دست معیوب رسانه در زمانه پاندمی
محدثه کاظمی (پژوهشگر رسانه)معلم مدرسه غایب است و کلاس بدون معلم قابل کنترل نیست. معاون سر کلاس حاضر میشود تا سروصداها آرام شود. وقتی درس و تکلیفی در میان نیست، سروصداها همچنان ادامه پیدا میکند. چارهای جز بردن دانشآموزان به حیاط نمیماند. بچههای کلاس دیگری در حیاط ورزش میکنند و با اضافه شدن بچههای این کلاس، در حیاط کوچک مدرسه، تعداد بچهها دو برابر میشود و سروصداها افزایش مییابد، معاون فقط سوت میزند و به سکوت امر میکند اما در هیاهوی بچهها صدای سوت شنیده نمیشود، ابزار ورزشی و سرگرمی کم است و نمیتواند همه را مشغول کند، پس هیاهو ادامه مییابد. انتظار سکوت از بچههایی که معلم ندارند، حیاط مدرسهشان کوچک است و ابزار ورزشی و سرگرمی لازم را ندارند، انتظار سنگینی است. در دوران کرونا همگی به ماندن در خانه دعوت شدیم و بهترین راه جلوگیری از کرونا، همین نکته ذکر شد. ماندن در خانه، نیاز به تامین امکانات داخل منزل دارد. با رواج فرهنگ آپارتماننشینی، جمعیت زیادی از خانوادههای ایرانی در آپارتمانها زندگی میکنند، آپارتمانهایی که اغلب آنها متراژ پایینی دارند و حال در این فضای کوچک میبایست قرنطینه شد، نوبت به سرگرمیها برای گذر این زمان میرسد. منهای بازیها و سرگرمیهایی که هر خانواده برای خودش ایجاد کرده، از رسانه ملی انتظار میرفت تا برنامههای نسبتا خوبی را در رادیو و تلویزیون پخش کند که شاید به سهم خود، سرگرمی ایجاد کرده و باشد که انگیزهای شود برای مردم که حداقل برای سپری کردن زمان خود در خانه، دلیل با ارزشی داشته باشند. اما برنامهها به گذشته خود همچنان وفادار ماندند و تمام تلاشهای خود را مبذول کردند که مبادا تغییر اساسی در کنداکتورها، ایجاد کنند و جز تغییر مجریها و تغییر دکور برنامهها، اضافه کردن مسابقههای تقلیدی و فشردن دکمه تکرار برنامههای تولید شده قدیمی، ثابت قدم به راه خود و برنامهسازیشان ادامه دادند. باز هم همان آش و همان کاسه! ماجرا همان کلاس بیمعلم شد که هر چه معاون سوت میزد و دعوت به سکوت میکرد، کارساز نبود. مخاطبی که میتوانست به رسانه ملی پناه ببرد، پناه دیگری چون فضای مجازی را انتخاب کرد تا محدوده اختیار و عمل خویش را افزایش دهد و بتواند این ایام قرنطینه را در خانه بگذراند. این بار نوبت ارتباطات بود که به میدان بیاید و سنگ تمام بگذارد و آن قدر سرعت اینترنت را مطلوب کند که کلافگی را برای کاربرانش کامل کند. مدرسه ابزار و تجهیزات ورزشی و سرگرمی لازم را نداشت و معاون سوت میزد که ساکت باشید! ای کاش وقتی قرار است معلم نیاید، تلاش کنیم که برای کلاس بیمعلم، وسایل ورزشی و سرگرمی لازم را تهیه کنیم، در غیر این صورت مدام سوت نزنیم و حکم به سکوت و رعایت آرامش ندهیم. مگر یک بچه بیمعلم، بدون ابزار و تجهیزات ورزشی و در یک حیاط مدرسه کوچک چقدر میتواند در سکوت به سر ببرد؟!