خوشبینی افیون تودهها است
جعفر حنانی (کارشناس مسائل سیاسی)میلان کوندرا نویسنده اهل چکسلواکی سابق از زبان یکی از شخصیتهای رمانش در برابر درج جعلی عواطف و احساسات و نفوذ روح آرامبخش کمونیستی در سرزمین چک، در مخالفت با مارکس که به نوعی خوشبینی را میستود، چنین مینویسد که:«خوشبینی افیون تودهها است.»
و از سر همین موسمهای خوشیآفرین بود که از ماهها قبل در سرزمین ما، سرزمینی که هنوز در آن ذهنیت و سازههای تولید یا به بیانی دیگر، سوبژکتیویته و ابژکتیوته تولید شکل نگرفته است، فضایی و نمودی از برای حد اعلا و آن سوی نظام سرمایهداری، به واسطه بورس تعبیر شد که بسی مایه شگفتی است. از ماهها قبل برای دولت و مردم که هر دوی آنها به نحوی یک معضل مشترک اقتصادی داشتند، فضایی بهوجود آمده بود که در طی آن به یکدیگر با خوشبینی بزرگی نگریسته بودند که بازار بورس میتواند حلال بسیاری از مشکلاتشان باشد و دولتها در طی ماههای متمادی چنان بر طبل بورس کوبیدند که بس خلقان را باور آمده بود و آنان نیز به بهانههای حفظ ارزش دارایی یا کسب سود روزافزون، به آن بازار وارد آمده بودند.
فرشاد مومنی، از اساتید و اقتصاددانان نهادی کشور، در بیشتر سخنان و کتابهای خود از دو کلیدواژه مهم یاد میکند، که بس آموزنده و بس نیازمند آنیم؛ این دو کلیدواژه به واژههای «یادگیری» و«کوتهنگری» بر میگردد.
و باز در عالم سیاست و درمیان متفکران سیاسی باید به کاتوزیان برگردیم و در آن واژهای را مییابیم که به نوعی همطراز با واژه کوتهنگری فرشاد مومنی است، که از آن به «جامعه کوتاهمدت» تعبیر شده است. و اما سوال اساسیتر چنین است که دولتیها و بخصوص دولت روحانی که با نقد دولت احمدینژاد وارد صحنه شد، چرا عمل یادگیری را انجام نداد، و چرا به نهادسازی جهت تحکیم پایههای اقتصادی کشور روی نیاورد و ایمان به بنیادگرایی بازار در بستر جامعه کوتاهمدتی داشت که از یک طرف سوبژکتیویته و آگاهی تاریخی شکل گرفته در این کشور ره به سوی تولید ندارد و از سوی دیگر یک شبح و سایه محتوم واسطهگری بر آن مستولی شده است.
و کاری که دولتیها در قبال با بورس کردند و مدتی سینه چاکانه بر دم آن دمیده بودند، یا از سر ناآگاهی و عدم یادگیریشان بود، یا اینکه میدانستند و انجام دادند و باز هم امر یادگیری را تعلیق کردند. چه اینکه اساسا بورس و شکلگیری و رونق آن بر سر شانههای تولید و حجم تولید و بازارهای فروش آن میچرخد. از اینرو باتوجه به شرایط امروز، نه بورس نجاتدهنده خواهد بود و نه شیوهای که دولت برای سامان اقتصادی کشور در پیش گرفته، که از جهات مختلف این سیاستها نه تنها سبب تحولات در آینده نخواهد شد، بلکه مانعی در برابر تحولات بنیادین شناخته میشود. در واقع دولت به طوری در بهرهگیری از سیاستهای بنیادگرایی بازار در بستری که در جهت عکس آن حرکت میکنند، مصمم است که یا عزم راسخ را برای تحول این بستر ندارد یا اینکه به شیوه کوتهنگری به بهرهگیری از سیاستهای کوتاهمدت جهت خلاصی از منجلاب فعلی روی آورده است.
در هر صورت تاکید نگارنده بر این امر که بورس نمیتواند نجاتدهنده باشد، به این دلیل عینی و واقعی است که بهطور کلی بازار بورس، بیش از هرچیز بر بستر نامناسبی جای داده شده، بر بستری که بسیاری از تناقضات و شکافهای تاریخی حل نشده موجود است. از اینرو پیش از آنکه با خوشبینی کاذبی بر طبل بورس کوبیده شود، باید بستر و امکانات وجودی آن را مهیا کرد و این مهم جز از سر یادگیری و نهادسازی شکل نخواهد گرفت.
