نگاهی به بازار موسیقی ایران به بهانه سخنان بهنام صبوحی در برنامه «شبهای هنر»
وقتی مافیا سازها را کوک میکند
همدلی| سارا حیدرنژاد| «اعتقاد دارید که در موسیقی مافیا داریم؟ بله شدیداً. در کنسرتها یا تولید آثار؟ در همهچیز. در تیتراژهای تلویزیونی و در برنامههای مختلف؟ الآن کار بهجایی رسیده که تهیهکننده میآید و با افتخار میگوید تیتراژم را اینقدر میفروشم و بابتش پول میگیرد. این صحت دارد در چند برنامه که خیلی پربیننده بوده رقمهای صدمیلیونی دادهاند که بیایند دو کار را پلیبک کنند تا کنسرتهایشان پر بشود؟ بسیار زیاد. واقعاً وجود دارد یا در حد شایعه است؟ هست. من کسانی را میشناسم که بهعنوان رابط در این زمینه فعالیت میکنند. اصلاً این شیوه بخشی از درآمدزایی خیلی از برنامههاست. وقتی یک خواننده ضعیف میآید و برای تیتراژ تلویزیونی یا سینمایی بهواسطه اینکه پول داده میخواند یا یک بازیگر بازی میکند بهواسطه اینکه پول داده، میشود مافیا.» اینها جملههایی بود که یکشنبهشب در برنامه شبهای هنر میان رضا مهدی مجری و کارشناس موسیقی و بهنام صبوحی آهنگساز شناختهشده موسیقی کشورمان ردوبدل شد.
یک ماجرای قدیمی
ماجرای وجود مافیا در موسیقی ایران البته از سالها قبل به میان کشیده شده و مدتهاست بسیاری از چهرههای باتجربه و البته نامآشنای این عرصه دارند دربارهاش حرف میزنند. شاید این تعبیر پرتکرارترین گزاره در میان سخنان ستارههای دهه هفتاد موسیقی ایران باشد. آنهایی که روزگاری به فاصله چند روز همه نسخههای آلبومهای تازه به بازار آمدهشان به فروش میرسید، در کسری از ثانیه قطعه تازه آنها ورد زبان مردم کوچه و بازار میشد و خیلی زود همه بلیتهای کنسرتهایشان به فروش میرفت. همانها امروز اما میگویند مافیایی که البته از سالها قبل در عرصه موسیقی در ایران شکل گرفته، اجازه بازگشتشان را به اوج نمیدهد و در اصطلاح آثار تازه آنان را در نطفه به خفگی میکشاند.
جوانهای واردشده به عرصه موسیقی هم این روزها دل پری دارند از کسانی که مافیا لقب گرفتهاند. یکی از کسانی که نامش بیش از خیلیها در این زمینه تکرار میشود در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها گفته بود: «اگر افرادی که این واژه را به بنده نسبت میدهند، بتوانند تعریف و معنای واقعی واژه مافیا را هم بگویند، ممکن است در چنین شرایطی و با اینگونه طرز تفکر، این گفته را تایید کنم و بگویم که جزو مافیا هستم. اما این را هم میگویم که بنده از زمانی که وارد فضای کسبوکار شدم، دستم را روی زانوهایم گذاشتم و بلند شدم، چون بهجایی وابسته نبودم، با تغییر مدیریتی و ناملایمات، تکانی نخوردم.»
زحماتی که نتیجهاش سوزاندن استعدادهاست
در کنار این نام که البته در این سالها به شهرت زیادی هم دست پیدا کرده، دو سه نفر دیگر هم حضور دارند که همکاری با آنها به معنای موفقیت یک خواننده و البته همکاری نکردن با آنان در عمل برابر است با بهجایی نرسیدن و شاید هم شکست خوردن. نکته جالب اینجاست که اغلب تیتراژهای تلویزیونی، سریالهای نمایش خانگی و البته فیلمهای سینمایی در سالهای گذشته در اختیار خوانندگانی قرار گرفته که دارند با این تهیهکنندهها همکاری میکنند. در شرایطی خوشبینانه اما نباید از یاد برد که حتماً همه این آدمها برای رسیدن به جایگاهی که امروز در آن قرار دارند، زحمت کشیدهاند، کار کردهاند و البته صبر و تحمل داشتهاند. با اینوجود اما نتیجه فعالیتهای آنان با همه عمری که در راه رسیدن به خبرگی در بازار موسیقی ایران گذاشتهاند، یکچیز بیشتر نیست؛ دیده شدن آنها که باید و سوختن استعداد افرادی که نباید.
