همدلی از پیامدهای فردی و اجتماعی سقوط در اتاق شیشهای گزارش میدهد
بحرانهای روانی سقوط بورس
همدلی| مظاهر گودرزی- شاخص کل بورس روز گذشته یک بار دیگر سقوط کرد تا صفحه نمایش قرمز آن در برابر چشمان بهتزده سرمایهگذاران خودنمایی کند؛ سرمایهگذارانی که بهامید سود و افزایش دارایی خود هرآنچه از پسانداز داشتند وارد بورس کردند اما حالا نهتنها بهسودی نرسیدند، بلکه بخش زیادی از آنها دارایی خودشان را از دست دادند. مردمی که شاید بیشتر آنها نمیدانستند در چه بازاری درحال سرمایهگذاری هستند، فقط بهاعتبار حرف مسئولان و تشویق اطرافیان سرمایههای خود را به بورس فرستادند. اعتبار کلامی که اگرچه در روزهای ابتدایی با سودِ سرمایه همراه بود، اما درست مانند درِ باغ سبز نشان دادن خبر از روزهای سرخی میداد که حالا فرا رسیده است. روزهایی که «مهدی» یکی از سرمایهگذاران بورس در واکنش به آن میگوید: «برای تصمیمی که گرفتم این روزها از طرف خانواده همسرم سرزنش میشوم.»
او که در یک کارخانه در شهرک صنعتی البرز قزوین مشغول بهکار است از روزهایی یاد میکند که دوستان و اطرافیانش داشتند با سرمایهگذاری در بورس بهقول خودش «پول پارو میکردن» و مهدی که در آن روزها دوست نداشت تنها نظارهگر از دست رفتن این فرصت باشد، به خبرنگار همدلی میگوید: «یک روز بههمسرم گفتم پسانداز بانکی خودمان را وارد بورس کنیم تا از قافله عقب نباشیم. او مخالف بود و با اصرار من بالاخره تصمیم بهاین کار گرفتیم، راستش من چندان از قواعد بورس سر در نمیآوردم اما در کارخانه بچهها میگفتند این را بخر یا آن را بفروش و من هم انجام میدادم. روزهای اول خوب بود اما از زمانیکه نوسان بورس شروع شد و شاخصها ریخت، من نهتنها هیچ سودی نکردم، بلکه الان از سرمایهگذاری اولیه هم کمتر دستم را میگیرد، فقط میخواهم پولم به همان مقدار اول برگردد تا از بورس خارج شوم، سر همین مسئله هم گاهی خانواده همسرم به من طعنه میزنند، شاید هم حق داشته باشند.»
اما سرزنش شدن برای از دست دادن سرمایه در بورس تنها گام اول شروع پیامدهای خطرناک فردی و اجتماعیِ نوسان این بازار سرمایه است. چند روز قبل که یک کارمند بانک در ایلام خود و خانوادهاش را با اسلحه کشت، گفته شد او متاثر از ضررهای بورسی دست به این اقدام زده است، ادعایی که اگرچه ثابت نشد اما قطعاً از دست دادن یکشبه سرمایه مانند قمار کردن است که میتواند چنین پیامدهای تلخی هم بههمراه داشته باشد. اپیدمی سرمایهگذاری در بورس طوری فراگیر شد که با هرکدام از این ریزشها و سقوطها بخش زیادی از جامعه را گرفتار بحران اقتصادی کرد. چنین وضعیتی بهگفته احمد بخارایی، جامعهشناس، معنای خطر میدهد تا معنای ریسک کردن، او معتقد است: «جنس بورس در ایران همانند جنس خرید و فروش ارز و سکه است که آدمها اول صبح از خواب بیدار میشوند تا شاید «شانس» بیاورند و قیمتها بالا رفته باشد و آنگاه «خوشحال» میشوند و اگر چنین نشود «بدحال» میشوند. این حالات خوشایند و ناخوشایند فردی و جمعی که لحظهای و مبتنی بر شانس و بخت و اقبال و قمار است بدترین حالت برای یک جامعه است.» حالتی که میتواند در نهایت منجر به یک واکنش خشونتبار حتی از جنس خودکشی شود. درهمینباره حمیدرضا بهروز، روانشناس به روزنامه همدلی میگوید: «خودکشی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد، از جمله بحران اقتصادی، فرد در چنین بحرانی دچار یک آسیب روانی میشود که بسته به آمادگی روانی قبلی بهانواع مختلف مانند، ترس، استرس، کابوس، افکار وسواسی، پرخاشگری و میل به تخریب و در نهایت خودکشی یا دیگرکشی خودش را نشان میدهد.»
