پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


علی‌اکبر شکارچی؛ آهنگساز جرس و خونین‌شهر از تاثیر موسیقی در انقلاب می‌گوید

سرنوشت گروه موسیقی همیشه انقلابی

همدلی| علی نامجو:  احتمالاً نادیده گرفته شدن، حس آزاردهنده‌ای دارد اما آیا فراموش کردنِ تلاش‌ها و دردسرهای گروهی از یاران مشفق، اصل وجود کوشش‌های جانانه در پیروزی را از یاد تاریخ و البته نسل‌های بعد  خواهد برد؟ نقش موسیقی را در شور و شعف مردم به ستوه آمده از دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی چطور؟ می‌شود از یادش برد؟ اشعار، ترانه‌ها، آوازها و آهنگ‌های ساخته‌شده در آن روزها حال و هوای دیگری داشتند، گویی درون نت‌به نت و واژه‌ به واژه‌شان انقلاب بر پا شده بود، فضای سنگین و آمیخته به ترس و خون، دایره وفاداران به موسیقی را کوچک و کوچک‌تر می‌کرد. در این میان نوازندگان، آهنگسازان، شاعران و خوانندگانی بودند که جرأت کردند و ماندند پای موسیقی. همان‌ها بعدها هم شکسته شدن ساز را به جان خریدند، اما ماندند، سرودند، ساختند و خواندند. شاید مهم‌ترین و جدی‌ترین جریان موسیقی در آن زمان را جوانان دیروز مرکز حفظ و اشاعه موسیقی رادیو و تلویزیون به راه انداخته بودند. تلاش‌شان حفظ موسیقی ایران‌زمین بود؛ آن‌ها با شنیدن صدای مردم و برای حفظ فرهنگ ایران که موسیقی هم یکی از مؤلفه‌های آن است، انقلابی شدند. معتقدین به این جریان همچون علی‌اکبر شکارچی آهنگساز و کمانچه‌نواز ایرانی جریان انقلابی را همیشگی می‌دانند و به موسیقی انقلاب نه به مفهوم حکومتی که جریان جاری در میان هنرمندانی مردمی و صاحب دغدغه نظر می‌کنند. در همدلی با علی‌اکبر شکارچی گفت‌وگویی پیرامون سیر تحول موسیقی درگذر انقلاب انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید:

 ابتدا درباره شکل‌گیری جریان موسیقی انقلاب صحبت کنید. تجربه زیسته شما در این برهه چگونه بود؟

اگر هنر بخواهد روح مردم‌گرایانه داشته و هنرمند نیز صاحب چنین اندیشه‌ای باشد، هر دوی آن‌ها نقش پررنگی را ایفا می‌کنند، مانند کسی که تشنه است و به او آب می‌دهند. جامعه‌ای که نیاز به امداد داشت نیز شرایط مشابهی را تجربه کرد و طبیعتاً شما می‌خواهید با هنر و موسیقی به این درخواست پاسخ دهید. عمدتاً این شیوه هم قبل و هم بعد از انقلاب تجربه شد. هنری که در جامعه ما وجود دارد حاصل زحمت کسانی است که دارای اندیشه مردم‌گرایانه بودند. دل این افراد با مردم می‌تپید و غم، شادی، نداری و گرسنگی مردم را احساس می‌کردند. همه این مسائل درمجموع پاسخی بود که هنرمند به جامعه می‌داد. البته بخشی از این اتفاق پیش و قسمتی دیگر پس از انقلاب رخ می‌دهد. سلطه‌ای که حاکمیت پهلوی قبل از انقلاب داشت، اجازه نمی‌داد هنر مردمی آن‌چنان‌که بایدوشاید فرصت ظهور پیدا کند. موسیقی پاپ سراسر ایران را احاطه و کاباره‌ها، کازینوها، رادیو دریا و رادیو آبادان و... را تسخیر کرده و آنچه ما به‌عنوان موسیقی از استادان و نیاکانمان آموخته بودیم جایی برای حضور نداشت. درنتیجه زمانی ما چنین کاری را انجام می‌دهیم که جامعه این نیاز را احساس می‌کند و به همین خاطر به چشم می‌آید.

