بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


شیوا مقانلو؛ مترجم، مؤلف و مدرس باسابقه سینما در گفت‌وگو با همدلی:

تبلیغات در حوزه کتاب عادلانه نیست

همدلی| علی نامجو: روزگاری جوان‌ترها از آقاتختی به‌عنوان الگوی خود نام می‌بردند (خدا را هزار مرتبه شکر که پیرانمان هنوز از او به نیکی یاد می‌کنند) اما چه شد که ناگهان فلان خواننده پاپ یا حتی سنتی و بهمان بازیگر فیلم سینمایی جای آقاتختی را در ذهن و اندیشه ما گرفت؟ قصه اما عجیب‌تر ازآنچه در ابتدا می‌نمود پیش رفت و ما خواندن کتاب‌هایی را آغاز کردیم که نام نویسنده‌اش بازیگر، خواننده یا ورزشکاری بود که در ذهن از او بت ساخته بودیم. البته شاید باشند افراد مشهوری در عرصه پاپ که به لحاظ علمی و هنری توانایی نگارش کتاب را داشته باشند اما فروش عجیب برخی کتاب‌ها به تألیف یا ترجمه سلبریتی‌ها کمی نگران‌کننده نیست؟ مگر ما چهره کسانی که جوانی و نشاط‌شان را در راه تألیف یا ترجمه کتاب‌های پرمغز گذاشته‌اند در ذهن داریم؟ رسانه‌ها در این بازار شیطان به کجا می‌روند و کدام سنگ را بر سینه می‌زنند، فرهنگ یا دروغ؟ شیوا مقانلو مترجم، مؤلف و مدرس باسابقه سینما در گفت‌وگویی با ما در روزنامه همدلی به آسیب‌شناسی تبلیغات جهت‌دار در عرصه کتاب (البته به نفع سلبریتی‌ها) پرداخته و بر ضرورت وجود عدالت تبلیغاتی برای کتاب‌های هنری نوآور اشاره کرده است. شرح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 حتماً شما هم بارها شنیده‌اید که سرانه مطالعه در ایران پایین است. به‌عنوان یک فعال در عرصه فرهنگ علت این ماجرا را چه می‌دانید؟

 بحران اصلی ما بیشتر عدم آشنایی مردم با کتاب خوب است نه اصلاً کتاب نخواندن مردم. الآن کتاب‌های زیادی هستند که بارها تجدید چاپ می‌شوند اما نه به خاطر ارزش خود کتاب بلکه چون تبلیغات وسیعی پشت سر دارند و کتاب‌فروش‌ها، روزنامه‌نگاران، فضاهای مجازی و تیم تبلیغاتی ناشر  به‌خوبی رویشان مانور داده‌اند. به نظر من، باید امکان تبلیغات یکسان برای اکثر کتاب‌ها فراهم شود و تریبون‌های مختلف دولتی و خصوصی فرصت یکسانی به کتاب‌های متفاوت، نوگرا و هنری بدهند. یعنی اگر کتاب‌فروشان، روزنامه‌نگاران، صداوسیما، مراکز پخش کتاب، مدیران سایت‌ها و فضای مجازی ...کارشان را درست و عادلانه انجام دادند ولی مردم بازهم کتاب نخواندند آن‌وقت باید مشکل را جای دیگری جست. متأسفانه مشکل عدم توازن امکانات در آیین‌هایی همچون بزرگداشت مؤلفان و مترجمان و رونمایی کتاب‌ها هم وجود دارد. طبیعتاً بحثم شخصی نیست چون اتفاقاً نویسنده و مترجمی هستم که برای خیلی از آثارم جشن رونمائی برگزار شده، موردتوجه بوده‌ام و شخصاً گله‌ای ندارم. اما خیلی از فعالان حرفه‌ای عرصه کتاب که زندگی‌شان از این راه می‌گذرد و تمام عمر و جوانی سلامتشان را برای معرفی علم و ادبیات به جامعه ایران گذاشته‌اند (و البته منتی هم ندارند) برای مردم شناخته‌شده نیستند و کسی جشنی برایشان نگرفته ولی گاهی برای چهره‌های مشهوری که به شکل تفننی‌تر وارد این حوزه شده‌اند، بزرگداشت گرفته می‌شود و حتی جوایزی به آن‌ها اهداء می‌شود که شاید در شرایط مساوی حق آن مترجم سپیدمو بوده است.

