بررسی جامعهشناختی واکنشها به درگذشت علی انصاریان
پیامها و پیامدهای یک مرگ
همدلی| در دو چهارشنبه متوالی، فوتبال ایران دو چهره شاخص خود را بهدلیل ابتلا به ویروس کرونا از دست داد. ابتدا مهرداد میناوند هشتم بهمنماه تسلیم کرونا شد و بعد از آن علی انصاریان؛ پسر پرحاشیه اما دوست داشتنی پرسپولیس پانزدهم بهمن چشم از جهان فرو بست. مرگ انصاریان بهطور شگفتانگیزی مورد توجه گروهها و اقشار مختلف جامعه قرار گرفت. ویژگیهای شخصیتی او سبب شد تا بخش زیادی از مردم احساس کنند فرزند یا برادر خودشان را از دست دادند، شاید تراژدی مرگ او در روز مادر با توجه به رابطه ویژه او با مادرش،سبب این حجم گسترده واکنشها شد. اما این واکنشها جدا از پیام تسلیت به مادر انصاریان، جدا از ابراز همدردی برای خانواده او و دوستداران فوتبال، گویی حاوی پیامهای دیگری هم بود، پیامی که در آن رد ناامیدی حالا بیشتر از روزهای قبل احساس میشد؛ طوریکه عادل فردوسیپور در آیتم ویژه برنامه فوتبال120 برای شماره هشت پرسپولیس گفت: «با مرگ مهرداد غمگین شدیم، اما با مرگ علی ناامید.»
از این روی در پی مرگ این دو چهره شناخته شده، بخش زیادی از واکنشهای مردمی و چهرههای شناخته شده ورزش و سینما به ماجرای خریدن واکسنِ کرونا معطوف شد، شاید یکی از تندترین واکنشها به ویدئوی منتشر شده از سحر زکریا بازیگر سینما و تلویزیون در فضای مجازی برگردد، او درحالیکه فریاد میزد، نسبت به آینده خود و مردم ابراز نا امیدی میکرد، همچنین رضا عطاران در نشست خبری فیلماش در جشنواره فجرِ امسال گفت: «امیدوارم روزهای خوب را ببینیم.»، محمد نصرتی، زننده گل صعود به جام جهانی 2006 آلمان باحضور در یک برنامه تلویزیونی بیان کرد که حشمت مهاجرانی، مربی سابق تیم ملی فوتبال که در کشور امارات سکونت دارد، بهدلیل تزریق واکسن توانست از خطر ابتلا بهکرونا بهسلامت بگذرد. همچنین بخش زیادی از هواداران فوتبالی هم مطالباتی مشابه درخصوص خریدن واکسن مطرح کردند واکسنی که بالاخره پنجشنبه هفته گذشته همزمان با خاکسپاری علی انصاریان در بهشت زهرای تهران حدود 20هزار دوز از نوع روسی آن وارد کشور شد. از این منظر حجم گسترده واکنشها به مرگ علی انصاریان در فضای مجازی در کنار خمیرمایه ناامیدی، عصبانیت، و ترسیم یک آینده نامعلوم در این پیامها را بهقضاوت کارشناسان اجتماعی گذاشتیم. سعید معدنی، جامعهشناس معتقد است این مسئله را در سه رویکرد یعنی توجه به بستر فضای مجازی، شخصیت علی انصاریان، و رویکرد جامعهشناختی میشود تحلیل کرد. او دراینباره به همدلی گفت: «فضای مجازی بهعنوان دستاورد نو بشری یک بستر آزاد است و همه افراد از هر تیپ و نگرش و اقوام و سطوح تحصیلی در آن میتوانند مشارکت داشته باشند. بنابراین در چنین بستری ما با تنوع بیشمار حضور مواجه هستیم، در حقیقت فضایی است که دیگر بنبستی برای انتشار یک مطلب یا یادداشت در آن وجود ندارد، چنین امکانی سبب میشود در مواقع مشابه مانند مرگ آقای انصاریان کسانی که غلیان احساساتشان بالا است، خودشان را نشان دهند تا مطالبشان دیده شود.»
این استاد دانشگاه درخصوص تاثیر شخصیت انصاریان در انتشار حجم گسترده واکنشها بیان کرد:«رویکرد دوم خود شخص انصاریان یا بهتر است بگویم انصاریانها است که چهرههای محبوب عموم مردم هستند. همان سلبریتیها یا شاید بهتعبیر دیگری مردمیترین انسانها هستند. شاید یک نویسند و اقتصاددان بزرگ با همین بیماری فوت کند و احتمالاً در محافل اندیشهای برای او سوگوار میشود، اما چون انصاریانها چهره مردمی دارند واکنشها به مرگ این افراد گستردهتر است. از طرفی آقای انصاریان شخصیتی است که در یک حوزههایی فعالیت کرده که شهرتآور هستند، مانند فوتبال و سینما که در آن فعالیت داشته است. این افراد از ویژگیهایی برخوردارند که مردم را بهسمت خودشان جلب میکنند، مثلاً بچه جنوب شهر یا منطقه فقیرنشین بودن، یا وفاداری به مادر که در وجود علی انصاریان بود، یا ویژگیهای دیگری که مردم آن را دوست دارند، از طرفی این افراد معمولاً در کارهای خیر هم دستی در آتش دارند، بنابراین همه این موارد آنها را محبوب و مشهور میکند. شما تصور کنید وقتی مارادونا فوت شدند دنیا لرزید، و جوانی در روستاهای بوشهر برای او قبر با سبک و سیاق ایرانی درست کرد، بنابراین اینها شخصیتهای ناب مردمی هستند و بیشتر به آنها توجه میشود.»
