بیانیه‌های بازنده و برنده انتخابات 1403
فروزان آصف‌نخعی (روزنامه نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2452
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


پارسی‌نویسی و پارسی‌گویی نزد نویسندگان و مردم

امیر اصلان شکوهی (شاعر و نویسنده)

در مواردی شگفت‌انگیز کسانی که خود در مورد نقد شعر یا داستان و سلاست و سلامت آن قلم می‌فرسایند مکرر از کلمات و اصطلاحات لاتین بهره جسته و سخاوتمندانه آن را در نوشته‌های خود به کار می‌برند و در محدوده زبان فارسی کلماتی نظیر ‌‌‌‏‌«‏‌عملیات‌ها‌‌‌‏‌»‏‌، ‌‌‌‏‌«‏‌اولویت اول‌‌‌‏‌»‏‌، ‌‌‌‏‌«‏‌حداکثری‌‌‌‏‌»‏‌، ‌‌‌‏‌«‏‌ورود کرد‌‌‌‏‌»‏‌،  ‌‌‌‏‌«‏‌قطعی برق‌‌‌‏‌»‏‌ و نظایر آن‌ها آن قدر جا افتاده و رسمیت یافته که هیچ زبان‌دان و نحوی‌‌‌ای هم حواسش به این ناپرهیزی زبانی نیست و همه سعی می‌کنند پارسی را خوب پاس بدهند. پدیده نوظهور دیگر رعایت اوج ادب و تربیت است از یاد کردن مرده به القاب مانند ‌‌‌‏‌«‏‌جناب مستطاب‌‌‌‏‌»‏‌ یا ‌‌‌‏‌«‏‌حضرت‌‌‌‏‌»‏‌ و نظایر این‌ها. این احترام به درگذشته سابقه چندانی ندارد. اوایل دهه ۱۳۳۰ دانشجویی با مرحوم استاد فروزانفر صحبت داشته و از یکی از استادان درگذشته با القاب و عناوین یاد می‌کند. فروزانفر به او توضیح می‌دهد که هر کس از خلعت حیات عاری شد از او با طلب رحمت و مغفرت یاد می‌کنند؛ مانند ‌‌‌‏‌«‏‌مرحوم‌‌‌‏‌»‏‌ و ‌‌‌‏‌«‏‌به رحمت حق رفته‌‌‌‏‌»‏‌ که در آن زمان مرسوم بود که بعدها این القاب با نوآوری‌هایی مانند ‌‌‌‏‌«‏‌روانشاد‌‌‌‏‌»‏‌، ‌‌‌‏‌«‏‌زنده‌یاد‌‌‌‏‌»‏‌، ‌‌‌‏‌«‏‌شادروان‌‌‌‏‌»‏‌ کامل شد. در این غزل حافظ ‌‌‌‏‌«‏‌خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش‌‌‌‏‌»‏‌ که با قرائت جدید می‌شود ‌‌‌‏‌«‏‌خوشا شیراز و وضع بی‌مثال‌اش/خداوندا نگهدار از زوال‌اش‌‌‌‏‌»‏‌ یا ‌‌‌‏‌«‏‌دیدم‌اش خرم و خندان قدح باده به دست‌‌‌‏‌»‏‌ که در میلیون‌ها دیوان (دیدمش)ثبت شده، یا «گفتمش بوسه دهی» که با قرائت جدید می‌شود ‌‌‌‏‌«‏‌گفتم‌اش‌‌‌‏‌»‏‌ نوشته و خوانده می‌شود که این طرز قرائت به خصوص در حوزه شعر سلاست و روانی و آهنگین بودن و آن لطافت و نرمی بیان و حالت غنایی و موسیقایی آن را از شعری که آن همه لطف کلام را در خود دارد می‌گیرد و طبعاً هنرمندان و خوانندگان موسیقی سنتی را با مشکل روبه‌رو می‌کند. معلوم نیست سرنوشت این همه دیوان شعر شاعران بیش از ده قرن گذشته چه خواهد شد و نسل‌های آینده از آن‌ها چه برداشتی خواهند داشت. چند بیتی از چکامه جناب استاد شفیعی کدکنی که با حسرت و دریغ از نابسامانی شعر فارسی به نام ‌‌‌‏‌«‏‌ترقی معکوس‌‌‌‏‌»‏‌ یاد کرده‌‌اند، به عنوان شاهد اظهارات گله‌آمیز خود تقدیم خوانندگان گرانقدر می‌کنم:‌‌‌‏‌«‏‌ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند/کاندر تو کس نظر نکند جز بریشخند/ای خفته خوار بر ورق روزنامه‌ها /زار و زبون ذلیل و زمینگیر و مستمند/نه رقص واژه‌ها نه  سماع خوش حروف/نه پیچ تاب معنی بر لفظ چون سمند/جیغ  بنفش آمد و گوش زمانه را/آگند از مزخرف و آزرد زین گزند/نه شور و حال عاطفه نی جادوی کلام/نی رمزی از زمانه و نی پاره‌‌‌ای زِ پند/بگرفت یافه گوی گروهی گزافه گوی/گَلپَتره‌های جمعی در جهل خود بِهبَند‌‌‌‏‌»‏‌.