بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


یدالله عمرانی؛ امانتداری که ۲۰ هزار یورو را برگرداند

راننده ۷۰ساله ساکن جنوب غرب تهران چند روز قبل در خیابانی کنار یک سطل زباله پاکتی پیدا کرد که داخلش ۲۰هزار یورو بود. یدالله عمرانی می‌گوید: «من بچه محل آقاتختی هستم و با فقر بزرگ شده‌ام، اما وقتی پاکت را پیدا کردم فقط به پیدا کردن صاحبش فکر کردم.» می‌گوید که وقتی فهمیده صاحب یوروها به خاطر گم شدن پول‌ها قصد داشته خانه‌اش را بفروشد تا آبرویش را حفظ کند، بیشتر از کاری که کرده خوشحال شده است. مردی که پول‌ها را گم کرده بود در یک شرکت بزرگ تفریحی کار می‌کند و پول‌ها نیز متعلق به شرکت بود.
 او درباره آنچه اتفاق افتاده می‌گوید:«این پول در اختیار من بود تا برای یک پیمانکار خارجی واریز کنم، اما چون بعد از حواله کردن، پول به حسابم برگشت مجبور شدم پول را نگه دارم تا به شکل نقدی به نماینده پیمانکار تحویل دهم. آن روز با همسرم سوار ماشین بودیم که ظاهرا هنگام پیاده شدن از دست او روی زمین افتاده بود. بعد از آن همه جا را جست‌وجو کردیم اما نتوانستیم پول‌ها را پیدا کنیم.
 وقتی نتوانستم یوروها را پیدا کنم به فکر فروش خانه‌ام افتادم تا آبرویم را حفظ کنم، اما چند روز بعد مرد امانتدار تماس گرفت و گفت که پول‌ها را پیدا کرده است.
 تا زمانی که به محل کار او رفتم و پول‌ها را تحویل گرفتم باورم نمی‌شد که یوروها پیدا شده است. او که وضعیت مالی چندان خوبی نداشت با این کار بزرگش، زندگی‌ام را از نابودی نجات داد. او مرد بزرگی است و من تا آخر عمرم مدیونش هستم.» یدالله عمرانی بعد از پیدا کردن پول‌ها به یک قنادی که نزدیک بود رفت و با مدیر قنادی ماجرا را در میان گذاشت.
 مدیر قنادی پرسید آیا پول‌ها یورو است؟ این حرف نشان می‌داد صاحب پول‌های گمشده به دنبال پیدا کردن پول‌هایش است. همان موقع مدیر قنادی با صاحب پول‌ها تماس گرفت و برای عصر همان روز قرار گذاشت. 
مرد میانسال دل توی دلش نبود تا زودتر امانت ۲۰هزار یورویی را که ۴شبانه‌روز آرامش را از او گرفته بود به صاحبش تحویل دهد. عصر آن روز صاحب یوروها که هنوز باور نداشت پول‌هایش پیدا شده به آنجا رفت. 
تا زمانی که چشمش به اسکناس‌ها نیفتاده بود هنوز باورش نمی‌شد که پول‌ها پیدا شده است. اما چیزی که به چشم می‌دید واقعیت داشت و پول‌ها را تحویل گرفت.