نقد و بررسی دفتر شعر «یک آسمان سکوت» زهرا قائمی (دریا)
من در رگ تاریخ سفر خواهم کرد
فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)این دفتر را میتوان در سه بخش به خلاصه درآورد:الف: نمایههای آرکائیکی یا اشعار کلاسیک؛ ب: نمایههای رمانتیکی خلاق؛ ج: نمایههای نو و تاسیانی یا نوستالوژیک. گاهی از ترکیبهای تصویری کهن مثل:(دفتر تقدیر، جام بقا، بزم وجود، آتش عشق، کرکس دهر، چراغ سخن، و غیره) را با مهارت در سطور ناب اشعارش گنجانده است. این ترکیبها که عمدتا تشبیه هستند با تصاویر مدرن، مثل (نبض همه ثانیهها) خوشههایی از ایماژهای چندلایه را ایجاد میکند که ابعاد تجریدی و انتزاعی ترانهها را ارتقا داده و از عالم رئالیسم دور کرده است. شاعر گاهی با اضافههای استعاری «رخ تاریخ» و «خون خدا» این لون را درونیتر میکند: «من نبض همه ثانیهها میگیرم/در قلب زمان دوباره جا میگیرم/من در رگ تاریخ سفر خواهم کرد/آزادگی از خون خدا میگیرم». انسانی که شاعر در شعر بالایی به تصویر درمیآورد، شاخصههایی فراواقعی دارد. عرفانی که زهرا قائمی به تفسیر میکشد بار و بارم سوررئالیستی اشعارش را پرملاطتر میکند. او در ادبیات کهن ریشه دوانیده است و عرفانی که تعقیب میکند مرید و مرادی و ارتجاعی نیست:«یک عمر به دنبال حقیقت میگشت/در جستوجوی پیر طریقت میگشت/یک روز در آئینه نشانش را جست/فهمید که در دور بطالت میگشت». اگر دیدگاه مرگپرستانه، زنستیزانه و عقلستیز را در عرفان به نقد ببریم، عرفان میتواند عزت نفس، مناعت و قناعت و جلوههای انساندوستانه عشق به هستی، زیبایی و نیکی را در انسانها ارتقا بدهد، چنان که شاعر میگوید: «اسرار ازل نهفته در آرامش/الهام و هنر شکفته در آرامش/یک لحظه سکوت کن رها شو در خود/صد ثروت و گنج خفته در آرامش». همچنین عرفانی که در رباعی بعدی هست نفی عزلت و حرمان و مرگ است: «سرخوش ز رگبار باران، روح آب/دم زدم در نشئهی اندوه آب/سرکشیدم جام آتش از افق/پر زدم تا قلههای کوه خواب». در واکاوی مضامینی که شاعر از خیام وام میگیرد: «اغتنام وقت، بر باد شدن، حسرت از ناپایداری عمر، ندانمگرایی، گریز ناپذیری از مرگ، خوشباشی و رنج هستی و گاهی پوچی و سرزنش زهد ریایی و ظلم است که نماهایی از آن را برجسته میکنیم: «نمونه نخست: «فرسوده ز رنج سفری بیحاصل/در حسرت سوسوی یقینی در دل/او نیز که تندیس حقیقت میساخت/در بازی مرگ مانده خود پا در گل». نمونه دوم: «صدعقل فرومانده به کار هستی/صد بار خمیده زیر بار هستی/چون پنجه در افکند در این بازی سخت/نردی زد و باخت در قمار هستی». نمونه سوم: «در کارگه کوزهگری رفتم دوش/در کوزه زدم بانگ که ای پر ز خروش/یک جرعه از آن بادهی خیامم ده/تا پاسخ رندی تو را گویم...نوش». در عصر جدید، نوع دیدگاه خیام به جهان و عالم افکار و چالشهای بشری تا جهان مادی و جهان پایدار و دلمشغولیهای بشر، باعث بروز و به روی موج آمدن دوباره این اندیشمند و فیلسوف شکاک شده است. در سرودههای قائمی نمایههایی از رمانتیسیسم خلاق وجود دارد. رمانتیسیسم در ایران با نوعی غم و رنج فراگیر با شکستهای تاریخی، سیاسی و اجتماعی همراه و همپوش شده است. شاعران بزرگی چون توللی و نادرپور در به تصویر کشیدن این شوربختیها یدطولایی دارند. رمانتیسیسم در غرب فقط نمایاندن این نوع دردها و شکستها نیست بلکه گاهی با شادخواری و امید همراه میشود. بخشی از اشعار قائمی دارای این آشوب مقدس است. آشوب مقدس (وجد موقرانه و درونی و اندوه موجه) است: «برد از دل من رنگ شبی سرمد و رفت/نورش چو شهابی به شبم آمد و رفت/آن بغض هزار ساله را با خود برد/بر شام سیاه آبی زد و رفت». نمونه بعدی نوعی شادخواری شاعر را ترسیم میکند: «در نبض نمادین زمین رمز خداست/در سلسله ی زلف زمان بازیهاست/نوروز پیام تازهای دارد باز/این نو شدن و کهنه شدهها زیباست». شاعر با ترقص صامتها و مصوتها و نغمه حروف و همنشینی و هم کناری واژهها به استقبال نوروز و نوشدگی رفته است. با این حال شاعر معتقد است که نوگرایی و شکفتگی در دل سنت بیرون میآید. در اشعار قائمی گاهی با موتیفهای مدرنی برمی خوریم که حول محور اندیشگانی شاعر چرخ میخورد: «در این جا چهرهها پشت نقاباند/عروسک وار در چرخ و شتاباند/ولی دلداده ی من بینقاب است/دو طفل گونه اش گرم از شراب است».