انتخابات 1400 و علی لاریجانی
دکتر صلاحالدین هرسنی (مدرس علوم سیاسی)سرانجام علی لاریجانی پس از کشوقوسهای فراوان، رسماً کاندیدای ریاست جمهوری شد. وی پیش از این یک بار شانس خود را در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ آزموده بود، اما توفیق نیافت و نتیجه را به همراه آیتالله رفسنجانی، محسن رضایی، محمدباقر قالیباف، محسن مهرعلیزاده و مصطفی معین، به احمدینژاد واگذار کرد.
البته تا پیش از ثبتنام قطعی این چهره اصولگرا در انتخابات، تردیدهای زیادی در مورد حضور او مطرح شده بود، چراکه او در باره عدم حضور خود در انتخابات مجلس یازدهم گفته بود که از هیچ حوزهای نامزد انتخابات مجلس یازدهم نخواهد شد، زیرا هر چه در توان داشته، برای کشور انجام داده است. اما در همان هنگامی که وی از کاندیداتوری انتخابات یازدهم مجلس امتناع ورزیده بود، این امتناع او موجب تحلیل و تفسیرهای زیادی از سوی محافل رسانهای و خبری شده بود. در این ارتباط، برخی از دیدگاهها امتناع علی لاریجانی در کاندیداتوری انتخابات یازدهم مجلس را پایان سیاستورزی و برخی دیدگاهها نیز چنین مواضعی را به معنای دورخیزی برای ریاست جمهوری 1400 تفسیر کرده بودند. حالا و در شرایطی که او رسما برای نامزدی انتخابات1400 ثبت نام کرده است، معلوم و مشخص میشود که بخشی از آن تحلیلها در این باره کاملا درست بوده و امتناع او در انتخابات مجلس یازدهم به جهت سودای فتح پاستور بوده است. اما پرسش آن است که شرایط وی در انتخابات پیشرو چگونه خواهد بود و قرار است کدام جریان سیاسی را نمایندگی کند و آیا میتواند به پاستور راه یابد؟
کلید پاسخ به پرسش مرتبط با شرایط وی در انتخابات، قبل از هر چیز مربوط به شناخت موقعیت و جایگاه سیاسی لاریجانی در سپهر سیاست کنونی کشور است. این موقعیت او را میتوان به خوبی با نوع نگاه و نگرش محافظهکاران نسبت به او ارزیابی کرد. برای نمونه کافی است که اظهارنظرها و البته حملات سازمانیافته چهرههای مطرح یا همان الیگارهای جریان اصولگرا آن هم در پایان نشست خبریاش را به خوانش بگیریم تا متوجه شویم که لاریجانی در سپهر سیاسی کنونی کشور چه جایگاه و موقعیتی دارد؟ برای نمونه، ابراهیم رئیسی در واکنش به نامزدی لاریجانی گفت:«بانیان و شرکای وضع موجود نمیتوانند تغییردهنده وضع موجود باشند.» سعید محمد، یکی دیگر از نامزدهای ریاستجمهوری در این دوره از انتخابات که از قضا از پادگان آمده و سابقه نظامی دارد، در صفحه توئیتر خود نوشت:«به کسانی که هویت خودشان را مدیون پادگان و دادگاه هستند به صراحت میگویم به حول و قوه الهی، امروز آغازی بر پایان اشرافیت خانوادگی است.» محسن رضایی نیز از فرصت حمله به لاریجانی استفاده کرد و قویا در پاسخ به لاریجانی به کنایه گفت:«ما مسئولان کشور باید شرمنده ملت ایران باشیم. با اینکه من تاکنون در مجلس و قوه قضائیه و دولت نبودم، اما من هم شرمنده ملت ایران هستم.»
رضایی با بیان اینکه امروز روز شعار دادن و وعده دادن نیست، بلکه روز عمل است، افزود:«تکرار دولتهای گذشته سم مهلک آینده ایران است.» افزون بر این، احمد امیرآبادی فراهانی، عضو هیات رئیسه مجلس در صفحه توئیتر خود نوشت:«آقای لاریجانی، نمیخواستم چیزی بنویسم، اما خودت خواستی. شما که هر چی داری از حضور در پادگانهای پشت جبهه و مدیون دادگاههای اخوی است، شما دیگه چرا؟»
از منظر نشانهشناسی نیک پیداست آنچه را که لاریجانی در نطق نشست خبری خود اظهار کرده است، در واقع تلاشی برای اعتباربخشی به گفتمان دولت روحانی بوده است. بنابراین او با این سمتوسوها قرار است که در تداوم دولت روحانی،گفتمان دولت تدبیر و امید را نمایندگی کند. لذا و از آنجایی که قاطبه محافظهکاران و جریانهای راست سنتی به ویژه اصولگرایان هیچ موافقتی با سمتوسوهای سیاسی او ندارند، لاجرم دلیل این حملات سازمان یافته به جهت نزدیکی نگرشهای او به گفتمان دولت روحانی بوده است. البته خود شخص لاریجانی بهتر از همه میداند که انتخاب این دست از مواضع در نشست خبری فقط در حکم فرار به جلو، کاسبکارانه و فرصتطلبانه است و این نوع مواضع حتی اگر برای گرم شدن تنور انتخابات، آنهم در یک انتخابات پر عرضه و کم تقاضا باشد، نمیتواند موجب اعتباربخشی و کسب جایگاه مجدد لاریجانی در سپهر سیاست ایران باشد. بهویژه آنکه اگر قرار باشد که او گفتمان روحانی را نمایندگی کند، پشتوانهای برای راهیابی به پاستور ندارد، چراکه از یک طرف سرمایه اجتماعی جریانهای میانهرو و اصلاحطلبان ریزش کرده و از طرف دیگر، رویکردهای دولت روحانی منجر به بحران اعتمادسازی و در نتیجه شکاف بیشتر حاکمیت و مردم شده است. بنابراین حنای روحانی و لاریجانی نه تنها در نزد طبقات متوسط شهری رنگی ندارد، بلکه مردم فریب شعارهای رفرمیستی و اصلاحطلبانه را نخواهند خورد و گوششان به این حرفها بدهکار نیست.
