نگاه محمد فاضلی، جامعهشناس به ماجرای سرباز و نماینده
سیلی زدن یا زانو زدن؟
همدلی| سیلی زدن نماینده مجلس شورای اسلامی به سرباز راهور واکنشهای زیادی را بهدنبال داشت. اگرچه علیاصغر عنابستانی نماینده دور یازدهم مجلس بعد از کلی تکذیب بالاخره یک ویدئو عذرخواهی منتشر کرد، ویدئویی که همچنان بسیاری آن را مناسب نمیدانند، اما بهنظر میرسد ماجرا همینجا تمام نشود و باید منتظر سرنوشت نهایی این پرونده بود. با این وجود مردم و کاربران فضای مجازی با انتشار مداوم فیلم لحظه درگیری، سرباز وظیفه را بهدلیل اجرای قانون تحسین کردند و نماینده خاطی را مورد سرزنش قرار دادند. درکنار مردم، کارشناسان حقوقی، سیاسی و اجتماعی بیکار ننشستند هرکدام سعی کردند واقعه را با توجه به تخصص خود بررسی و تفسیر کنند. درهمینباره محمد فاضلی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی باعنوان «سیلی زدن یا زانو زدن» که در کانال تلگرامی خود بهنام «دغدغه ایران» منتشر کرد تحلیلی از آن حادثه ارائه داد. متن یادداشت در ادامه آمده است: «سیلی نماینده مجلس برصورت سرباز راهور و فیلم منتشرشده از آن، حاوی چند نکته جامعهشناختی البته بدیهی است که فقط به جهت آنکه شاید گوشی را شنوا یا چشمی را بینا کند و هشداری باشد اینجا مینویسم. یک. خطای مقامات سیاسی در هر کشوری ممکن است رخ دهد، اما وقتی خشم اجتماعی تولید میکند که دو چیز را همراه خود داشته باشد: اول، تکراری و رویه شدن از نظر ذهن مردم؛ و دوم، ناامیدی از رسیدگی و برخورد قانونی. مردم شاهد هر دو بودهاند. دو. خشم مردمی که در فیلم حضور دارند، بههنگام حرف زدن یا ابراز عصبانیت و لگد زدن بهماشین نماینده خاطی، هشداردهنده است. این سطح از عصبانیت و خشونت در کلام و رفتار، نشانگر وضعیت عادی نیست. سه. مایکل فیشر مردمشناس آمریکایی که چند سالی در دهه پنجاه شمسی در ایران زیسته و کار پژوهشی کرده و چند کتاب مهم درباره ایران دارد، برای توصیف نظام اجتماعی ایران از مفهوم «پارادایم کربلا» استفاده میکند. ایران از نظر او جامعهای است که مفهوم محوری در آن «عدالت» است و مردم جهان را به صحنه کربلا تبدیل میکنند که در یک سوی آن امام حسین(ع) و یاران، و در سوی دیگر یزیدیان را بر محور برداشتشان از عدالت، تصویر میکنند. این تصویرسازی درخصوص شاه و بعدها درخصوص صدام هم رخ داد (عبارت صدام یزید کافر را که یادتان هست.) جامعهای با چنین قابلیتی، زیر فشار تحریم، تورم، رکود، بیکاری، کرونا، فشار برای تنگ کردن فرصت و مجال فضای مجازی، آلودگی هوا و چشماندازی از بیآیندگی شغلی و ناامیدی جوانان، به سرعت مستعد تبدیل جهان تاریخی خود به دو قطب متضاد مندرج در پارادایم کربلاست. مقامات سیاسی با هر بار «انگشت کردن در چشم مردم» با کلام و رفتار، مفهومسازی ذهنی و تاریخی کربلایی از صحنه اجتماعی را یک گام جلوتر میبرند. هشدار باید داد که این مسیر زمینهساز بروز خشونت متقابل است. این تصویرسازی با تکیه بر شخصیت «سرباز» به عنوان «غریب»، «دور از خانواده»، «مظلوم» و... تقویت میشود. این چندمین بار است که تیپهای شخصیتی حاشیهای و کمصدای جامعه - نظیر پیرزنی که خانهاش در حاشیه بر سرش خراب شد، جوانی که از فقر دست به دزدی زد و همین طور الی آخر - که کاملاً مستعد عنوان «مظلوم» هستند و بهواقع جامعه به دلایل مختلف بر آنها ظلم میکند، هدف چنین رفتارهایی قرار میگیرند. حاکمان کشوری را که بهواسطه مشکلات عدیده مردمانش، بنیان نارضایتی در آن نهادینه است، باید از هر تاختنی بر زخمهای باز مردم بر حذر داشت.
چهار. توئیتهای نماینده خاطی پیش از دوران نمایندگی نشان میدهد که خود منتقد این گونه اعمال بوده است. این نشان دو چیز است: اول، صندلی قدرت چنان پشتوانه مستحکمی خلق میکند که هیچ بیمی از پاسخگویی در ذهن مقامات نیست؛ و دوم، ریاکاری ابزار دست قدرتجویان شده و ساختار بهره بردن از این ابزار را کاملاً تسهیل کرده و روا میدارد. پنج. جورج هومنز و اصحاب نظریه مبادله در جامعهشناسی رفتارگرا نشان دادهاند رفتارهایی که پاداش دریافت کنند، تکرار میشوند؛ به معنای دیگر، رفتاری که تکرار میشود، حتماً قبلاً پاداش دریافت کرده است. اگر اعمال خشونت فیزیکی توسط مقامات یا توسل به دروغ، تکذیب یا خود را به شخصیتهای مورد احترام چسباندن برای توجیه خطاها زیاد دیده میشود - نظیر همین سیلی زدن - نشانه آن است که قبلاً این رفتارها جایزه گرفتهاند. شش. راهحل مسائل کشور، بستن فضای مجازی برای کاستن از دیده شدن خطاهای سیاسیون و کاهش اثرگذاری مردم بر فضای عمومی نیست. پیامبر اسلام(ص) هم قید و بندها را از دست و پای آدمیان گشود و تمدن ساخت، قیدهایش را بر قدرت نهاد نه مردم؛ رهاوردش برای مردم عادی، آزادی بیشتر فکر و عمل، و برای بزرگان عرب، قیود بیشتر بر قدرت، ثروت، زبان و خشونتشان بود.
هفت. راه حل مسائل این کشور سیلی زدن هیچ کسی به دیگران نیست. بخشی از راه حل مسائل این کشور را باید در کردار آن پلیس آمریکایی یافت که در اوج بحران ناشی از قتل جورج فلوید به دست پلیس آمریکا، در مقابل معترضان زانو زد. گاهی باید فقط زانو زد و صداها را شنید. خشونت، بازی دو سر باخت است.