بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


دوران جاهلی

حسن صفرپور (داستان‌نویس)

روزگار سخت و فقیرانه‌‌ای بود از هر جهت؛ هم نان به سختی در صف گیر می‌آمد و هم آب همیشه نبود. مسائل و مشکلات دیگر هم در سنین مختلف گاه خودنمایی می‌کرد که از غم آب و نان بدتر بود و جانسوزتر. عاشقی‌های بی‌هوا و خیالی یکی از دردسرهایی بود که تا عمق جانمان را می‌سوخت و نمی‌توانستیم دم برآوریم.
 کلاس سوم راهنمایی شب خانه یکی از اقوام بودم، داشتیم ویدئوکلیپ‌های مختلف می‌دیدیم که خواننده‌‌ای توجهم را به شدت جلب کرد. حرکات عحیبی داشت بین رقص و مشت زنی، اسمش را پرسیدم و چیزی دستگیرم نشد. مدت‌ها دنبال اسمش بودم. بعد از کلی پرس و جو اسم قشنگ و سوزناکش را یافتم و به خاطر سپردم. 
سخت عاشق شدم؛ نادیده و ناشناخته، همین طور بی‌هوا و جاهل. خواب و خور نداشتم و با هر مصیبتی بود عکسش را هم پیدا کردم و همیشه توی جیب شلوارم همراهم داشتم. گاهگاهی یواشکی نگاهش می‌کردم و بهش خیره می‌شدم و باهاش نجوا می‌کردم. یک بار از شدت اشتیاق حلقه فیلمی را که او در آن می‌خواند از خانه همسایه کش رفتم و در کمدم پنهان کردم. آخر سر یک بار که در کلاس درس، معلم مشغول تدریس بود و من محو نگاه کردن به عکس زیر میز، دستی را پشت گردنم حس کردم و با خنده بچه‌ها از جا کنده شدم و... . 
- این عکس تو جیبت چکار می‌کنه؟
- همینجا زیر میز دیدمش.
و نهایتا همان که خودشیرینی کرده بود ومرا پیش معلم لو داده بود هم موضوع را به اطلاع خانواده رساند. خبر به خانه رسید و به محض رسیدنم محاکمه اصلی و علنی شروع شد. خجالت زده و شرمگین آرزوی مرگ می‌کردم. تا مدت‌ها شب‌ها خیره به سقف اتاق می‌شدم و صبح با صدای خروس می‌خوابیدم و آن سال دیگر امتحانات نهایی را هم ندادم و... .