البته مخالفت با سمتوسوهای سیاسی لاریجانی از سوی جریان اصولگرا همه دلایل مشروعیتزدایی او در راهیابی به پاستور نیست. تغییرات دائم در علقهها و منش سیاسی در این بین مزید بر علت شده است. همانگونه که از برخی شواهد و نشانگان پیداست، لاریجانی از منظر منش سیاسی به جریان اصولگرا تعلق دارد. به عبارت دیگر، پایگاه اجتماعی او (راست سنتی) است. البته او هیچگاه وفادار به چنین تعلقی نبوده و دائم منش و تعلق سیاسی خود را در موقعیتهای سیاسی و بزنگاههای خاص تغییر داده است. به این ترتیب منش سیاسی او در اغلب موارد در میان طیفهایی چون (راست سنتی، راست میانه و راست مدرن) و نیز، (چپ سنتی، چپ میانه و چپ مدرن) در نوسان بوده است.
با این حال و اگر چه او مشکلی برای عبور از سد شورای نگهبان و نظارت استصوابی ندارد، اما آنگونه که برخی از محافل خبری و اصحاب رسانه اعلام کردهاند، قرار است که او جریان اعتدال و اصلاحطلبی را در انتخابات پیشرو نمایندگی کند. اما به نظر نمیرسد برای راهیابی به پاستور شانسی داشته باشد، چراکه او به دلیل همین تغییرات مداوم و اتخاذ رفتارهای سینوسی در خط و مشیهای سیاسی، هم حمایت اصولگرایان را از دست داده است و هم حمایت میانهروها و اصلاحطلبان را. بهویژه آنکه بخشی از اصولگرایان بههیچ عنوان تمایلی به قدرتگیری لاریجانیها و مشخصا شخص علی لاریجانی ندارند. در شرایط فعلی نیز، فاصله او با پایگاه اصلی سیاسیاش یعنی (راست سنتی) یا همان اصولگرایان به جهت حمایت از دولت به ویژه حمایت از برجام و لوایح چهارگانه AFTF زیاد شده است. همین سیالیت در منش سیاسی، دست علی لاریجانی را برای همه جناحهای سیاسی بهویژه رقبا و مخالفانش رو کرده است، به گونهای که نتوانند روی حمایتهای او در مناسبات و بزنگاههای خاص حساب باز کنند. البته این وضعیت، همه اسباب روگردانی و خشم و غضب اصولگرایان، میانهروها و اصلاحطلبان از لاریجانی نیست. او از طرف بخش رادیکال راست سنتی یعنی بقایای جبهه پایداری، جزء خواص بیبصیرت و در زمره ساکنین فتنه قرار گرفته است.
از طرف دیگر، نوعی حرکت هدفمند و سازمانیافته از طرف اصولگرایان برای لاریجانیزدایی از ساخت قدرت صورت گرفته است که به نظر میرسد امواج آن علی لاریجانی را نیز هدف قرار داده است. افشا و انتشار فیلم فاضل لاریجانی از سوی احمدینژاد در (یکشنبه سیاه) معروف مجلس، لغو سخنرانی علی لاریجانی در مراسم 22 بهمن سال 97 در قم از سوی اصولگرایان و همین اواخر نیز جدال کلامی و معنادار مرحوم آیتالله یزدی با صادق آملی لاریجانی بر سر مسائل غامض قوه قضائیه، همگی از نشانههای هدفمند و در نهایت تلاش برای لاریجانیزدایی از ساختار قدرت در ایران محسوب میشوند. در سطحی دیگر، طبقات متوسط شهری و طبقات زیرین جامعه نیز آنگونه که شنیده میشود، موافقتی با ادامه جایگاهیابی و نقشآفرینی علی لاریجانی در چرخه قدرت ایران امروزی را ندارند. در این باره حتی بسیاری، احمدینژاد را با همه لغزشها و کاستیها، محقتر و سزاوارتر از او میدانند؛ بهویژه آنکه اگر احمدینژاد نتواند از سد شورای نگهبان بگذرد، که به نظر میرسد اینگونه باشد، قطعا لاریجانی سوژه خوب و مناسبی برای افشاسازیهای احمدینژاد خواهد شد. به عبارت دیگر، تنور افشاسازیهای احمدینژاد با نامزدی و حضور لاریجانی در این انتخابات گرم خواهد شد. این وضعیت به معنای آن است که خواب خوش احمدینژاد تعبیر خوبی برای لاریجانی نخواهد داشت و سبب خواهد شد که ما چیزها و مسائل جدیدتری از لاریجانی را از زبان احمدینژاد بشنویم.