نگاهی به پیشینه محدودیت رسانهها در عهد ناصری
تاریخ تولد سانسور
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)سانسور واژه فرانسوی است که به معنی تفتیش و ممیزی و کنترل مطبوعات و کتب و نمایشنامه، فیلم و.... است که توسط سانسورچیهای حکومتگران اعمال میشود. چون کلام مطبوعات به مذاق قدرتمندان و پادشاهان خوش نمینشست، تدابیری از طرف حکومتها اندیشیده شد که بر نوشتهها نظارتی صورت گیرد و متخلفان گوشمالی داده شوند تا برخلاف میل مبارک شاهانه نکتهای ننگارند و حد مملوکی نگه دارند. نقطه آغازین سانسور مطبوعات همیشه مظلوم ما زمان قاجار است که در زمان ناصرالدینشاه تعدادشان قابل توجه بود. از مطبوعات دولتی که بگذریم، سانسور در ایران عمری به درازای مطبوعات دارد؛ چون محتوای مطبوعات غیردولتی نکته به نکته مطابق میل ذات اقدس قبله عالم ناصرالدینشاه نبود، سانسور برقرار شد. در ایران عهد ناصری که به همت اندیشمندان ترقیخواه ایرانی روزنامههای غیر دولتی پا به عرصه وجود نهادند، با پیشنهاد اعتمادالسلطنه و دستور ناصرالدینشاه مقرر شد در سراسر ممالک محروسه ایران هیچ کتابی و جریده، اعلان و غیرذالک در هیچ مطبعه یا چاپخانهای چاپ نشود، مگر پس از ملاحظه و نظارت مدیر ادارهای که برای این کار مشخص شده بود (اعتمادالسلطنه)که پس از کنترل نسخه جریده در صورت تایید امضا و ممهور به مهری با صورت شیر و خورشید میشد، اجازه چاپ مییافت.
با برقراری سانسور و سانسورچی با حق تام قیچی، ناصرالدینشاه خیال مبارکش از نشریات داخلی راحت شد که اصلا و ابدا کلمهای خلاف میل ذات اقدس مبارک نوشته نخواهد شد. اما باید خیال شاهانه از نشریات ایرانی نظیر حبلالمتین، اختر، حکمت، قانون، ثریا و.... که در خارج چاپ میشدند هم تخت میشد. بنا به گفته اعتماد السلطنه:«چون بعضی از مطبوعات بعضی از ممالک، که مشتمل بر طعن طریقی یا قدح فریقی یا هجا شخص و یا هزل فاحش بود، به لحاظ مبارک این پادشاه قدس اکتناه میرسید، از انتشار آنها همواره آثار کراهت بر جبین همایون هویدا بود تا وقتی که رساله هجو سلاله شیخ هاشم شیرازی، مطبوعه بمبئی، را به طهران آوردند و نسخهای به حضور مهر ظهور بردند از مشاهده آن اشعار ناسزاوار در حق آن دانشوران بزرگوار، نعوذبالله من غضبالله شعله خشم شاهنشاهی زبانه زدن گرفت و در وقت به تحجیر و اعدام تمام آن نسخ فرمان رفت. بنده نگارنده حاضر درگاه بود، معروض نمود که در دولتهای اروپیه سد راه این عیب را از ممالک خویش دایره تفتیش ایجاد کردهاند و اسم آن «سانسور» است و چون شرطی از شرایط و شئون آن بر اندام، بر خاطر مبارک بسی پسندیده آمد و فرمان رفت تا در تحت نظر این خانهزاد در حدود ایران سانسور ایجاد شود و از آن وقت باز راه این عیب بسته است و رشته این تجارت گسسته.» برای این که نوشتههای این جراید ایرانی که به وسیله روشنفکران و ترقیخواهان ایرانی در خارج چاپ میشد وارد ایران نشود، همه جراید چاپ خارج از کشور فلهای ممنوعالورود شدند و مقررات و سختگیری شدیدی میشد که مبادا این نشریات به دست مردم برسند، اما با این وضع این جراید به صورت غیر قانونی به وسیله جهانگردان، مسافران و تجار و.... وارد ایران میشد. بدبختی دیگر اینجا بود که براثر تبلیغات سوء بعضی از عوامالناس روزنامه خواندن را کفر و گناه میپنداشتند و روزنامهخوانان را «اختری مذهب» مینامیدند. (اختر روزنامه مترقی بود که به سبک جدید در خارج چاپ میشد و محتوای جالب و سودمندی داشت) گرچه در برهههایی همانند مشروطه و... مطبوعات آزادی بیشتری کسب کردند، اما سانسور کماکان همچو شمشیر داموکلس بربالای سر مطبوعات باقی ماند.