گفتاری از فریدون خوشنود؛ آهنگساز
اللهالله اللهالله تمام نمیشود
آن روزها، وقتی حکومت نظامی شروع میشد، مردم میرفتند به پشتبامها خانههایشان و فریاد اللهاکبر سر میدادند. آدمهایی که روزها در خیابان راهپیمایی میکردند شبها مجبور بودند به خانههایشان بروند؛ اصلاً حکومتنظامی یعنی همین. موسیقی شبانه مردم شهر، طنین عجیبی ایجاد کرده بود. انگار مردم ایران شده بودند کرال ارکستر سمفونیک. ساکنین شمال شهر میگفتند اللهاکبر، آدمها در جنوب شهر جواب میدادند. غرب شهر اللهاکبر میگفت، شرق شهر جواب میداد. خودم را آهنگسازی مسئول میدانستم. این را وظیفه میدانستم که باید موسیقی خوب به آنها ارائه بدهم. حس و حال عمومی در آن ساعتها تأثیر زیای بر من گذاشت. این کار را از دل مردم و کلماتشان گرفتم و ساختش را بر اساس ملودی شعار دادنهای شبانه آغاز کردم. فریاد مردم جرقه شکلگیری اللهالله بود. کلام را نوشته بودم، اما از آقای سرفراز خواستم شعر را منسجم کند. اصلاً در همه کارهایم باید ابتدا خودم کلام را بفهمم تا بتوانم آهنگش را بسازم. این که حرف دل و حس و حال مردم چیست، در ساختن آهنگ اولویت من است. فایده کار برایم مهم است، هیچوقت به انجاموظیفه برای جریانی بهغیراز مردم فکر نکردهام. اللهالله هم شاید بر همین اساس موردتوجه مردم قرار گرفت. موسیقی از نگاه من خوراک است. سلامتی و لذتبخش بودن خوراک روحی شاید مهمتر از غذای شکم باشد. به گمان من اللهالله تمام نمیشود چون متعلق به مردم بوده است. آن کارهایی عمرشان زود تمام میشود که به غیر مردم تعلق داشته باشد. البته کارهایی با نام اجتماعی، مردمی یا انقلابی هم ساخته شد که نتوانست بماند و از یادها رفت، شاید چون درآمدزایی و تایید نهادی خاص را در نظر داشت. حالوروز موسیقی ایران(در بخش پاپ) اینجوری است. جوانهای پرانرژی نیاز به خوراک دارند و ناچار به خوردن غذایی هستند که به آنها میدهند. اگر موسیقی خوب به جوانهایمان بدهیم با آن ارتباط میگیرند. خیلی از خوانندهها امروز بهسرعت به نام و شهرت میرسند برای حضور در جمعهایی که اخلاقی بودن یا نبودنش جای بحث دارد. به گمان من آن موسیقی ماندگار میشود که از ابتدا برای مردم ساخته شود نه آن کاری که برای پول و تقلید و ادا درآوردن ارائه میشود. جرقه چنین کارهایی که در این سالها زیاد هم زده میشود، سرنوشتی بهجز خاموشی سریع ندارند. در دنیای هنر آرتیست متعلق به مردم است. وقتی به اوج میرسد، شهرت پیدا میکند و شناخته میشود دیگر متعلق به مردم است بنابراین نمیتواند و حق ندارد بدون نگاه به گوشه گوشه خیابانها و حس و حال و وضع مردم کار کند. شاید به همین دلیل هم باشد که موسیقی پاپ ایران در این سالها فاجعه به بار آورده است و دیگر نمیشود کاری ماندگار را در فضای حاکم بر آن، در این دوره سراغ گرفت.