بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


روایت مهدی نصیری از ویژگی‌های حکمرانی نبوی و علوی

بایدهای اسلام سیاسی

همدلی| مهدی نصیری، مدیر سابق روزنامه‌ کیهان که چندی است تحولات ذهنی خود در زمینه اندیشه سیاسی اسلام را بیشتر از گذشته نشان می‌دهد و عموما مورد انتقاد و مخالفت دوستان سابق خود در روزنامه کیهان و افراد و محافل همسو با حسین شریعتمداری قرار می‌گیرد، اخیراً در یادداشتی تلگرامی با عنوان «اسلام سیاسی، آری یا نه؟» به بایدهای اسلام سیاسی پرداخته و برای آن ویژگی‌هایی را برشمرده است.
نصیری نوشته خود را با این سوال آغاز می‌کند:«آیا دین باید به امر سیاست بپردازد و آیا رهبران دینی می‌توانند متولی سیاست و اداره امور جامعه شوند یا نه؟»و با این شرح پاسخ مثبت به آن می‌دهد:«اگر سیاست را آن گونه که کتب لغت معنا کرده‌اند، یعنی قیام برای اداره و تدبیرامور به نحو مصلحانه، بدانیم، آن وقت بدون تردید باید گفت دیانت با سیاست پیوندی وثیق دارد و انبیاء و امامان علیهم‌لسلام ساسه العباد (سیاست‌ورزان در میان بندگان خداوند) هستند، اما همه سخن در این است که چه نوع سیاست‌ورزی مدنظر انبیا و امامان بوده است.» سردبیر پیشین روزنامه کیهان براساس «قرآن و سیره اهل بیت» برای اسلام سیاسی و«حکمرانی نبوی و علوی» مشخصات زیر را برمی‌شمارد:
1-اسلام سیاسی نبوی و علوی اراده آزاد و حق انتخاب انسان‌ها را به رسمیت می‌شناسد و در مقام تغلب و سیطره و سلطنت نیست و حکومتش از جنس حکمت است و نه تحکم. 
در این حکمرانی قرار بر تحمیل دین و عقیده بر انسان‌ها و شهروندان نیست.
2-در اسلام سیاسی نبوی و علوی اگر چه مقام تشریع و وضع احکام دینی از آن خداوند و وحی است، اما اجرا و تحقق آن منوط به خواست و تمایل و پذیرش مردم و جمهور است و لذا در صدد تحمیل حکومت و نظام دینی بر جامعه بر نمی‌آید و هر گاه در صدد چنین تحمیلی بر اکثریت جامعه بر آید از مشروعیت ساقط است. 3-وقتی از اراده و انتخاب آزاد دین و حکومت دینی توسط مردم در اسلام نبوی و علوی سخن می‌گوییم، به معنای نفی مسئولیت انسان و تکلیف او در انتخاب حق و هدایت در برابر باطل و ضلالت نیست (آن گونه که در اومانیسم و لیبرالیسم مطرح است) بلکه بدین معناست که اسلام در صدد تحمیل حق و هدایت نیست و انسان‌ها نیوشای پیام وحی و انبیاء خواهند بود و در صورت فهم و دریافت، آزادانه و بدون اکراه آن را می‌پذیرند و اگر نپذیرند البته باید در قیامت در برابر خداوند پاسخگوی انتخاب خود باشند اما با این وجود رسولان و رهبران دینی حق تحمیل خود را بر جوامع ندارند.
4-در اسلام سیاسی نبوی و علوی امر حکمرانی ـ حتی در حاکمیت معصوم ـ از هیچ تقدسی برخوردار نیست، بدین معنا که حاکمان از مشورت کردن و نقد و شنیدن نظرات و اعتراضات مردم برکنار باشند. خداوند پیامبرش را امر به مشورت با مردم می‌کند و او در جنگ احد بر سر جنگیدن در درون یا بیرون شهر با مردم مشورت می‌کند و رای مردم را بر رای خود ترجیح می‌دهد، هر چند رای مردم باعث شکست سنگین مسلمانان می‌شود.
امیر مومنان از مردم مُصرانه می‌خواهد او را نقد کنند و سخن و مشورتی را که حق می‌دانند با او در میان بگذارند و تاکید می‌کند اگر عنایت خداوند دستگیر او نباشد از خطا مصونیت ندارد.
5-در اسلام سیاسی و حکمرانی نبوی و علوی محور انسان است. حاکم باید به انسان‌ها خدمت کند چه مومن باشند و چه کافر. آنچه موجب مجازات شهروندان می‌شود تجاوز به حقوق دیگران، تجاوز به عفت عمومی (مانند زنا و فحشا در انظار عمومی)، محاربه با نظام مردمی، مشروع و قانونی است و البته این تخلفات باید در دادگاه صالح ثابت شود.
6-در اسلام سیاسی نبوی و علوی همیشه عملکرد حاکمان بر اساس میزان عقل و حق و عدل سنجیده می‌شود و آنچه درست و صحیح است باید حاکم انجام دهد نه آنچه که حاکم انجام می‌دهد حتما درست است. حتی در حاکمیت معصوم شهروندان حق دارند از او در باره انطباق عملکردش با حق و عدل بپرسند و او به توضیح و تبیین عمل خود خواهد پرداخت و پرسش و پرسشگر را سرکوب نخواهد کرد.
7-در اسلام سیاسی نبوی و علوی اگر حکمرانی به اقامه قسط و عدالت و رفع فقر و ایجاد رفاه و ستیز با تکاثر ظالمانه و رانت‌خواری‌ها و فراهم کردن بستر دینداری آزادانه بینجامد، حفظ آن بر مومنان و مسلمانان ـ البته در روندی مردم‌سالارانه ـ لازم و واجب است، اما در غیر این صورت هیچ ضرورتی برای حفظ و ادامه آن وجود ندارد و از آب بینی بزی‌ بی‌ارزش‌تر است.
8- در اسلام نبوی و علوی نه تنها دین و حکمرانی دینی بر مردم تحمیل نمی‌شود بلکه هر تصمیم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی باید پیوست و پشتوانه رای اکثریت مردم را داشته باشد و اگر در موردی رای مردم با حکم یا احکامی از شرع تعارض داشت باید توافق و رضایت مردم برای اجرای حکم جلب شود و حق تحمیل برای حکومت وجود ندارد.
9-در اسلام سیاسی نبوی و علوی وظیفه حاکمیت، زمینه‌سازی و تسهیل بستر انتخاب آزادانه مسیر حق و هدایت، و مقابله اصولی و مشروع با موانع این مسیر و نشان دادن راه بهشت و جهنم به جامعه است اما حق تحمیل بهشت را بر مردم ندارد.