 این گروه صاحب اندیشه شامل چه موسیقی‌دانانی بود؟

گروه چاووش به سرپرستی محمدرضا لطفی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، جرقه اولیه را زدند و راه را تا رادیو با حضور آقای ابتهاج ادامه دادند. این افراد پرچم‌دار این نوع از موسیقی قبل از انقلاب به شمار می‌روند، اما بعد از انقلاب شرایط متفاوتی رقم خورد. بگیروببند صفحه و کاست و شکستن ساز و ایجاد مشکل برای نوازندگان ازجمله اتفاقات رخ داده بود. ابلاغ‌های صادره هنوز در رادیو موجود است که در آن‌ها ریتم دوچهارم تند، شش و هشت، پخش کمانچه و... ممنوع شد. هرجایی را که ساز می‌دیدند پلمپ می‌کردند و برای حمل ساز باید مجوز می‌داشتید. من که در دانشگاه تدریس می‌کردم، باید سازم را داخل گونی می‌گذاشتم و به دفتر می‌بردم تا مبادا سازم را بشکنند. زمانی که فضا این‌گونه بود تنها کسانی ایستادند که دارای جرأت بودند و به مردم، تحولات اجتماعی، انقلاب و زندگی هنر در کنار مردم ایمان داشتند. نسل جدید نمی‌داند ما چه دوره‌ای را پشت سر گذاشته‌ایم. در همان دوران می‌بینیم کسانی ایستادند که دارای اندیشه مردم‌گرایانه بودند، آرمان داشتند، به هنرشان عشق می‌ورزیدند، هنر را آسمانی می‌دانستند، موسیقی را مقدس می‌دیدند، نگاهی کسب‌وکارگونه نداشتند و از منظر لهو و لعب به آن نمی‌نگریستند. انگیزه این افراد متفاوت بود و برای رسیدن به هدفشان زیر فشار، دوام آوردند. شاید باورش سخت باشد که تمام آن موسیقی‌ها و دست‌اندرکارانش از نوازندگان گرفته تا آثار تولید شده پس از انقلاب مانند یک قطره آب در زمین فرو رفتند. فقط تعداد کمی باقی ماندند که تعدادشان از 50نفر هم تجاوز نمی‌کرد. نکته قابل‌تأمل این‌که هنرمندان فعال در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی که گروه‌های عارف، شیدا و مولانا را تشکیل دادند، از جریان‌های جدی و اثرگذار در موسیقی انقلابی بودند. بقیه اصلاً جرأت نداشتند اسم نغمه، ساز و موسیقی را بیاورند و برنامه اجرا کنند، ولی این دوستان پای موسیقی ایستادند.

 به نظر شما این ایستادگی ادامه‌دار بوده و هنوز نیز قابل‌لمس است؟

وقتی جنگ تحمیلی فرا رسید، می‌بینیم گروهی که از آن‌ها با نام صاحب اندیشه یاد کردم، ازیک‌طرف چشمشان و دلشان می‌گوید پای جنگ، نغمه و سرودهای انقلابی بسازند که این کار را نیز انجام دادند. آثار آقایان لطفی و علیزاده در این دوره زبانزد است. خود من هم دو اثر «خونین‌شهر»، «جرس» را ساختم. من درباره گروهی سخن می‌گویم که در تلاش است از یک‌سو موسیقی به باد نرود و از سمت دیگر می‌خواهد موسیقی در خدمت کسانی باشد که جانشان را در جبهه‌ها در دست گرفته‌اند. آن‌ها علاقه داشتند هر کاری از دستشان برمی‌آید ولو در قالب موسیقی انجام دهند. این افراد چه قبل و چه بعد از انقلاب تنها به خاطر عشق به وطن و فرهنگ و هنر جامعه از هیچ‌چیزی نهراسیدند و پا پس نکشیدند. موسیقی اکنون ما که در حال رشد است و پیش می‌رود، مدیون آن تعداد آدمی است که دارای اندیشه بود.

 البته جریان اندیشگی گروه‌هایی همچون عارف و شیدا که دقیقاً با اساس نگاه انقلابی رایج در آن  دوره همراهی داشت اما آقای شجریان بعدها اعلام کردند که نگاه سیاسی نداشتند و همراهی با دوستان هنرمندشان همکاری در آثاری همچون چاووش را رقم زد... 

باید دید عمل یک فرد چه بوده است. اگر به «آسمان عشق» رجوع کنید و حتی قطعه‌ای مانند «بیداد» را گوش دهید، می‌بینید از ستم روا شده بر موسیقی گلایه می‌کند و به گمان من جزو کارهای انقلابی ایشان است. زمانی که کاست را از داخل ضبط ماشین بیرون می‌کشیدند و سازها را می‌شکستند یا توقیف می‌کردند، آموزشگاه‌ها را می‌بستند و دانشکده هنرهای زیبا تعطیل می‌شد، این افراد جرأت فعالیت داشتند. آیا علاقه‌مندان به فرهنگ ایران باید شعار بدهند و بگویند کارمان انقلابی است؟ کار انقلابی این بود که دستگاه ماهور، راست‌پنج‌گاه و شور را با ساز بزنی. به گمان من هرکسی نغمات کهن به‌جامانده از نیاکان ما که حکم سرمایه مملکت را دارد، ارائه داده باشد، آدمی انقلابی است. دوستان و همکاران عزیزی که شاید در حال حاضر خارج از ایران باشند نیز نقش پررنگی داشتند. آقای پیرنیاکان در زمان بگیروببند ساز و آلات موسیقی با آقای شجریان، بهترین کنسرت‌ها را خارج از ایران، برگزار کرد. پس نمی‌توانیم بگوییم این افراد منفعل بوده‌اند. در ایران بعد از انقلاب ستم‌های فراوانی بر موسیقی و موسیقیدان رفت. همین‌که این عزیزان، ساز را زمین نگذاشتند و فعالیت موسیقایی انجام دادند، یعنی کار انقلابی انجام دادند. چه شعار بدهند و چه شعار ندهند، چیزی از ارزش کارشان کم نمی‌شود. هرکسی در آن روزها حتی از سازش، صدای موسیقی پاپ درآورد، انقلابی بود. باید وجدان داشته باشیم و عادلانه، واقعیت‌ها را بازگو کنیم. هیچ‌چیزی بهتر از صداقت نیست. نباید زحمات افرادی را که صادقانه برای هنر و موسیقی این مملکت تلاش کردند، نادیده گرفت. هنرمندانی مانند حسین علیزاده نور چشم این سرزمین هستند. کمتر کسی می‌داند این افراد پول قرض گرفتند و زندگی خود را گذراندند اما موسیقی را رها نکردند.