سیدحسین موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در گفتوگو با همدلی:
مسایل پیچیده اجتماعی را خیلی آسان گرفتیم
همدلی| آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، خشونت و مواردی دیگر درحالی روبه افزایش است که بهنظر میرسد برنامهریزیهای انجام شده نتوانسته تاثیر چشمگیری در کاهش آنها داشته باشد. این عدم موفقیت دلایل زیادی دارد، تحلیل نادرست وضع موجود بهعنوان یکی از دلایل میتواند برنامهریزیهای کاهش آسیب را منحرف کند، یعنی درحالیکه اولویتهای آسیبهای اجتماعی چیزهای دیگری هستند، اما تحلیلهای غلط سبب میشوند که برنامههای موجود موارد دیگری را نشانه بگیرند. یکی از راهکارهای رفع این نقص همان شعار امسال انجمن مددکاران اجتماعی ایران، یعنی «دیدهبانی اجتماعی» است. دیدهبانی اجتماعی کمک میکند که برنامهریزیهای این حوزه هدفمند شوند. اما درکنار این مسئله یکی از موارد دیگر که منجر به عدم کاهش آسیبهای اجتماعی میشود برنامهریزیهای غلطی است که توجه چندانی به تحلیلهای دیدهبانان اجتماعی ندارد، یعنی اگرچه کارشناسان توانستهاند اولویتها را درست تشخیص دهند اما تصمیمگیران نتوانستهاند هزینهها را بهسمت اولویتها هدایت کنند. نتیجه همه اینها یک چرخه دائم از تکرار آسیبهای اجتماعی است که افراد زیادی را بهکام خود فرو میبرد. دراینباره با «سیدحسن موسویچلک» رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران بهگفتوگو نشستیم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
این روزها آسیبهای اجتماعی چهره متنوعی پیدا کرده، کنشگران زیادی هم در این حوزه فعالیت میکنند. معمولاً گفته میشود همه تلاشها یا برای کاهش آسیبهای اجتماعی است، یاکه درپی افزایش کیفیت زندگی برای افرادی هست که در معرض آسیبها قرار دارند، دراین سالها در کدام بخش موفق بودیم؟
باید گفت که درباره کم کردن آسیبها چندان خوب نبودیم و در چند سال اخیر در هیچ کدام از آسیبهای اجتماعی روند کاهشی نداشتیم؛ چیزیکه مشخص است در شرایط موجود کاهش امکانپذیر نیست، حتی کنترل روند رشد آنها هم سخت شده است. واقعیت این است که ما در حوزه آسیبهای اجتماعی برنامههای پیشگیریمان برنامههای اثربخشی نبودند که بتوانند آسیبها را کاهش دهند. یعنی من معتقدم خیلی از این برنامهها اگر انجام نشود کسی به انجام نشدن آن اعتراض نمیکند.
دلیل این اتفاق چیست؟
ناکارآمدی برنامهها، پیگیری روشهای نامناسب، فراگیر نبودن برنامههای پیشگیری، اینطور به شما بگویم که کسی اصلاً دغدغه پیشگیری ندارد. بهقدری این برنامهها ناکارآمد هستند که همانطور که گفتم اگر شما آهستهآهسته بعضی از این اقدامات پیشگیری را تعطیل کنید اصلاً کسی متوجه تعطیل شدن آن نمیشود، درحالیکه اگر واقعا بخواهیم دراین خصوص دستاوردی داشته باشیم بهترین جا برای اجرای برنامههای پیشگیری از طریق وزارت آموزشوپرورش و وزارت علوم است، اگر بخواهیم اولویتبندی کنیم آموزشوپرورش بهترین بستر برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی است. یعنی اقداماتی که در بستر مدرسه انجام میشود منجر به ارتقای سواد سلامت روانی اجتماعی خواهد شد، نتیجه این آموزشها هم میتواند منجر به کاهش اعتیاد، خشونت و سایر آسیبهای اجتماعی شود.
شما مدتی هست درخصوص مواجهه با آسیبهای اجتماعی روی مسئله دیدهبانی اجتماعی تاکید دارید، بهنظر میرسد این دیدهبانی بیشتر نقش نظارتی داشته باشد، اما فعالیت درخصوص کاهش آسیبها یک بخش عمده آن کنشگری اجتماعی است، با این وجود دیدهبانی اجتماعی چه کمکی میکند؟
اجازه دهید یک مثال ساده بزنم، شما تصور کنید در یک محلهای چهار آسیب فراوانی بیشتری دارد، بنابراین اولویت برنامههای پیشگیری باید کدام یک از انواع این آسیبها باشد؟ طبیعتاً آنهایی که اولویت بیشتری دارند. دیدهبان اجتماعی وضعیت و شاخصها را رصد میکند، روند افزایش یا کاهش سن افرادی را که در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند، بررسی میکند، اینکه نوع آسیبها تغییر کرده یا نکرده، یا اینکه زنان درگیر نوع خاصی از آسیبها شدند یا نشدند را مطالعه میکند، اما اینها یک بخش از دیدهبانی اجتماعی است. بخش بعدی انجام درست وظایف هست، نیازسنجی و شناسایی خطرات، بررسی راهها و ظرفیتهایی که برای کاهش آسیبها انجام میشود، همه اینها میتواند بخشهایی از دیدهبانی اجتماعی باشد. دیدهبانی اجتماعی شعار امسال انجمن مددکاران اجتماعی ایران هم هست. دیدهبانی در جامعه یک ضرورت است که میتواند به توزیع منابع، مطالبهگری، نیازسنجی، ظرفیتسنجی کمک کند. طبیعتاً اگر ما دیدهبانهای خوبی باشیم هم برنامههای پیشگیری مبتنی بر شواهد میشود و هم مداخلاتی که قرار است انجام شود، کمک میکند تا خدمات جایی ارائه شود که افراد مرتبط با آن هستند. بنابراین برنامههای پیشگیری جهتدار و هدفمند میشود. بههمین دلیل است که معتقدم دیدهبانی در جامعه یک ضرورت است و بخشی از این مشکلاتی که ما داریم نتیجه فقدان دیدهبانی در حوزه اجتماعی از جمله حوزه آسیبهای اجتماعی است.
