بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


مزن بر سر ناتوان ...که روزی در افتی!

علی داریا (شاعر و عکاس)

- چجوری بگم کنکاش‌آبادی جان! ‌مسئله حیثیتی شده، پسفردا یه عده راه می‌افتن و ممکنه شعار بدن: سکوت هر مسلمان ...حالا از بخت بد، مراسمات هم دچار آفت کرونا شدند و کار ما ستون‌نویس‌ها هم سخت‌تر شد در تحلیل رویدادها و استخراج نکات پندآموز و عبرت‌انگیز. میگن بقال و چقال و سیاست‌مدار و جامعه‌شناس و روانشناس و جن‌شناس و همه چی‌شناس هم در ارتباط با این حادثه تلخ- سیلی زدن یک سرباز وظیفه از سوی یک نماینده مجلس- اظهار نظر کردند، و به نقد و به چالش گرفتن موضوع رو، و حالا من دلفین‌آبادی هم باید به نوعی به اظهار نظر بپردازم.
- اتفاقا دلفین جان! من داشتم فکر می‌کردم تفکر توام با خوش بینی دلفینی با نوع نگرش منعطف و متعامل سعدی مشترکات فراوانی داره! به عنوان مثال: همین پند هشدارآمیز جناب سعدی که گفته است: ‌‌‌‏‌«‏‌مزن بر سر ناتوان دست زور/که روزی در افتی به پایش چو مور‌‌‌‏‌»‏‌.  
- دقیقا! و کنکاش‌آبادی گرامی گاهی من دلفین فکر می‌کنم آیا درک این مطلب عامیانه ‌‌‌‏‌«‏‌که دست بالای دست بسیار است‌‌‌‏‌»‏‌ یا ‌‌‌‏‌«‏‌چوب خدا بی‌صداست‌‌‌‏‌»‏‌ این قدر سخت یا گران هست؟! 
- دلفین عزیز! میگن گاهی قدرت مثل مخدر عمل می‌کنه آدم رو (البته با کمی غفلت) می‌بره به نوعی توهم ناشی از عالم هپروت!! که آدم خودش رو در شرایط و موقعیت ابدی فرض می‌کنه، حال آنکه: لااقل کرونا حاوی این پیام بوده که مرگ برای همه امری ملموس، روزمره و کاملا محتمل هست. نماینده و ورزشکار و سیاستمدار و ستون‌نویس و کنکاش‌آبادی نمی‌شناسد.
- و بعد آدمی شاید حداقل عبرت بگیره از کارتن و انیمیشن‌های ساده‌‌‌ای که هرچند در ظاهر برای کودکان ساخته میشن، مخاطبش اما انسان‌های بالغی که کودک درونشان را به قتل نرسانده‌‌اند هم می‌باشد، خود من به عنوان دلفینی شیفته دریا، چندی پیش داشتم انیمیشنی را می‌دیدم که در آن یک ماهی متوسط القامه داشت رجز می‌خواند که در تمام دریا مال من است ‌‌‌ای مردم از خوشی، همه چیز آرومه، من چقد خوشبختم، به به از این بهتر نمیشه، من می‌تونم بی‌رعایت قانون دریا هر وقت و ساعت هر کجا خواستم برم و به گوش هرکس که خواست به من قانون و تبصره و عرف و اخلاقی را گوشزد کرده و یادآوری نماید سیلی آبدار و جانانه‌‌‌ای بزنم و....که ناگهان ماهی یا شاید کوسه ماهی بزرگی با چرخشی کوچک و در کسری از ثانیه او را بلعید و دیگر آن ماهی بلعنده سلطان دریا شد!! کنکاش‌آبادی جان!!!
ای داد منو بگو که داشتم برای چه کسی قصه می‌بافتم.
باشه!! بخواب کنکاش‌آبادی گرامی، چون ممکن است از پی این خواب بیداری نباشد، ضمن این که در خواب آدم آن قدر معصوم می‌شود که لااقل به گوش انسانی ضعیف‌تر از خود سیلی ننوازد.