تحلیل موسوی لاری از استراتژی انتخاباتی اصولگرایان
روی نیامدن مردم حساب کردهاند
همدلی| سیدعبدالواحد موسوی لاری عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و کسی که تا چندی پیش یکی از ارکان تصمیمگیر در جناح اصلاحطلب بوده، معتقد است که اصولگرایان به شدت روی نیامدن مردم حساب کردهاند و معتقد است که آنها به مدل انتخابات بیرمق اسفند 98 چشم دارند.او در گفتوگو با جماران پیرامون تصمیمات احتمالی دو جناح و نامزدهای مطرح در فضای سیاسی کشور سخن گفت که گزیده آن در پی میآید:
حمایت مردم پشت سر اصلاحطلبان است
در عرصه سیاسی کشور، به صورت نوشته یا نانوشته، دو جریان حضور دارند؛ جریان اصلاحطلب و جریانی که به اصولگرا موسوم شده است. جریان اصولگرا هم به صورت نانوشته از سوی تعدادی از نهادها مثل صدا و سیما و امثال آنها حمایت و پشتیبانی میشوند. جریان اصلاحطلب تکیهگاهی جز مردم ندارد و درون نهادهای مختلف مرتبط با حاکمیت حامی جریان اصلاحات نمیبینیم یا اگر هم باشد، بسیار کم است. اما به دلیل اینکه عامه مردم خواهان اصلاح امور هستند، از جریان اصلاحات هم حمایت میکنند. این پیوستگی بین اصلاحطلبان و عامه مردم از سال 75 به این طرف بیشتر خودش را نشان داده است. بنابر این حمایت مردم به صورت قطعی پشت سر اصلاحطلبان هست؛ مشروط به اینکه اول درون خود اصلاحطلبان انسجام وجود داشته باشد و چند دستگی و پراکندگی وجود نداشته باشد و دوم اینکه در هر مقطع زمانی زبان مفاهمه با مردم را از دست ندهند، از مردم فاصله نگیرند، با مردم و نیازها و مطالبات مردم همراه باشند.
تشکیلات اصلاحطلبان جمع تجربه و انرژی
تشکیلاتی که از آن اسم میبریم حدود 46عضو دارد که هم شخصیتهای حقیقی و هم حقوقی هستند. 32حزب نمایندگان خودشان را معرفی کردهاند. احزاب ما عمدتا با نمایندگانی از نیروهای جوان وارد عرصه میشوند و تعداد زیادی از نمایندگان احزاب نیروهای جوان هستند. از بین چهرههای مستقل یا غیر حزبی هم تعدادی از نیروهای جوان هستند و طبیعی است که ما آمیختگی تجربه و توان و نشاط را با هم میخواهیم. نمیشود بگوییم تشکلی راه میافتد و همه آنها نیروهای جوان و یا همه آنها نیروهای باتجربه مرتبط با نسلهای قبل باشند. باید ترکیبی از نسل جوان رو به آینده و نسل با تجربه مرتبط با گذشته در این ترکیب باشند.به نظر من این ایرادی نیست که به این تشکل وارد باشد. این تشکل ظرفی برای حضور تجربهدارها و انرژیدارها است و به نظر من خیلی این انتقاد وارد نیست.
مردم در انتخابات قبلی نیامدند
وقتی مردم احساس کنند برای انتخاب آنها احترام قائل نیستند و یک عدهای هرکسی را خواستند تأیید و هر کسی را نخواستند رد میکنند و فضا را محدود میکنند به چیزی که خودشان میپسندند، مردم بیتفاوت میشوند. دوم اینکه فشارهای بیش از حد دشمنان اسلام و ایران به جمهوری اسلام، دولت و ملت کاملا مشهود است. مردم این را میبینند اما انتظاری که از حکومت، دولت و دستاندرکاران امر دارند این است که مشکلات مردم را ببینند و برای آن چارهاندیشی کنند و اگر نمیتوانند راه حلی پیدا کنند لااقل با مردم همدردی کنند. من معتقدم که مجموعه این عوامل باعث شد که در اسفند سال گذشته مردم از صندوقهای رأی فاصله بگیرند. این یک واقعیت است و هیچ کس در داخل و خارج از ایران نیست که این مسئله را قبول نداشته باشد که مردم ما در انتخابات اسفند 98 حضور پیدا نکردند. ما الآن باید کاری کنیم که مردم حاضر شوند.
انتخابات 1400 آزمون بزرگ حکومت است
بنابر این تلقی خود من این است که انتخابات 1400 آزمون بزرگی برای حکومت، دولت و دستاندرکاران است که چه جوری با مردم رفتار میکنند. مردم انتظار این را دارند که عرصه تصمیمگیری و حوزه اختیار آنها باز باشد و بتوانند از بین همه چهره و سلایق کسی که خودشان میپسندند را انتخاب کنند. این برای حکومت کار سختی نیست، ولی باید این کار را انجام بدهند. ریلی که در قالب نظارت استصوابی برای انتخابات گذاشته شده ریل معیوبی است. به نظر من حذف کردن عده زیادی از افراد برای اینکه عده دیگری بمانند، چیز خوبی نیست.