معدنی اما درخصوص واکنشهای آمیخته با ناامیدی و عصبانیت در پیامهای مردمی و برخی چهرههای شناخته شد، عنوان کرد: «توجه کنید ایران کانون کرونا در خاورمیانه است و ایران بیشترین قربانی را دارد، در ماه هزاران نفر به پای این بیماری قربانی میشوند، انتظار میرفت که ایران خیلی زودتر از اینها دست بهکار شود و مردم را دربرابر این بیماری درمان و ایمن کند، ولیکن این کار انجام نشد، جالب اینکه ما بیشترین مبتلایان بهکرونا را داشتیم، اما در مقایسه با کشورهای خاورمیانه که از مدتها قبل تزریق واکسن را شروع کردند بهتازگی اولین محموله واکسن بهایران رسیده است، این وضعیت مردم را عصبانی میکند. چون این بیماری در ایران مانند یک جنگ دارد کشتار میکند بنابراین انتظار داشتیم ایران سیاست تنشزدایی پیش بگیرد، بخشی از سیاستهایش را محدود کند تا بتواند این دارو را بیاورد و مردم را درمان کند. اما این اتفاق نیفتاد.»
وی ادامه داد: «الان یک سال است که مردم دارند با این بیماری دست و پنجه نرم میکنند، بنابراین عصبانی هستند و بهترین موقعیت برای بروز عصبانیت مرگ یک نویسنده نیست، بلکه مرگ آقای میناوند و انصاریان است که مردم بتوانند بخشی از اعتراض خود را بیان کنند. از طرفی مردم میبینند افرادی که تخصصی در دارو ندارند درباره این مسائل صحبت میکنند و سیاست را با علم مخلوط میکنند. جامعه روی این مسئله حساس شده، یعنی میبیند هنوز دارد بهدلیل کرونا فوتی میدهد اما گروهی همچنان با چشم سیاسی و ایدئولوژیکی به کرونا نگاه میکنند. معتقدم این سه عامل سبب شده مردم تمام حرفهایی که داشتند در این فرصت بروز دهند.»
در ادامه امانالله قراییمقدم، جامعهشناس با اشاره به بنیادهای سرمایه اجتماعی درخصوص واکنشهای توام با عصابیت و ناامیدی مردم به فوت علی انصاریان به همدلی گفت: «این اتفاق زاییده بدبینیهایی است که مردم نسبت به مسئولان دارند. چون اعتماد عمودی یعنی اعتماد بین مردم به مسئولان بهعنوان مهمترین عنصر سرمایه اجتماعی در جامعه کمرنگ شده، مردم هر کاری را به گردن حکومت و دولت میاندازند.»
وی بیان کرد: «درخصوص آقای انصاریان گروهی از مردم فکر میکنند اقداماتی که باید و شاید صورت نگرفته است، بهخصوص درباره واردات واکسن. سیاسی کردن امور پزشکی و بهداشتی ضربه سنگینی به اعتماد مردم میزند. درنتیجه مردم معتقدند اگر مانند بسیاری از کشورهایی که از مدتها قبل واکسیناسیون را شروع کردند ما هم این کار را انجام میدادیم ممکن بود آقای انصاریان زنده بماند، بهنوعی مرگ آقای انصاریان را کوتاهی در انجام امور میدانند.»
قرایی مقدم تصریح کرد: «متاسفانه این بدبینی در جامعه ایران ایجاد شده است. درچنین وضعیتی مردم حتی هر گناه ناکرده را بهگردن حکومت میاندازند. چنانچه در قبل از انقلاب مردم مرگ آقای تختی را بهگردن حکومت انداختند، درحالی که بهشواهد زیادی او خودکشی کرده بود، چون آن موقع هم سرمایه اجتماعی و اعتماد به مسئولین کمرنگ شده بود.»
این استاد دانشگاه درخصوص دلایل کاهش اعتماد عنوان کرد: «کاهش اعتماد به این برمیگردد که گاه نظر مردم مورد توجه قرار نگرفته است، وقتی زمینه مشارکت مردم در امور کمتر فراهم است، این اتفاق صورت میگیرد. وقتی مردم مشارکت نداشته باشند به امور بیتفاوت میشوند و در نتیجه گناهِ همه چیز را بهگردن مسئولان میاندازند، چراکه تا بروز یک حادثه مردم هیچ مسئولیتی نداشتند و خودشان را مقصر نمیدانند. اما اگر مشارکت وجود داشته باشد چون مردم احساس میکنند در تصمیمگیریها دخالت دارند خودشان را مسئول و متعهد میدانند بنابراین ظرفیتهای اعتماد عمودی و افقی و درکل سرمایه اجتماعی بالا میرود. چنانچه شاید همین میزان مرگومیر کرونایی که در ایران ثبت شده در کشورهای دیگر هم اتفاق افتاده باشد اما مردم احساس بیاعتمادی شدیدی به مسئولان ندارند، چراکه از قبل در تصمیمگیریها نقش داشتند.»