نشانی کوچه علی چپ
نکته جالب درباره این موضوع آن است که اغلب نامهای به شهرترسیده در زمینه موسیقی در سالهای گذشته هیچ تمایلی ندارند تا درباره موضوع مافیا در موسیقی ایران حرف بزنند؛ البته منظور از افراد شهیر کسانی نیست که همین الآن دارند با چند تهیهکننده بنام موسیقی در ایران کار میکنند، چون این گروه اصلاً ترکیب مافیای موسیقی را جدید و کمتر شنیده شده میدانند و وقتی دراینباره از آنها سؤال میپرسید اغلب خودشان را میزنند به کوچه علی چپ. اما درباره آنان که نتوانستهاند با این تعداد محدود همکاری کنند،ماجرا طور دیگری است. به همین خاطر هم بود که دعوت از بسیاری آدمها که در عرصه موسیقی در حال حاضر فعالیت میکنند و با آن چند نام هم همکاری ندارند برای سخن گفتن درباره مافیا در موسیقی ایران به نتیجهای نرسید. شاید چون آنقدر از سایه سنگین و قدرتمند آن افراد ترس دارند که سخن گفتن درباره مافیا را برابر بدانند با نابودی خودشان و فراموشی در ذهن مخاطب.
خواندن تیتراژ سریالی پربیننده هشتصد میلیون خرج بر میدارد
البته ما موفق شدیم در روزنامه همدلی با مدیر برنامه یکی از خوانندگان جوان کشورمان درباره وضع موجود سخن بگوییم. او که با ما توافق کرد نامش فاش نشود، خاطرهای درباره تیتراژخوانی خوانندهای که با او همکاری میکند، برایمان گفت. این مدیر برنامه توضیح داد: با خواننده جوانمان به این نتیجه رسیدم که شاید خواندن یک تیتراژ تلویزیونی بتواند به شنیده شدن صدای او کمک کند. به همین خاطر با چند نفر از کسانی که در صداوسیما فعالیت میکردند، رایزنی را آغاز کردم. یکی از کسانی که در بسیاری از برنامههای مناسبتی در پشتصحنه حضور دارد، بابت آمدن جلوی دوربین و پلیبک کردن یک قطعه در برنامههای پربیننده رقمی بیش از 100 میلیون را پیشنهاد داد؛ البته آنهم بهشرط اینکه یکی دو کلیپ با تیم آنان از کارهای خواننده خودمان بسازیم و به قول آن دوست عزیز، سازمان او را مورد تایید قرار بدهد.
این مدیر برنامه در بخش دیگری از سخنانش به پیشنهاد میلیاردی یکی از کارگردانهای نامآشنا برای واگذاری تیتراژ سریالش به خواننده جوان هم اشاره کرد و گفت: ما بیشتر دوست داشتیم تا خواننده جوانمان در تیتراژ یک سریال پربیننده صدایش را به مخاطبان برساند به همین خاطر با یکی از کارگردانهای شناختهشده وارد مذاکره شدیم. آن کارگردان هم گفت هرچند برای تیتراژ سریالم یک مشتری یک میلیارد و دویستمیلیونی دارم، اما چون خواننده شما جوان است و دوست دارم از جوانها حمایت کنم لازم نیست بیشتر از هشتصد میلیون تومان پول پرداخت کنید.
با دویست تا چهارصد میلیون تومان صاحب یک تیتراژ در نمایش خانگی شوید
هزینه بین هشتصد میلیون تا یک میلیاد تومان البته مربوط به تیتراژهای سریالهای پربیننده تلویزیونی است و در سریالهای نمایش خانگی میشود با یکدوم تا یکچهارم این مبلغ تیتراژ را از تهیهکننده خرید. اگر به بسیاری از سریالهای نمایش خانگی در طول یکی دو سال گذشته دقت کنید آمار بالایی از آثار را خوانندگانی اجرا کردهاند که تا یکی دو سال قبل اصلاً خبری از آنها نبوده و جالب آنجاست که در پشتصحنه ضبط استودیویی تیتراژ مربوط به بعضی از سریالها حتی تهیهکننده خوانندگان هم حضور دارند و دارند با عواملی ازجمله کارگردان و تهیهکننده فیلم عکس و فیلم یادگاری میگیرند.