 یعنی بازیگران نباید کتاب بنویسند؟

سوءتفاهم نشود. من نمی‌گویم کسی از جامعه مؤلفین و مترجمین طرد شود. این نگاه تبعیض‌آمیز و اشتباه است. در عرصه مکتوب هم مثل سایر عرصه‌ها جا برای همه هست و هرکس توان و استعدادش را دارد، می‌تواند فعالیت کند. اما عین سایر عرصه‌ها هرکسی باید روی پای استعداد و پرکاری و عرضه خودش بایستد وگرنه خودبه‌خود و توسط مخاطب از دور حذف شود. بحث من بر سر توزیع عادلانه امکانات تبلیغ و دیده شدن است. مثلاً یک بازیگر به‌واسطه شغلش به‌هرحال همیشه در معرض فلش دوربین است و دیگر نیازی به تبلیغ بیشتر ندارد اما مؤلفان و مترجمان همیشه چهره‌های مخفی و نادیده‌اند و اتفاقاً دوربین‌ها باید به دیده شدن آثارشان کمک کنند. خلاصه کلام اینکه شرایط عادلانه یعنی وقتی اثری خوب است، خودش بتواند راهش را باز کند و به‌دست مردم برسد.   

 با توجه به اینکه انتشار فیلم‌نامه به‌عنوان کتاب در ایران چندان متداول نیست، آیا می‌توانید مقایسه‌ای تطبیقی درباره کتاب‌هایی با این مضمون میان کشورهای غربی و ایران ارائه دهید؟

 قطعاً هرجایی از دنیا سیستم و رویکرد خودش را نسبت به ارائه و مطالعه فیلم‌نامه دارد که هم به کل نظام سینمائی آن کشور مربوط است و هم به وضعیت ادبی آنجا. نمی‌شود وضعیت استقبال از فیلم‌نامه در آمریکا را با هند یا کشورهای امریکای جنوبی و آفریقایی را با اروپا مقایسه کرد. امروزه بسیاری از فیلم‌نامه‌های مهم جهان به زبان انگلیسی روی نت قابل‌دسترسی است که علاقه‌مندان در هر کشوری می‌توانند آن را مطالعه کنند. طبیعتاً علاقه‌مندان فیلم‌نامه در ایران هم می‌توانند از چنین نسخه‌هایی (به‌صورت پولی یا رایگان) در اینترنت به انگلیسی استفاده کنند.

 اما ظاهراً کتاب الکترونیک هنوز به شکل گسترده و عملی مخاطب چندانی در ایران ندارد و بازار همچنان در اختیار نسخه‌های چاپی  است...

بله. درست است. همه ما تعداد زیادی کتاب الکترونیک (قانونی یا غیرقانونی – یعنی بدون خرید و پرداخت وجه) در گوشی موبایل و کامپیوترهای شخصی‌مان به‌شکل ذخیره‌شده، داریم، اما کمتر سراغشان می‌رویم و آن‌ها را جدی می‌گیریم. اما وقتی روی همین فایل‌ها کار می‌شود و به شکل کتاب‌های کاغذیِ خوش‌کیفیت و آبرومند درمی‌آیند، به‌رغم هزینه‌های بالاتر برای خریدار، استقبال محترمانه‌تری را درپی دارند و مطالعه آن‌ها به لحاظ روانی لذت‌بخش‌تر است. طبیعتاً در چرخه مالیِ (سود یا زیان)  کتاب کاغذی ناشر، مؤلف و مترجم بیشتر سهیم‌اند تا کتاب ای-بوک. البته من خودم با نسخه‌های اینترنتی واقعاً موافقم و ای-بوک برخی از آثار خودم هم در سایت‌های طاقچه و فیدیبو قابل‌خرید است.

 با این توضیح که مطالعه کتاب‌های کاغذی به لحاظ روانی لذت‌بخش‌تر است، چرا با انتشار کتاب (در اینجا فیلم‌نامه) به‌صورت مجازی موافق هستید؟

 به نظر من جهان به دلیل بحث‌های محیط زیستی همچون قطع بی‌رویه درختان، کوچک شدن خانه‌ها، اسباب‌کشی‌های پیاپی و زندگی‌های سیارِ آدم‌ها خواه‌ناخواه به سمت ای-بوک‌ها می‌رود، به‌خصوص که شما به‌عنوان مخاطب هرلحظه و هرجا به آن دسترسی دارید. اما به‌هرحال محبوبیت فعلی کتاب‌های کاغذی را نباید فراموش کرد. مثلاً در همین بحث فیلم‌نامه، طبیعتاً کتاب کاغذی چاپ‌شده اعتبار، ماندگاری و قابلیت استفاده بیشتری نسبت به شکل‌های مجازی، نشریه‌ای و مجله‌ای فیلم‌نامه دارد.

