بیدردی یا بیحسی؛ مسئله این است
علی داریا (شاعر و عکاس)- کنکاشآبادی جان! تو احساس کردی؟!
- باز تا آمدم دور از سروصدای بچهها و غر زدن همسرجانم یک چرت بخوابم، چرتمان را پاره کردی دلفین جان! چه چیزی را احساس کردم دلفین جان ساحل آبادی؟!
- درد را عرض کردم، کنکاش جان، درد.
- دلفین جان! سوالها میفرمایین دلفین گرامی!! به قول شاعر: اگر دردم یکی بودی چه بودی، ما هزار درد با درمان و بیدرمان داریم، بگو کدام درد مراد شماست؟
- همان دردی که مرد روزی بنفش عالم سیاست گفت، این اواخر ...که طوری با سیاست و کیاست (ارزانی و نرخ ارز را گران) کردهاند که مردم نه تنها تحمل کردهاند که ابدا حالیشان نشده است!
- البته مزاح فرمودهاند، و الا دردش تا مغز استخوانمان هم نفوذ کرده است، البته حضرت ایشان چون به مانند سلفشان (در محلهشان: گوجه فرنگی، پیاز، تخم مرغ، نان، دارو، اجاره خانه و....) ارزان بوده، درد را نباید هم احساس کرده باشند، بله بالام جان! (به قول خودت تصدقت) ما مفلسان دل و دین و مال از دست داده نه اینکه درد را حس نکرده باشیم، بلکه از بس درد کشیدهایم دچار نوعی بیدردی و بیحسی ناشی از تحمل درد مداوم ضربه تازیانهها شدهایم.
- کنکاش آبادی جان! من فقط پرسیدم حق با این مقام عالی است و این تدبر و تدبیرات عالیه حضرت ایشان درد داشته یاخیر، پاسخش دو جوابی بود که میتوانستید یکی را تیک بزنید: بلی، خیر!
- ولی دلفین جان! من باید به حضور انور ایشان میگفتم: که ای مقام عالیه! در عجبم که چرا بعضی دوست دارند سرشان را همچون کبک زیر برف کنند و حقایق را نبینند یا ببینند و کتمان کنند.
- البته من دلفین ساحلآبادی به خودم و خودت حق میدهم که این گونه بر سخن ناصواب گفتن بشوریم، چرا که ما همه تخم مرغهای امیدمان را در سبد بنفش رنگی گذاشتیم که حامل کلیدی بود که به هیچ قفل زندگیمان نخورد و موجب درد و حرمانهای فراوان شد.
- وحالا اگر آقای ویلیام شکسپیر هم زنده بود حتما آن بخش نمایشنامه هملت خود را که «بودن یا نبودن مسئله این است» بود را اصلاح میفرمود که: «درد کشنده و مرگبار یا بیدردی ناشی از بیحسی: مسئله این است».
- میفهمم ،کنکاش جان! به قول معروف زدی تو خال!!
چقدر ناگهان دلم هوای دیدن آثار شکسپیر را کرد، بیش از همه به یاد شاه لیرش افتادم، انگار هر کدام از ما امروز همان شاه لیر رانده شده مانده شده، مال و جای باختهایم که دلقکی در وجودمان سعی دارد ما را دلداری دهد که غمین مباش! شاید کوردلیایی یاهنوز روزنهای مانده باشد.