بایدن، فرصت یا تهدید؟
علی تقوی (کارشناس روابط بینالملل)رکود مراكز توليد، بحران اقتصادی، تورم و رکود و نابسامانیهای اقتصادي در سطح داخلي از یکسو و فشارهای سیستمیک بینالمللی، اعمال تحریمهای فلجکننده اقتصادی و نزدیکی اعراب به اسرائیل از سوی دیگر، میتواند خروج جمهوریخواهان ایالاتمتحده از کاخ سفید را فرصتی مغتنم در جهت ترمیم روابط ایران با آمریکا و درنتیجه تنشزدایی و جذب سرمایهگذاری خارجی به شمار آورد؛ فرصتی که در صورت سیاستهای اشتباه میتواند به تهدید تبدیل شود. حال پرسش اساسی آینده برجام پساترامپ است. آیا ایران و آمریکا به سمت تعامل حرکت خواهند کرد یا با مقبولیتی که بایدن نسبت به ترامپ در مجامع بینالمللی دارد، فشارهای بینالمللی را بر ایران افزایش خواهد داد؟
شکلگیری سیاست خارجی حکومتها تحت تأثیر دو عامل داخلی و خارجی در نظام بینالملل قرار میگیرد. هر دو متغیر درهمآمیخته میشوند و به سیاست خارجی، شکل و ماهیت میدهند.برجام، تصمیمی در تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود که فشارهای داخلی و بینالمللی رنگوبوی ایدئولوژیک را از آن زدوده بود. تصمیمی که نه بر اساس ارزشهای ایدئولوژیک، بلکه با درک امکانات موجود، ارزیابی واکنش سایر بازیگران و واقعیات محیط بینالملل شکل گرفت.
ترامپ که یک ناهنجاری برای نظام بینالملل بود، شاید توانسته باشد وقفهای در این توافق ایجاد کند، ولی هیچگاه نتوانست نظام بینالملل را با خود همراه کند. حال با آمدن بایدن مواضع آمریکا با نظام بینالملل نزدیکتر میشود که همانند تیغی دو لبه هم میتواند برای ایران منافع سیاسی و اقتصادی به همراه بیاورد و هم میتواند محدودیت دیگری برای نظام سیاسی جمهوری اسلامی باشد. در اسناد راهبردی آمریکا در چند سال اخیر بهوضوح مشخص است که دشمن و خطر اصلی برای ایالاتمتحده کشور چین است. بنابراین سیاست خارجی ایالاتمتحده در دوره بایدن، ایران در یک پکیج بزرگتر که همان مهار چین باشد، بررسی خواهد شد.
آمریکا نیازمند آرامش و حفظ توازن قوا در خلیجفارس است تا بتواند تمرکز خود را بر منطقه پاسیفیک بگذارد. لذا توافق هستهای و مهمتر از آن توازن قوا بین ایران و کشورهای منطقه باید ایجاد شود تا هم تنش در این منطقه کاهش یابد و هم خطری برای چرخش آزاد انرژی در خلیجفارس به وجود نیاید. بنابراین آمریکا برای تأمین امنیت در این منطقه نیازمند توافقی است که با آسودگی ماشین جنگی را به سمت منطقه پاسیفیک حرکت دهد.
اما در طرف دیگر برجام، جمهوری اسلامی قرار دارد. ایران که ازلحاظ سیاسی – اجتماعی و اقتصادی با چالشهای فراوانی روبهروست؛ در عراق، سوریه، یمن و لبنان مخالفان ایران به اقداماتی مشغول شدهاند و مهمتر از همه اسرائیل در چند ماه پایانی دولت ترامپ توانست توافقهایی با کشورهای عربی ببندد که میتواند پای این کشور را به خلیجفارس بکشاند.
در داخل نیز فشارها و مشکلاتی دولت روحانی را در تنگنای سیاسی و اقتصادی قرار داده است. از طرفی جناحی کردن سیاست خارجی کشور از سوی برخی مخالفان دولت، کلید خورده است. مخالفان داخلی برجام، خروج آمریکا را فرصتی برای عرضاندام سیاسی خود میدانند تا از مصائب دولت روحانی سکویی جهت بالا کشیدن جناح خود در انتخابات پیشرو استفاده کنند. کسانی که تا دیروز همصدا با ترامپ و نتانیاهو توافق هستهای را بدترین توافق تاریخ میدانستند، امروز شکست روحانی را شکست تفکر، تعامل، گفتوگو و پیروزی خود در انتخابات پیشرو میدانند. این رویکرد جناح رقیب اجماع نخبگان سیاسی را بر سر مسائل راهبردی و منافع ملی شکنندهتر از همیشه کرده است. شرایط پیچیده امنیتی که با عدم اجماع نخبگان سیاسی همراه شده، میتواند تهدیدی جدی برای نظام سیاسی باشد. بهعبارتدیگر شرایط مذکور این ظرفیت را دارد که به یک تهدید وجودی برای نظام تبدیل شود.
اگر اجماعی نزد نخبگان سیاسی بر سر ترجیح منافع ملی بر منافع جناحی در جمهوری اسلامی وجود داشت، میتوانستند به این درک برسند که کشور و نظام درخطر است. دشواری معیشت مردم، اعتصابات صنفی، تشدید اعتراضات کارگری در برخی استانهای کشور، وضعیت محیط زیست و بحران هویت ملی، ازجمله بحرانهایی است که نظام را از درون تهدید میکند.
بنابراین عوامل داخلی و خارجی مذکور باعث شده است تصمیمگیری در سیاست خارجی و انتخاب استراتژی مناسب، به اهمیت حیاتی برای دولت و نظام تبدیل شود.
با آگاهی از شرایط به وجود آمده که میتواند توأمان فرصت و تهدید باشد، دولت روحانی و مجموعه حاکمیت میتواند با شناخت زمینههای داخلی و بینالمللی از تصمیماتی که احتمال شکست آن بالا است، دوری جسته و با گفتوگو و تعامل و بدهبستان سیاسی بیشتری، با جهان روبهرو شوند.