ترجمه و سیاست در ایران معاصر
آرمان افراسیابی (نویسنده)ترجمه در ادبیات معاصر ایران سیر حرکتی و گامهای نخستیناش با تاسیس دارالفنون و تکاپوی ترجمه در ادبیات معاصر ایران در دوره قاجار گل کرد. نویسندگان معاصر این دوره همگام با ادبیات جهان، افزون بر دانش ادبی و فنون روز، به نوعی رغبت و انتقال ادبی دست زدند و همین عامل در گسترشِ ترجمه و آشنایی بیشتر مردم با ادبیات دیگر ملل نقش سازندهای داشت. ترجمههایی که گاه در خانواده و محافل ادبی و غیر ادبی دست به دست میشد و به نوعی آشنایی و تبادل فرهنگها، آداب و سیر ادبی دیگر ملل را در ادبیات آن روز ما هموار میکرد. در ایران ترجمه در هر دوره متاثر از روابط ایران با کشورهای دیگر و همچنین متاثر از ادبیات دیگر ملل، نام و نویسندگانی را در حوزه ترجمه به میدان ادبیات آورد به نوعی که مترجمان در آن دوره تعیین کننده حدود مطالعه خوانندگان و دنبال کنندگان ادبیات بودند. در دوره مشروطه ترجمه به دلیل آزادی مطبوعات کیفیت بهتری پیدا کرد و این پیشرانه در تحول ادبی معاصر آن دوره بیتاثیر نبود که همین نگرش در آزادی مطبوعات از دل خود نویسندگانِ بزرگی بیرون آورد که در روند و پیشبرد ادبیات معاصر آن روزگار ایران بسیار تاثیرگذار بود. تغییرات سیاسی در ایران، ادبیات آن دوره را که تا آن زمان به یک سمت و سو پیش میرفت متوجه سمت و سوی دیگر کرد تا جایی که ادبیات این دوره با دیدی شگرفتر و عمیقتر در سایه تعدد نویسندگان و پیشرفت ادبی آنان، آثار بالقوهتری را به رشته تحریر درآوردند که ترجمه «بینوایان» اثرِ ویکتور هوگو یکی از این آثار به شمار میرود. با تغییر شرایط سیاسی ایران ترجمههای دیگری به عرصه ادبیات معاصر ایران پا نهادند؛ آثاری چون کتابهای رومن رولان، میخائیل شولوخوف و آثاری از سارتر، کافکا، کامو و آثاری شناخته شده دیگری از ادبیات دیگر ملل جهان در عرصه ترجمه که در آن روزگار میدانداری میکردند. در ادامه سیر ترجمه که بیربط به اوضاع سیاسی هر دوره در ایران نیست بعد از کمرنگ شدن ادبیات فرانسه و روس، آثاری چون «وداع با اسلحه» همینگوی و «خشم وهیاهو» فاکنر و بسیاری آثار فاخر دیگر که مخاطبان و خوانندگان زیادی برای خود در این دوره دست و پا کرده بودند با تغییرات سیاسی در ایران عرصه و میدان ترجمه را به نام خود کردند. این آثار تا جایی پیش رفتند که ترجمهشان در مقطعی از زمان شاعران بسیاری را تحت تاثیر فضا، درونمایه و نگرش خود قرار دادند و در مقطعی آثارشان تحت تاثیر فضای این نویسندگان بودند. هر چند ترجمه در نقد ادبی به درستی گل نکرد و به نوعی نداشتن سوادی کافی در این امر مزید بر علت شد و گاه سانسور عامل این فقدان در ادامه راه شد.