قهر مردم در انتخابات متوجه کل کشور بود
من معتقدم آنچه در اسفند 98 اتفاق افتاد متوجه اصلاحطلبان نبود و متوجه کل مدیریت کشور بود. یعنی قهر مردم از صندوقهای رأی ربطی به اصلاحطلبان نداشت. اصلاحطلبان که کاندیدایی نداشتند تا کسی بگوید اینها از اصلاحطلبان قهر کردهاند. اصلاحطلبان چون کاندیدا نداشتند، کاندیدایی هم معرفی نکردند و احزابی هم که از بین افراد ثبت نام شده عدهای را شب آخر انتخاب کردند، معلوم بود که تکلیفشان چیست. بنابر این قهری که صورت گرفته از کل مدیریت است و کل مدیریت باید دست به کار شود که این سرخوردگی مردم از بین برود.قدم اول این است که مردم احساس کنند مطلوب آنها همین صندوق رأی است؛ حالا ممکن است به نفع آنها یا به ضررشان باشد. مردم احساس کنند که صندوق رأی واقعا برای کل جریان حاکمیت مبنا است.
اصلاحطلبان روی لاریجانی به تفاهم نمیرسند
من شخصا معتقد نیستم که اصلاحطلبان میتوانند روی فردی مثل آقای علی لاریجانی به تفاهم برسند؛ خیلی بعید میدانم و چنین چیزی اصلا به ذهنم نمیآید که یک روزی اصلاحطلبان دور ایشان جمع شوند و از ایشان به عنوان کاندیدای خودشان استفاده کنند. جنس آقای ناطق با جنس لاریجانی و امثال او متفاوت است. یعنی اگر آقای ناطق بیاید به احتمال زیاد زمینه اینکه جمع قابل توجهی از اصلاحطلبان از ایشان حمایت کنند، هست.
لاریجانی از اصلاحطلبان حمایت کند
ما نمیخواهیم به پیشینه افراد برگردیم و وضعیت فعلی را میگوییم. آقای لاریجانی امروز همان طور که شما گفتید با لاریجانی دهههای 70 و 80 متفاوت است و من این را قبول دارم که مشی مناسبتری را در پیش گرفته است. ولی چه لزومی دارد وقتی آقای لاریجانی میآید با اصلاحطلبان باب گفت و گو و مذاکره را شروع کند اول بگوید من را حمایت کنید؟! آقای لاریجانی به اصلاحطلبان بگوید من هم از کاندیدای مورد حمایت شما حمایت میکنم. این هم یک روش است. چرا همیشه باید آقای لاریجانی و امثال او باشند و حالا اصلاحطلبان مخیر هستند که ایشان را انتخاب کنند یا نکنند؟! این بار از این طرف شروع میکنیم که اصلاحطلبان کاندیدایی دارند و آقای لاریجانی و دوستانش هم از آن کاندیدا حمایت کنند.
اصولگرایان روی نیامدن مردم حساب کردهاند
به نظر من اصولگرایان یک بار دیگر مثل سال 75 دچار یک اشتباه شدهاند. در سال 75 اصولگرایان فکر میکردند که آقای ناطق نوری رئیس جمهور است و حتی داشتند تلاش میکردند که برای کابینه هم نیرو به ایشان معرفی کنند. بعد شرایط به سمت دیگری ورق خورد. الآن هم به نظر من اصولگرایان با توجه به انتخابات 98 باورشان این است که مردم پای صندوقهای رأی نمیآیند و آنها هرکسی را که مطرح کنند برنده هستند.تمام شرطبندی آنها روی نیامدن مردم است. اگر مردم نیایند حرف آنها درست است و هرکسی را آنها مطرح کنند میآید. ولی تلقی من این است که اطمینان به اینکه آینده متعلق به آنها است، باعث تشتت در داخل خودشان شده است. همه فکر میکنند که اگر بمانند رأی میآورند. چون رقیب که جریان اصلاحات است با قهر مردم شانسی ندارد و میماند همان 15درصدی که در مجلس دوازدهم رأی دادند و هر کاندیدایی آنها داشته باشند را رأی میدهند. این برداشت عمومی اصولگرایان است و همین هم باعث شده اختلافات آنها دامنهدار شود.
اصولگرایان دنبال جایگزین برای قالیباف هستند
تا چندی پیش تلقی آنها این بود که آقای رئیسی رئیس قوه قضائیه است، آقای قالیباف هم رئیس دستگاه اجرایی و دولت میشود و یک کسی مشابه آقای قالیباف هم رئیس مجلس میگذارند و این سه قوه به اضافه سایر نهادها در اختیار آنها است و دیگر هیچ چیزی باقی نمیماند. اما به نظر من رفتار مجلس دوازدهم و نوع حضورش در متن جامعه و برنامهریزیهایی که صورت گرفته، سفر روسیه با آن مشکلاتی که پیش آمد، تردیدهایی نسبت به آقای قالیباف درون جریان اصولگرا ایجاد شده و دنبال این هستند که یک فرد جایگزین بیاورند. آقای رئیسی هم باورش شده که آن فرد جایگزین به صورت قطع و بلامنازع ایشان است و لذا آقای رئیسی علیرغم اینکه علاقهمند بوده و هست که در صحنه حاضر شود، عاقلانه رفتار میکند و خیلی اشتیاق نشان نمیدهد.
ریسک شرطبندی روی قالیباف بالاست
بنابر این به نظر من الآن جریان عاقل اصولگرا احساسشان این است که ریسک شرطبندی روی آقای قالیباف بالا است و باید به سراغ کسی بروند که ریسک کمتری دارد و آقای رئیسی میتواند آن فرد باشد. آقای رئیسی هم به نظر من تا اینجا خوب عمل کرده و خیلی میدان نداده تا اشتیاق آنها بیشتر شود. به جای اینکه آقای رئیسی اشتیاق نشان بدهد، هوادارها اشتیاق نشان بدهند. این هم روشی است که ایشان در پیش گرفته است.