این همه ماجرای مافیای موسیقی در ایران نیست. معمولاً برای دریافت مجوز یک قطعه تصویری حدود سه هفته زمان لازم است. یک هفته از این مدت صرف تهیه مجوز برای قطعه صوتی میشود و با توجه به این که جلسه شورای دفتر موسیقی وزارت ارشاد معمولاً در روزهای سهشنبه(البته پیش از دوران شیوع کرونا) برگزار میشود، در حالتی خوشبینانه و با فرض آماده بودن نسخه تصویری کار، یک هفته لازم است تا مدارک و تعداد مشخص لوح فشرده به دفتر موسیقی تحویل داده شود و در ادامه سومین جلسه از زمانی که اولین بار قطعه برای دریافت مجوز رفته است، به اعطای مجوز قطعه تصویر اختصاص پیدا کند. بااینهمه هستند خوانندگان و تهیهکنندگانی که در کمتر از چهلوهشت ساعت میتوانند مجوز تصویری یک قطعه را دریافت کنند. این پروسه اگر مخصوص به مافیا نیست چرا فقط درصد ناچیزی از افراد میتوانند با انجامش مجوز بگیرند؟
با پول میشود پرمخاطبترین خواننده هم شد
نکته جالب دیگر پلتفرومهایی در فضای مجازی و البته شبکههایی در آنسوی آبهاست که ارتباطی مستقیم و قدرتمند با برخی چهرهها در ایران دارند. کافی است رابطه یا پول کافی را در اختیار داشته باشید تا در فاصله کمتر از یک روز از انتشار قطعه جدیدتان این کار بهعنوان پردانلودترینهای ماه یا حتی سال در صدر قرار میگیرد. بعضی از برنامههای موبایلی که این روزها شبکههای ماهوارهای هم به نام خودشان ثبت کردهاند یا با ارتباطاتی که با بعضیها در ایران دارند، یا در قبال دریافت مبلغ قابلتوجهی پول آثار را در دستهبندیهای پلاتینیموی، طلایی، نقرهای و برنزی قرار میدهند و همان ضربالمثل هرقدر پول بدهی آش میخوری را ترجمه میکنند.
بلیتفروشی کنسرتهای خوانندگان از راه رسیده با تهیهکنندگان قدرتمند هم ماجرای خودش را دارد. خیلی وقت از روزگاری که یکی از ستارههای موسیقی پاپ فروش رفتن مثلاً چند هزار بلیت را در چند دقیقه زیر سؤال برده بود و گفته بود: ظرفیت یکی دو اجرای اول از سوی تهیهکنندهها تکمیل میشود تا مردم گمان کنند واقعاً اتفاق ویژهای در حال رخ دادن است و از همین طریق و در اصطلاح گیج کردن مخاطب خسته از بسیاری مشکلات تعداد زیادی کنسرت را در همان گام اول برای خوانندگان تحت حمایت خودشان برگزار میکنند.
پیروی از سیستم شترگاوپلنگ
تا اینجای این نوشته هم البته خوشهای بود از خرمن غمبار و ناامیدکننده بازار موسیقی در ایران و همه ابعاد این بازار مکاره در آن دیده نشده است. به نظر میرسد برخلاف بسیاری از کشورهای معتقد به اندیشه لیبرالیسم که مصرف را در اولویت قرار دادهاند و با تبلیغ کالاهایی که در نوع خود دستکم کیفیت قابلتوجهی دارند اموراتشان را جلو میبرند، به قول یکی از روزنامهنگاران باسابقه کشورمان، ما اینجا معتقد به سیستم شترگاوپلنگیم و بهجای الگوبرداری از بخشهای مثبت در سیستمهای تجاری و سیاسی جهان، دست به بدگزین کردن از سراسر جهان زدهایم.