوامع بدوی تا دنیای مدرن امروز ضرورت تبلیغات گفتمانی جهت انتقال پیام برای جذب مشتری و اقناع مخاطب انکارناپذیر است. شیوهها و ابزارهای تبلیغ مبلغان در ابعاد مخلتف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی متفاوت و گوناگون است.تبلیغ در بعد تکوینی و تشریحی در جوامع بشری و مکاتب الهی و الحادی از خلقت آدم ابوالبشر تاکنون با اهداف خاص وجود داشته و مورد تایید بوده و در بُعد فردی و اجتماعی برای بشر مدنیالطبع امری اجتنابناپذیر تشخیص داده شد و پیامهای وحیانی با گفتار و کردار جهتدهنده انبیاء و حکیمان مبین اهتمام و اهمیت تبلیغات است.این تشخیص از روز نخست خلقت و استمرار مدنیت با اهداف غایی و تکاملی در راه و رسمهای مادی و معنوی نهادینه شده است، زیرا بدون تبلیغ و اثربخشی آن گرایش آگاهانه انسانی، هدایت و مشارکت ابتر میماند. گر چه پیامها از مشروعیت قدسی هم با ادله، اعجاز و براهین معجزهوار برخوردار بودند، اما این مقبولیت اکثریتی بود که به آنان وجاهت و اقتدار مشروع برای اجراء و عمل میبخشید.عدم مشارکت و حمایت حداکثری تحقق رسالت قدسی و دنیوی را سخت یا ناممکن میکرد. بنابراین رسالت انبیاء الهی برای هدایت بشر بیشتر در قالب بشارت و انذار بوده است. هرگاه حضور و مشارکت حول قوم، قدرت و کسب غنایم بود، موفقیت یا نبود یا چندان عمیق و پایدار نبود یا هم دچار تزلزل و خیانت از درون جبهه خودی میشد. که تاریخ ادیان و حکومتها مشحون از این اتفاقات است. بنابراین تبلیغات در طول تاریخ دینی و مصلحان بشری یا روشنگری فردی و جمعی در جهت زدودن ابهت غوغاسالارانه پوشالی طواغیت بود یا در صدد محو زنگارهای خرافی و دروغین مستبدین و مشرکان. زیرا مشرکان و مستبدان در پناه خرافات مسخ کننده، بر دست و پا و افکار مردمان، غل و زنجیر بندگی میزدند، تا اراده انسانهای ساده و بیآلایش را در هالهای از تقدس تحت تاثیر قرار دهند و به سوی مقبولیت خود سوق دهند.در عصر رسانه و انفجار اطلاعات نیز مشاهده میشود که برای مقبوليت بخشی به منویات فردی و اجتماعی، انحرافاتی القاء میشود که نه وجاهت علمی، عقلانی و قانونی دارند و نه از منظر قدسی توجیهپذیر هستند. در دنیای مدرن مردمسالارانه چنین رویه و عملکردی از ناحیه حاکمیتها و جریانات سیاسی بسیار خطرناک است و میتواند ویرانکننده باشد. در طول تاریخ ایران قیامهای آزادیخواهانه مردم نیز آثار شوم و ناکام کننده، تحریکات و القائات غیرمدنی دیده میشود؛ نمونههای بارز را در قیام مشروطه و نهضت ملی شدن نفت به عینه میتوان مشاهده کرد.ولی امروزه چرا برخی افراد و جریانات با نیات دینی و ملی به تحریک افکار عمومی متوسل میشوند؛ موضوعی که جای خالی آسیبشناسی آن به خوبی حس میشود؛ به نظر میرسد که علل آن را بیشتر میتوان در دخالتهای ناصواب در غیاب نهادهای مشروعیتبخش مردمسالاری دید.
امروز سنتیترین نهادهای حاکمیت در اثر درک این خطرات به آسیبهای سوق دادن تکلیفی و بدون سازمان مدنی اعتراف میکنند و بر لزوم ایجاد نهادهای واسط همچون احزاب و تشکیلات مردمی مهر تایید میزنند.
متاسفانه در انتخابات امروزی و پیشروی میبینیم که در غیبت احزاب و نهادهای مدنی مسئولیتپذیر و پاسخگو دو احتمال وجود دارد که میتواند عامل اصلی نابسامان مدنی و خطرات ناشی از عدم اجرای کامل قانون اساسی و تحقق حقوق شهروندی باشد. یکی این که نهادهای حاکمیتی این احساس خطر و احتمال را مد نظر داشته باشند که ممکن است بر اثر تحریک تودههای محروم توسط عناصر تندرو و پوپولیست عنان امور از دست خارج شود. احتمال دیگر این که برخی افراد افراطی و متمرد در اثر شناخت کامل از این نقطه ضعف با تحرکات هیجانی و تحریکات پوپولیستی بهدنبال باجگیری باشند. این پیامدها بدون تردید میتواند بر شکلگیری و تثبیت جامعه مدنی مورد نظر مردم قانونمدار تاثیراتی منفی داشته باشد.