این دیدهبانی اجتماعی برعهده چه گروههایی است؟
همه میتوانند انجام دهند، اما مددکاران اجتماعی بهدلیل دسترسی که بهاطلاعات دارند از بهترین گزینهها برای مدیریت دیدهبانی اجتماعی هستند. رسانهها در جای خودشان میتوانند عهدهدار این دیدهبانی باشند، همین الان خیلی از مسائل را رسانهها هستند که پررنگ نشان میدهند، نمایندگان مجلس هم میتوانند، چراکه آنها دیدهبان اجرای قانون هستند، دیدهبانی مدیریت اجتماعی هوشمند و اثربخش، استفاده بهینه از منابع و اجرای برنامههای هدفمند را متناسب با نیاز و اولویتها در هر جامعهای نهادینه میکند. دیدهبانی اجتماعی رصد موضوعات اجتماعی و عملکرد سازمانهای مربوطه است. تصور کنید شهرداری، بهزیستی یا کمیته امداد قرار است کاری انجام دهد اما نمیدهد، بنابراین دیدهبانی اینها را هم مورد رصد قرار میدهد. یکی از وظایف دیدهبانی این است که رصد کند چقدر قوانین در این حوزه درست اجرا میشود. حتی عملکرد یک نماینده، مسئول، رسانهها و تمام کسانیکه در حوزه اجتماعی یا مسئولیت دارند یا فعالیت میکنند محور دیدهبانی اجتماعی قرار دارد. دیدهبانی اجتماعی کمک میکند که برنامههای ما اصطلاحاً بهخال بخورد.
اینطورکه بهنظر میرسد، این دیدهبانی اجتماعی دو بخش دارد، یکی مربوط به تشخیص اولویتها، تغییرات و آمارها در حوزه آسیبهای اجتماعی است، بخش دیگر آن به نظارت بر برنامهریزیها و انجام صحیح قوانین و مصوبات برمیگردد، بهاستناد این مسئله آیا یکی از دلایلعدم موفقیت درخصوص کاهش آسیبهای اجتماعی بیربط بودن برنامهها با اولویتهای موجود است؟
این عدم موفقیت دلایل زیادی دارد. اما همینکه ما اطلاع نداریم کجا قرار است چه کاری انجام شود و چه خدمتی ارائه شود، این نشان میدهد همه آن هزینههایی که انجام میدهیم اثربخش نیستند. اما ما اگر دیدهبانی خوبی داشته باشیم میتوانیم به این هزینهها جهت دهیم، درحوزه اجتماعی آمارها و اطلاعات موجود نقش هدایت هزینهها و برنامهها را دارند. مثلاً در ایلام خودکشی میتواند اولویت اول برای برنامهریزی باشد، چراکه آمار خودکشی آنجا بالا است، جدا از آسیبها درخصوص سالمندی بگویم، الان گیلان پیرترین استان و سیستانوبلوچستان جوانترین استان کشور است؛ آیا برنامههایی که در گیلان داریم باید مانند سیستانوبلوچستان باشد، اما در عرصه دیدهبانی تمام خلاءها و قوتها شناسایی میشود و نشان میدهد که کجا و چگونه باید سرمایهگذاری کنیم. بنابراین با این توضیحی که دادم موافق هستم که یکی از عوامل عدم موفقیت درخصوص کاهش آسیبها مرتبط نبودن برنامهها با اولویتها است.
شما فکر میکنید چرا برنامهریزیهای ما در خصوص آسیبهای اجتماعی چندان ربطی به نتایج دیدهبانی ندارد، برای مثال شما بارها درباره بودجه آسیبها صحبت کردید، با وجود این همه آسیب اما در برخی بخشها بودجه آنها برای سال آینده کم شده یاکه رشد مناسبی ندارد، چرا این اتفاق میافتد؟
در حوزه اجتماعی بسیاری از برنامههای ما مثل تیری در تاریکی است. شما میدانید در برنامهریزی اولین گام تحلیل وضعیت موجود است. در تحلیل وضع موجود اولین گام آمارها هستند که توسط کارشناسان استخراج میشوند. خیلی مواقع برنامهریزیها مبتنی بر نظرات کارشناسی نیست، برعکس سلیقه و اعمال نفوذ در آن نقش دارد. ما در عرصه برنامهریزی اجتماعی خالی از متخصصان این حوزه هستیم. عموم مدیران اجتماعی ما تخصصی غیر از مسائل اجتماعی دارند و با رویکردهای دیگری برای حوزه اجتماعی تصمیمگیری میکنند. متاسفانه حوزه اجتماعی را خیلی سهل گرفتیم درحالیکه این حوزه بسیار پیچیده است، نیاز به مدیرانی دارد که 10سال بعد را ببینند، نه آدمهایی که هنوز در 10سال قبل خودشان ماندهاند.