بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


نگاهی به کارنامه شعری علی داریا

مخاطبان را به انتظار دوشنبه‌هایت مگذار!‌‌‌‌ ‌‌‌‌

قاسم رمضانیان (نویسنده و پژوهشگر)

 ‌‌‌«علی داریا‌‌‌» ازکوتاه‌سرایی‌های مجموعه‌‌‌«دوشنبه‌هایت را برای من بگذار‌‌‌» تا ارتفاعات منظومه بلند ‌‌‌«رقص بر گسل‌‌‌» را با جهشی حیرت‌آور، در مسیرهای صعب و ناهموار درنوردیده است. او این همه راه را در بازه زمانیِ ده-یازده ساله‌‌‌ای طی کرده است. 
به گمان نگارنده، خالقِ این مجموعه‌هایِ دوگانه، مصمم است تا گناهِ کم‌کاری‌هایش رابه گردنِ نازک‌تر از مویِ خواننده دفتر و دستکِ شعرهایش بیندازد، چون اگر جز این بود، دلیلی نداشت او رندانه سر بیخِ گوشِ آنان نهد، بغضِ در گلو را بشکند، واژگانِ مظلوم را به دقت سوا بکند، به آن واژگان لحنِ محزون بدهد و سرآخر، طعنه بر در زند،(به گونه‌‌‌ای که دیوار هم بشنود!) تابه اطلاع آنان برساند که:‌‌‌«امروز برایتان نانِ تازه پخته ام/از خمیرِ کتاب‌هایم!‌‌‌» بدین ‌‌ترتیب خوانندگانِ اشعارش را مقصّر جلوه دهد و توپِ خطایِ‌‌‌‌ بی‌اعتنایی‌اش را نسبت به بازارِ ‌‌‌«نشر‌‌‌» در +و ازاین طریق به همه حالی کند که؛ هنوز دیواری، به کوتاهیِ دیوارِ مخاطبان در این مملکت احداث نشده است!
 با ‌‌‌این‌که شاعرِخوش خامه شیرین‌نگار، کوله‌باری از ذوقِ سلیم را بر دوشِ جان نهاده و ذخایر گران‌بهایی از کلماتِ فخیم و واژگانِ محتشم را به حافظه سپرده و خویش را بر امواجِ کف آلودِ اقیانوسِ خیال غوطه‌ور ساخته و آسمانی سرشار از کوکب‌های درخشنده بر فراز سر دارد و به‌رغم ‌‌‌این‌که تکیه برتجربه‌های اصیل و پر بهازده و از قریحه‌‌‌ای بدیع و غنی نیز برخوردار است، لیکن هنوز حضور کم فروغش در عرصه‌های چاپ ونشر، مانع و رادعی شده‌‌‌‌اند تا قواره و اندازه‌های واقعی شاعر به چشم نیاید و او نتواند سری میان سرها درآورد! شوربختانه همین کاستی‌ها، گام‌های رفیعانه شاعر را به سمت و سویِ آشیانه‌هایِ قوام‌یافتگی و کمال، از نگاه مشتاقان، پوشیده و پنهان نگاه داشته و صعود ظفرنمونِ شاعر بر بلندای قله‌های شوکت و جلالِ شعر معاصرِ پارسی را در پس وپشتِ مه وغبارهای سیال و ابرهای تیره عمرِ غارت شده و روزگارانِ تلف شده و سالیانِ حیف و میل شده‌اش ناپیدا قلمداد کرده و همه را به حاشیه رانده است.
 از این‌ها که بگذریم، به هنگامِ خوانشِ مجموعه ‌‌‌«دوشنبه‌ها...‌‌‌» بناگاه خطایِ گل درشتی در ذهن متبادر می‌شود و حسابی توی ذوق می‌زند و آن تلاشِ‌‌‌‌ بی‌وقفه و عرق ریزانِ مدامِ شاعر برای یافتنِ مثل و مانندهای نمایشی و شبیه‌سازی‌های تصویری به جایِ واژگانِ شاعرانه است!! 
شاخص‌‌ترین دستاوردِ این جدّوجهدهای نابه‌جا برای دراماتیزه کردنِ سروده‌ها، هیچ نیست به غیر از قطعاتِ منظومی که از شعریت تهی شده‌‌‌‌اند، به موسیقیِ کلام شاعرانه‌شان، خدشه وارد آمده و مهم‌‌تر از همه این سروده‌هارا نامتعادل ساخته و ضرباهنگ و ریتم درونی شان را مختل کرده تا مصراع‌های به جای مانده، نوشتاری‌‌‌‌ بی‌هویت باشدکه نه تعلق خاطر به دنیای ‌‌‌«پرده نقره‌‌‌ای هنر هفتم‌‌‌» دارد و نه از شعریت ناب رنگ و بویی به خود گرفته است! داریا که دانش‌آموخته رشته ادبیات از دانشکده هنرهای دراماتیک است، گویی به هنگامِ سرایشِ این مجموعه شیدایِ موُلفه‌های سینمایی است که به جای قلم و دفتر دوربینی همراه با لنزهای متنوع، برداشته و سر در پی استعاره‌هایِ تصویری دارد و در این مسیر از شعریتِ کارآکتر هنرمندانه خویش چنان دور می‌شود و فاصله می‌گیرد که در ادامه راه هویتی کاملاً دیگرگونه‌‌‌‌ کسب می‌کند. با گذر از سروده‌هایی درین مجموعه که نفس‌هاشان زیر سایه سنگینِ درام به شماره افتاده، می‌توان به شعرهایی با مصراع‌های بلند و کوتاه نیز برخورد که به واقع پاراگراف‌های لطیف و شریفی هستند که با نثرِآهنگین قرابت و خویشاوندی بیشتری دارند تا شعر! 
و برخی هم چنان سرودم بریده و کوتاه و مختصر شده‌‌‌‌اند که حتی از یک بیت (ماحصلِ دو مصراع) هم کوتاه‌‌تر می‌نمایند! نظیرِ: ‌‌‌«خسته‌‌‌‌اند کوچه‌ها/از عبورِ پیوسته ما!‌‌‌». 
در انتهای مطلب و پیش از بستنِ دفترِ کوتاه سرایی‌هایِ‌‌‌«دوشنبه‌هایت...‌‌‌»باید برین نکته پای فشرد که سکویِ خیز رفیعانه شاعر را همین کتابچه لاغرکِ فراهم آورده وگرنه در نبودِ چنین پیش شرطی آیا همچنان دست یافتن بربلندایِ منظومه ‌‌‌«رقص بر گسل‌‌‌» برای شاعر مقدور بود، یا خیر؟!