بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مقاومت و دیپلماسی عامل به ثمر نشستن مطالبات ملی

رضا رسالت (کارشناس روابط بین‌الملل)

تحولات عرصه بین‌الملل و قدرت گرفتن بیش از پیش بازیگران غیردولتی، موجب بروز تحولاتی در چگونگی عملکرد دیپلماسی شده است. امروزه دولت‌‌ها در قالب برنامه‌‌هایی برای برقراری ارتباط و تأثیرگذاری بر مخاطب عام و در چهارچوب دیپلماسی عمومی و هچنین اثرگذاری و جهت‌دهی بر رفتار دولت‌ها در چهارچوب دیپلماسی رسمی تلاش می‌کنند تا به برخی از اهداف سیاسی خود دست یابند.   در این راستا شاید بتوان گفت دیپلماسی در مفهوم محدود آن به شیوه مسالمت‌آمیز سیاسی در حل و فصل منازعات بین‌المللی اطلاق می‌شود که علی‌الاصول در نقطه مقابل بهره‌گیری از روش‌‌های قهرآمیز نظامی قرار می‌گیرد، ولی در شکل گسترده و وسیع آن به معنای مدیریت سیاست خارجی است که طی آن کلیه اقداماتی را که یک دولت در روابط خارجی خود در زمینه‌‌های مختلف انجام می‌دهد، شامل می‌شود. به عبارت دیگر تحت این شرایط، دیپلماسی کلیه الگوهای رفتاری یک دولت را درعرصه روبط بین‌الملل پوشش می‌دهد، تا آن جایی که تجلی منافع، استراتژی‌‌ها و اولویت‌بندی هدف‌‌های ملی یک دولت را می‌توان به صورت عینی و ملموس در چهارچوب دیپلماسی ملاحظه کرد. بر این اساس در برخی موارد اصولا دیپلماسی با سیاست خارجی مترادف در نظر گرفته می‌شود، بنابراین می‌توان گفت در حالی که سیاست خارجی به صورت جوهره هدف‌‌ها و گرایش‌‌ها در روابط دولت‌‌ها با یکدیگر است، دیپلماسی پوششی است برای اجرای سیاست خارجی و راهی است برای عملیاتی کردن هدف‌‌ها، منافع و استراتژی‌‌ها در محیط بین‌الملل. دولت‌‌ها از طریق دیپلماسی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده، وارد فرایند چانه‌زنی می‌شوند، یکدیگر را تحت تاثیر قرار داده و سرانجام نیز اختلافات خویش را حل و فصل می‌کنند. بدین ترتیب کار اصلی دیپلماسی مذاکره و اقناع یا همچنین تحبیب و تهدید بر اساس شناخت منافع مشترک و حوزه‌‌های اختلاف و تعارض میان طرف‌‌های ذی‌نفع است. دستگاه سیاست خارجی کشور می‌بایست با هنر دیپلماسی مشروعیت نظام را تقویت کند، وظیفه ذاتی این دستگاه اقتضاء می‌کند که ظرفیت‌‌های کنش‌گری را در عرصه بین‌الملل بالا ببرد و وحدت ملی را به نقطه مطلوب برساند. برای تحقق این مهم لازم است که با یک صدا و اتخاذ سیاست یکسان با جهان مواجه شد. هرچند در مدیریت مسائل داخلی کشور باید دیدگاه‌‌ها، نظرات و رهیافت‌‌های مختلف را ملاحظه کرد اما در مسائل امنیت ملی و دفاع از کلیت نظام و مصالح و منافع بیرونی آن می‌بایست به وحدت رویه برسیم. تقویت فرآیندهای اجماع‌سازی در داخل کشور در نهایت می‌بایست ما را به یک برون‌داد واحد رهنمون سازد. در این بین، ایران، با توجه به قدرت نرم خود، از جمله کشورهایی است که توانایی بالقوه زیادی در جذب و تأثیرگذاری بر مخاطبان جهانی دارد. با این حال هر چند گام‌‌هایی در این مسیر برداشته شده است، ولی هنوز برنامه مدون و منسجمی در قالب دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسمی کشور تکوین نشده است. از این‌رو ضرورت دارد تا با در نظر گرفتن توانایی‌‌های ایران، استراتژی مدونی برای دیپلماسی ارائه شود. این استراتژی باید شامل بهره‌گیری از کلیه منابع قدرت نرم و مقولات تمدنی و هویتی و همچنین طرح و شیوه‌‌های مشخصی برای برقراری ارتباط با دولت‌‌های مختلف باشد. 
همچنین الزامات دیپلماسی باعث می‌شود تا دستگاه سیاست خارجی کشور، عهده‌دار تدوین و اجرای دیپلماسی باشد و سایر نهادها نقش مکمل را برای این نهاد بازی کنند.  به هر روی و با توجه به تعاریف ارائه شده به نظر می‌رسد برای از حاشیه در آوردن دیپلماسی اولا می‌بایست بر این تصور فائق آمد که دیپلماسی در مقابل مقاومت نیست و این دوگانه موهوم دیپلماسی – مقاومت را اصلاح کرد. زمانی می‌شود دیپلماسی را از مهجوریت درآورد و هنر آن را برای تحقق اهداف ملی به ثمر نشاند که برساخته‌‌های ذهنی غلط درباره دیپلماسی را شناسایی کرده و نتایج ثمربخش آن را به درستی معرفی کرد. دیپلماسی در مقابل مقاومت تعریف نمی‌شود، بلکه برعکس خود جزئی از مقاومت است و در واقع وظیفه برآیندگیری و حصول نتیجه مقاومت را بر عهده دارد. مادامی که به دیپلماسی به عنوان نقطه مقابل مقاومت نگریسته شود، مطالبات ملت ایران در عرصه بین‌الملل استیفاء نخواهد شد.