و از سر همین موسمهای خوشیآفرین بود که از ماهها قبل در سرزمین ما، سرزمینی که هنوز در آن ذهنیت و سازههای تولید یا به بیانی دیگر، سوبژکتیویته و ابژکتیوته تولید شکل نگرفته است، فضایی و نمودی از برای حد اعلا و آن سوی نظام سرمایهداری، به واسطه بورس تعبیر شد که بسی مایه شگفتی است. از ماهها قبل برای دولت و مردم که هر دوی آنها به نحوی یک معضل مشترک اقتصادی داشتند، فضایی بهوجود آمده بود که در طی آن به یکدیگر با خوشبینی بزرگی نگریسته بودند که بازار بورس میتواند حلال بسیاری از مشکلاتشان باشد و دولتها در طی ماههای متمادی چنان بر طبل بورس کوبیدند که بس خلقان را باور آمده بود و آنان نیز به بهانههای حفظ ارزش دارایی یا کسب سود روزافزون، به آن بازار وارد آمده بودند.
فرشاد مومنی، از اساتید و اقتصاددانان نهادی کشور، در بیشتر سخنان و کتابهای خود از دو کلیدواژه مهم یاد میکند، که بس آموزنده و بس نیازمند آنیم؛ این دو کلیدواژه به واژههای «یادگیری» و«کوتهنگری» بر میگردد.
و باز در عالم سیاست و درمیان متفکران سیاسی باید به کاتوزیان برگردیم و در آن واژهای را مییابیم که به نوعی همطراز با واژه کوتهنگری فرشاد مومنی است، که از آن به «جامعه کوتاهمدت» تعبیر شده است. و اما سوال اساسیتر چنین است که دولتیها و بخصوص دولت روحانی که با نقد دولت احمدینژاد وارد صحنه شد، چرا عمل یادگیری را انجام نداد، و چرا به نهادسازی جهت تحکیم پایههای اقتصادی کشور روی نیاورد و ایمان به بنیادگرایی بازار در بستر جامعه کوتاهمدتی داشت که از یک طرف سوبژکتیویته و آگاهی تاریخی شکل گرفته در این کشور ره به سوی تولید ندارد و از سوی دیگر یک شبح و سایه محتوم واسطهگری بر آن مستولی شده است.
و کاری که دولتیها در قبال با بورس کردند و مدتی سینه چاکانه بر دم آن دمیده بودند، یا از سر ناآگاهی و عدم یادگیریشان بود، یا اینکه میدانستند و انجام دادند و باز هم امر یادگیری را تعلیق کردند. چه اینکه اساسا بورس و شکلگیری و رونق آن بر سر شانههای تولید و حجم تولید و بازارهای فروش آن میچرخد. از اینرو باتوجه به شرایط امروز، نه بورس نجاتدهنده خواهد بود و نه شیوهای که دولت برای سامان اقتصادی کشور در پیش گرفته، که از جهات مختلف این سیاستها نه تنها سبب تحولات در آینده نخواهد شد، بلکه مانعی در برابر تحولات بنیادین شناخته میشود. در واقع دولت به طوری در بهرهگیری از سیاستهای بنیادگرایی بازار در بستری که در جهت عکس آن حرکت میکنند، مصمم است که یا عزم راسخ را برای تحول این بستر ندارد یا اینکه به شیوه کوتهنگری به بهرهگیری از سیاستهای کوتاهمدت جهت خلاصی از منجلاب فعلی روی آورده است.
در هر صورت تاکید نگارنده بر این امر که بورس نمیتواند نجاتدهنده باشد، به این دلیل عینی و واقعی است که بهطور کلی بازار بورس، بیش از هرچیز بر بستر نامناسبی جای داده شده، بر بستری که بسیاری از تناقضات و شکافهای تاریخی حل نشده موجود است. از اینرو پیش از آنکه با خوشبینی کاذبی بر طبل بورس کوبیده شود، باید بستر و امکانات وجودی آن را مهیا کرد و این مهم جز از سر یادگیری و نهادسازی شکل نخواهد گرفت.