رابطه دشـوار هنرمندان و صـاحبـان زر و زور
حسین محجوبی (نقاش)اگر به تاریخ بشر مراجعه کنیم، میتوانیم روزگاری را ببینیم که تنها جای آباد در سراسر جهان همین فلات ایران بود، بنابراین اولین کوچ به فلات ایران اتفاق افتاد. بعد از آن نوبت به کوچ دوم رسید که گروهی به هند و چین رفتند و سومین کوچ هم به سوی قفقاز رقم خورد. من تابلویی با همین مضمون کشیدهام که کوچ به فلات ایران، هند و چین و بینالنهرین و قفقاز در آن نشان داده شده است. قدیمیترین ابزار بشر برای برقراری ارتباط همین هنرهای تصویری بوده است. آنجا که انسانها هنوز زبان مشترکی نداشتند تا با هم سخن بگویند، همین تصاویر به کمکشان میآمد تا منظورشان را بیان کنند و منظور دیگران را دریابند. گذر زمان هم باعث نشد تا تصویر، اهمیتش را از دست بدهد بلکه نگاه متفاوتی به آن شکل گرفت. هنر در طول تاریخ با سیاست ارتباط و گاهی مخالفتهای گوناگون کرده است. در بخش بزرگی از تاریخ، هنر امکان دوری و جدایی از سیاست را نداشت و به واسطه قدرتِ دستگاه سیاست، در کنار دیگران به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف مرکز قدرت فعالیت میکرد، حتی گاهی بزرگی چون فردوسی که شاهنامه را به سفارش قدرت حاکم آماده کرد هم مورد بیمهری از سوی حاکم قرار گرفت.
تا چند دهه قبل نقاشان، اهالی موسیقی، مجسمهسازان، شاعران و نویسندگان اغلب در خدمت دستگاه حکومت بودند و این هنرها حالت عمومی نداشت و در اصطلاح درباری بود. متأسفانه اغلب حکومتها در سراسر جهان و در طول تاریخ در دست کسانی بوده که بدون استثنا، حسود و حریص و مریض بودهاند. طبیعی است که هنرمندان در این سیر تاریخی اغلب با سختیها و دشواریها روبهرو شده باشند. البته استثنائاتی همیشه بودهاند و میشود از هنرمندانی نام برد که ارتباط خوبی با صاحبان قدرت داشتهاند، اما اصل و اساس در طول تاریخ، نشان از دشواریهای هنر و هنرمند در مقابله با صاحبان زر و زور دارد.
مشتی فرصتطلب و طماع و حریص دنیا را گرفتهاند؛ هم در گذشته و هم در جهان امروز. سیاستها اغلب نه تنها به هنر بلکه به کل جهان بیتوجه بوده و به دنبال کسب بیشترین درآمد و در اصطلاح تجارت بودهاند. روزگاری قدرتهای جهانی با کشورگشایی به اینسو و آن سوی جهان میرفتند و طبیعت و محیط زیست و انسانها را جزو مایملک خود میدانستند. امروز همین قدرتها با فروش اسلحه، جنگافروزی و تحریم به دنبال کسب درآمد حداکثری هستند. حالا ممکن است هنرمندانی با آثارشان به نقد حاکمیت و قدرت بپردازند و عدهای هم از بدنه جامعه هنری در سراسر جهان تبدیل به تریبونی برای تبلیغ سیاست سیاستمداران شوند. به هر شکل اوضاع جهان دارد روز به روز خطرناکتر میشود و شاید انسانها روزی تصمیم بگیرند خوب به حرفهای کسی هم چون آنتونی هاپکینز گوش کنند: «جهان دیگر جای کافی برای زندگی انسانها ندارد و آدمها باید به فکر زندگی روی کرههای دیگر باشند.»