نگاهی کلی به مقوله سانسور
آرمان افراسیابی (شاعر)سانسور از آغاز دوره نوشتن به نوعی در کنار انسان و هنرها چون سایهای پایدار بوده است که گاه کمرنگ شدنش نه به این معنا بوده که سیستمها و قدرتهای حاکم در سانسور تجدید نظر کردهاند بلکه به این موضوع مهم باید اشاره کرد که چیرهدستی نویسندهها در خلق آثار بالقوه و پیچیدگی آثارشان این امکان را از قدرتها میگرفت که به نکات مهم و کلیدی این اثرها دسترسی پیدا کنند. شاید نخستین بار که واژه سانسور در ادبیات به چشم خورد در کتابهایی به سال ۴۴۳ میلادی برمیگردد. سانسور در ابتداییترین حالت خود به صورت شفاهی اتفاق افتاده است و بعدها از دستنوشتهها تا متون و کتابها و دیگر شاخههای هنری با توجه به فضای حاکم در هر کشور در تمام دنیا به صورت یک صنعت اتفاق افتاده است. در روم باستان سانسور در جهت حالت دادن به شخصیت، اندیشه و رفتار مردم جامعه صورت میگرفت و در برخی کشورها سانسور را با این نگرش اعمال میکردند که عدهای باعث رواج اندیشهها و تفکرات مضر و خطرناکاند و عامل تجزیه جامعه هستند.
مشهورترین مورد سانسور به ماجرای سقراط حکیم برمیگردد که در سال ۳۹۹پیش از میلادی با این اتهام که او در صدد منحرف ساختن اندیشه جوانان و بیمیلی آنان به خدایان و زیر پا گذاشتن ارزشها اتفاق افتاد. با بررسی و اندیشه کردن در باب سانسور در دورههای دورتر به این نتیجه میرسیم که بیشترین وسواس در مورد کتابهای دینی و مذهبی اتفاق افتاده است. با اختراع چاپ در اواسط قرن پانزدهم میلادی تسلط بر نوشتهها بیش و فزونتر شد. سانسور پیش از اختراع چاپ، اشراف کامل و معینی بر اوضاع نداشت ضمن اینکه این دستنوشتهها به راحتی جابه جا میشدند. با اختراع چاپ تسلط دینمداران بر نوشته و کتابها با وسواس بیشتر و دقیقتر همراه شد.
در کنار آن، در سوی دیگر سیستمهای سیاسی با ایجاد فضای رعب، ترس و اعمال گونهای دیگر از سیاستهای خود در جامعه، در جهت تسلط بر اندیشه مردم با ایجاد دشمن فرضی در ذهن آنان فضا را برای حضور سانسور مهیا میکردند. با اندکی بررسی و بر اساس تجربه گذشتگان و معاصران به این نتیجه میرسیم که سانسور چه عقیدتی و چه سیاسی و غیره همیشه سایهاش از یک سو بر اندیشه و بیان بوده و به طور کلی از سوی سیستمها اعمال میشده است. مثل اتفاقی که نزدیک به بیست واندی سال پیش در الجزایر رقم خورد و نزدیک به ۵۸ نفر از سردبیران و روزنامهنگاران را دسته جمعی اعدام کردند.