طنز، خندهای با پایانی تلخ و تفکرآمیز
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)طنز بنابه میزان واقعیت نهفتهاش و نحوه بیان خندهآور اعجابانگیزش خنده را به ارمغان میآورد، اما خنده طنز همانند شوخی و شادمانی نیست، خندهای تلخ است. به قول مارک تواین «طنز میتواند خواننده را به خنده بیاورد اما خندهاش بر مبنای محبت نیست». طنز واژه عربی است و به طور خلاصه بیان نقصها، عیوب و تضادهای اجتماعی است. یکی از علل طنز و شوخی در تضاد بین عمل یا گفته با واقعیات موجود در اجتماع است. همین تضاد و ناهمخوانی، مغایرت گفته و قول با واقعیات زندگی خود موجب خنده یا تلخند(طنز) میشود. بنابراین 1-- هر سخن شوخی که به مسائل اجتماعی- سیاسی بپردازد طنز نامیده میشود.2 -اگر شوخی رکیک و به منظور تفریح و شادی در جمع محدود باشد هزل است 3-- به منظور تحقیر یا به تمسخر گرفتن عیب یا نقص کسی باشد هجو نامیده میشود 4- اگر شوخی معتدل باشد که بتوان آن را در سطح عمومی بیان کرد، فکاهه است. طنز، هزل، هجو و فکاهه به طور کلی مضاحک یا شوخیها نامیده میشوند. هدف طنز زندگی زیبا و سعادتمند و فارغ از ظلم و ناهنجاری اجتماعی است. طنزنویس ظلم و ستم و اعمال ناشایست را در قالب طنز به چالش میکشد که معایب و مفاسد و زشتیها و گمراهیها را از بین ببرد تا ترقی و پیشرفت جامعه حاصل شود. طنز هجو است اما هجو اجتماعی است نه بغض و عداوت شخصی؛ نیش همراه با نوش است، کارد جراحی امراض اجتماعی و بهبود آنهاست نه چاقوی مهلک کشنده. و اما خنده طنز و محتوایش با خنده و محتوای فکاهه (لطیفه و مطایبه)؟ هجو و هزل متفاوت است چون قصدش بیان مسائل و مشکلات اجتماعی است نه خنده و قهقهه تفریحی و ... . همین محتوای اجتماعی و بیان دردها و رنجهای مردم و بی عدالتیها وتبعیضها گرچه خنده برلب مینشاند، اما وقتی مخاطب را در مرحله کشف و شهود و مکاشفهای تلخ و درد و رنج آور در عالم وجود و اجتماع قرار میدهد، خنده را برلبان ناتمام گذاشته سرانجامش به تفکری تلخ و دل ریش کننده میانجامد. بنابراین همین آمیزه طرز بیان خنده آمیز و تلخی محتوای اجتماعی اش را تلخند مینامند. طنز همانند دیگر زمینههای شعر و ادبیات دارای بیان و پردازشی هنرمندانه است. اگر شعر باید دارای محتوا و موزون و مقفا باشد، طنز هم رموز و پیچیدگیها خود را دارد. به بیانی دیگر طناز و کاریکاتوریست با کلام و تصویرپردازی مخاطب را ابتدا به خنده و سپس به خیالسازی (تفکر تلخ و اعتراضی) وامیدارد. در جوامع استبدادی طنزپردازان باید ماهرانه به طرز بیانشان پیچیدگیهای لازم را بدهند تا کمتر مورد غضب قدرتمندان قرار گیرند و در حد امکان به حیات قلمی خود ادامه دهند. درجه نیش و گزندگی طنز هم به شخصیت و نوع رفتار سوژههای مورد عتاب و خطابش بستگی دارد که آیا ظرفیت و اراده اصلاح رفتار و کردار خود را دارند؟ آیا دارای حداقل منطقی هستند که به اصلاح امور بپردازند؟ یعنی توانایی نشیب و شکیب منطقی را دارند یا بی نشیب و شکیباند و سر سازگاری و پذیرش هیچ نظری را ندارند و باجدل و انعطاف ناپذیری و رویارویی جامعه خویش را به خشونت میکشانند؟ گزینش همه این راهها به درجه ارتفاع و ارتقای و آگاهی و سطح توسعه یک جامعه بستگی دارد. چون در گذشته پیش از مشروطه شرایط معیشتی ادیبان و شعرا اجازه این کار را نمیداد، طنز چندان در آثار قدما را ه نیافت. این زمان مشروطه بود که خیزش اجتماعی -- انقلابی ادبیات و شعر طنزآمیز را به عرصه اجتماع کشاند و شعر وادبیات با طنز درآمیخت و به خدمت مردم در آمد. طنز اثر خود را بر خواننده میگذارد اما در صورت عدم پذیرش و اصلاح عیوب و امور در نهایت کار به جایی میرسد که بنابه گفته «دابرلیوف» سرانجام خواننده با عزمی راسخ برمی خیزد و فریاد میزند: «آخر این چه زندانی است که ما در آن گرفتاریم؟ مرگ از این زندگی بهتر است. دیگر نمیخواهیم در زیر این بند وزنجیر جان بکنیم».