او درخصوص ظهور خشونت فردی ناشی از سقوط بورس معتقد است: «افراد با تبلیفات گسترده دولتی اقدام به سرمایهگذاری عمده در بورس کردند که احتمالاً این اقدام با وام گرفتن، قرض کردن، یا تبدیل سرمایههای کالایی به پول نقد همراه بوده است؛ طوریکه سرمایهگذاران باتوجه بهانتظارات ایجاد شده ناشی از پروپاگاندا درخصوص بورس خواستند که راه صد ساله را یک شبه طی کنند. اما وقتی چنین اتفاقی نیفتاد این انتظار موفقیت بزرگ حالا با شکست بزرگ جایش را عوض کرد و سرمایهگذار با ناکامی مواجه شد.»
وی ادامه میدهد: «ناکامی با خودش خشم به همراه دارد، که شدت آن بستگی به میزان انتظارات برآورده نشده دارد. هرچه این انتظار بیشتر باشد شدت ناکامی تجربه شده هم بیشتر میشود، این خشم با توجه به تربیت و آمادگی فردی که معطوف به گذشته است شروع به برونریزی و درونریزی میکند. حتی ممکن است هم زمان اتفاق بیفتد؛ یعنی فردی از شدت ناامیدی تصمیم به از بین بردن خودش و دیگران بگیرد.»
بهروز تصریح میکند: «این خشم شکل گرفته در پی از دست دادن سرمایه در بورس، در برخورد با عدم حمایت دوستان، نزدیکان و اقوام وسرزنشهای احتمالی که تمسخرهایی به همراه دارد تشدید میشود. گاهی سرزنشهای سرمایهگذار به خودش و دیگری به سرمایهگذار، ناشی از تحقیر و تمسخری که از یک سو همه سرمایهاش را از دست داده و از سوی دیگر در پی ایجاد بدهکاری آبرویش دستخوش شوخی و بازی دیگران قرار گرفته، او را بهعمق احساس پوچی میرساند، چنین وضعیتی منجر به از دست رفتن عزت نفس واعتماد به نفس افرادِ درگیر در ماجرای بورس میشود و در نهایت ممکن است دست به اقدامات ویرانگر بزنند.»
در ادامه «مجید ابهری» رفتارشناس اجتماعی درخصوص پیامدهای منفی سقوط بورس در زندگی مردم به روزنامه همدلی میگوید:«مردم با از دست دادن درآمد و سرمایه خود دچار افسردگی و تزلزل روحی خواهند شد، این افسردگی تبدیل به بدبینی به نظام سیاسی و اقتصادی جامعه میشود. از طرفی این شکستهای اقتصادی سبب افزایش اختلافات خانوادگی میشود، ممکن است اعضای یک خانواده خود و دیگری را برای اینکه تمام سرمایه خودشان را در بازار بورس از دست دادند مورد سرزنش قرار دهند. دور از انتظار نیست که چنین مناقشههایی به جدایی و طلاق در کانون خانواده منجر شود. مشاهده بعضی از بداخلاقیها در جامعه ناشی از زیانهای مالی است که به افراد وارد میشود، آن هم افرادی که پشتوانه محکم اقتصادی ندارند، چراکه آنها به امیدی وارد بازار بورس شدهاند و اکنون با کمری خمیده در بدهیها و زیانها باید از این بازار خارج شوند.»
این آسیبشناس اجتماعی با اشاره به کاهش اعتماد مردم به نظام سیاسی و اقتصادی درپی نوسانات بورس یادآور میشود: «اصلیترین عامل در ایجاد این آسیب اجتماعی دولت است، چراکه در هیچ جای دنیا این چنین شناور بودن امور اقتصادی امکان ندارد، اما در کشور ما ملاحظه میشود که با اندک سخنی بازار بورس دچار زلزله شده و زیان آن به مردم طبقه متوسط وارد میشود. این زیانها در نهایت مردم را دچار بیاعتمادی از دولت و نظام اقتصادی در کشور میکند. در چنین وضعیتی دیگر کسی حق ندارد سوال کند چرا مردم پولها را در دلالی دلار وارد میکنند، بنابراین هرچقدر بازار بورس اسیر این زلزلههایی که میبینیم شود، اعتماد مردم به نظام اقتصادی و سیاسی کاهش پیدا میکند و بازارهای دلالی کاذب قویتر خواهد شد. حالا در آینده مشاهده خواهیم کرد که مردم با خرید مواد اولیه غذایی مانند برنج و انواع آن و ورود به بازار دلالی برای خود ایجاد درآمد خواهند کرد.»
باید گفت حالا بخشی از این اعتماد کاهش یافته را میشود در تجمعهای اخیر مقابل ساختمان بورس در تهران و برخی از شهرستانها دید، مردمی که سرمایههای خود را از دست دادهاند بهنظر میرسد در یک برزخ انتظار چیزی جز خشم، احساس گناه و سرزنش برایشان حاصل نشده است.