 فیلم‌نامه‌هایی که از سوی نشر سفید سار به بازار کتاب آمده، قبل از این در ایران منتشر شده بود یا خیر؟

نه. ناگفته نماند که من هنگام شروع کار به‌عنوان سرپرست مجموعه بهترین فیلم‌نامه‌های سینمای جهان به دفتر یکی از ناشران رفته بودم و آنجا متوجه شدم این دوستان هم در حال انتشار فیلم‌نامه هستند. اتفاقاً خیلی هم اتفاق خوبی بود چون باعث شد از موازی‌کاری‌های احتمالی جلوگیری شود. آنجا متوجه شدم که قرار است کارهای نولان را منتشر کنند بنابراین ما تنها فیلم‌نامه آغاز از کریستوفر نولان را منتشر کردیم. ظاهراً دوستان همان موقع بقیه کارهای نولان را به مترجمانشان سفارش داده بودند. یکی از عناصر انتخاب فیلم‌نامه‌ها از سوی مجموعه ما در نشر سفید سار این بود که یا تاکنون در ایران منتشر نشده باشد یا اگر سال‌ها قبل ترجمه و منتشر شده است، بسیار قدیمی و برای علاقه‌مندان غیرقابل‌دسترس باشد. مثلاً فیلم‌نامه‌ای که سی سال قبل ترجمه و در قالب کتاب منتشر شده است امروز دیگر در دسترس نیست و باید آن را غیرقابل‌دسترس دانست. البته بعد از انتشار این دوازده عنوان متوجه شدم یکی از کتاب‌های فیلم‌نامه‌ای که مجموعه ما منتشر کرده است، قبلاً در ایران ترجمه شده بود اما آن ترجمه گسترش پیدا نکرده بود و اهالی سینما با این کتاب آشنا نشده بودند. همیشه یکی از دغدغه‌های ما این بوده که با همکارانمان موازی کاری نکنیم. البته ممکن است اطلاعات یک کتاب از سوی ناشری در شهرستان ثبت شده باشد و حتی فیبا هم دریافت کرده باشد اما آن کتاب با آن مشخصات در بازار وجود نداشته باشد. 

 اما مگر چند درصد از مردم با خواندن کتاب‌های فیلم‌نامه آشنایی دارند؟

طبعاً با توجه به تمام مواردی که قبل از این گفتم و با در نظر گرفتن آمار پایین سرانه مطالعه در ایران، کار ما ریسک بالایی دارد، به‌خصوص با بدفهمی رایج میان برخی مخاطبان که فکر می‌کنند چون فیلمی دیده‌شده یا زیرنویس‌هایش فارسی بوده دیگر نیازی به ارائه فیلم‌نامه‌اش نیست. درصورتی‌که یک فیلم‌نامه خوب هم به لحاظ ادبی متنی خواندنی است و هم می‌تواند پیشنهادی به بازار ساخت فیلم‌های مشابه در ایران باشد. البته اگر این انرژی و تلاش روی ترجمه رمان‌های عامه‌پسند احساسی گذاشته می‌شد حتماً فروش و جواب بهتری داشت اما آن دیگر کار ما نبوده و نیست!

 شما خواندن کتاب‌های احساسی و عامه‌پسند را بد می‌دانید؟

نه. آن نوع کتاب هم همیشه مخاطب خودش را دارد و سر جای خودش محترم است اما شخصاً همیشه به سمت ترجمه کتاب‌هایی رفته‌ام که پیشنهادهای فرهنگی جدیدی بوده‌اند و به مخاطب فارسی‌زبان حرف فرهنگی جدیدی زده‌اند. مثلاً در حوزه ادبیات اولین مجموعه داستان از پدر ادبیات پست‌مدرن یعنی دونالد بارتلمی را به فارسی ترجمه کردم یا در حوزه سینما اولین کتاب درباره ژانرهای سینمایی را برگردان کردم. چنین انتخاب‌هایی لزوماً با اقبال مالی همراه نیستند اما شاید هم باشند. به‌هرحال دلیل ترجمه‌های من هیچ‌وقت موج بازار و اولویت سوددهی نبوده است.  فیلم‌نامه هم همین وضعیت را دارد. مخاطب فیلم‌نامه چندان زیاد نیست و بیشتر محدود به کسانی است که به‌صورت تخصصی درزمینه سینما فعالیت می‌کنند یا فیلمی خاص را دوست دارند. ترجیح خیلی‌ها دیدن صرفاً یک فیلم یا خواندن یک رمان احساسی است. پس این پروژه برای آقای خادمیان (مدیر نشر سفیدسار) و من از ابتدا با ریسک همراه بود اما ریسکی فرهنگی که امید داریم در درازمدت و با همراهی مردم بازده مالی هم برایمان داشته باشد و  تا از حرکت فرهنگی‌مان ناامید نشویم.